...
آنک تبسمی که فریبانه بافتی
قالیچه ی شرنگ ز پیمانه بافتی
با زلف های خانه به دوشت میان باد
روحی شلخته روی سر شانه بافتی
آسان گره زدی و به جای نگاه من
بال و پر شکسته ی پروانه بافتی
زن را ترانه بافتی و در ردیف مرد
مجنون سر به سینه ی افسانه بافتی
هی بافتی گره زدی و سرنوشت را
نقشی خراب از من دیوانه بافتی
باور نمی کند دلم این عاشقانه را
روی طناب دار خودم شعر بافتم
قاسم احمدی
۱۳۹۹/۷/۲۴
@rahavard30