♡~

♡~

哈德斯


- جیسونگ کسیه که بیشتر از بقیه پسرها بهش نزدیکه. وقتی از خواب می‌پره با احتیاط راهش رو از بین وسایل به هم ریخته، تا اتاق جیسونگ باز می‌کنه.


- قبل از این که توی تخت کنارش بخزه، تکونش می‌ده تا بیدار شه. 

"هیونگ؟ چیزی شده؟" جیسونگ با گیجی پلک‌هاش رو میماله.


- از این که یه خواب عجیب دیده بهش میگه و ازش اجازه می‌خواد تا کنارش بخوابه‌‌. جیسونگ جوری که انگار یکی از بالشت‌هاشه بغلش می‌کنه و اجازه می‌ده گرمای بدنش در برش بگیره.


- جیسونگ ذاتا کنجکاوه. ازش می‌خواد خوابش رو تعریف کنه و انقدر تکرارش می‌کنه و نق می‌زنه که مینهو کلافه می‌شه.


- "نمی‌شه! گفتم که...یه خواب عجیب بود." جیسونگ متوجه منظورش می‌شه و می‌خنده. این مینهو رو بیشتر عصبی می‌کنه. جیسونگ به خنده ادامه می‌ده و اذیتش می‌کنه.

"اشکالی نداره. ما هممون از این خواب‌های...عجیب داریم." 


- مینهو با حالت قهر خودش رو از بغلش بیرون می‌کشه. "نه هانی اونا عجیب محسوب نمی‌شن چون پای یکی از اعضا در میونـ" متوجه می‌شه گند زده و خفه می‌شه اما جیسونگ حالا دو برابر قبل کنجکاوه.


- "یکی از اعضا؟ کی بود؟" مینهو جواب نمی‌ده. "اون من بودم مگه نه؟" جیسونگ اون قدر می‌خنده که تقریبا بقیه رو بیدار می‌کنه و باعث می‌شه جونگین فحششون بده.


"بعدا مجبورت می‌کنم برام تعریف کنی. الان نه چون مطمئن نیستم بعدش خوابم ببره و تضمین نمی‌کنم اتفاق‌های خوبی بیفتن. ممکنه مزاحم بقیه بشم."


ناشناس نویسنده:

https://t.me/BChatBot?start=sc-203915-f3PU5vy

Report Page