..

..

🍁🐾ᶜᵃʳᵉʷᵒʳᶰ🐾🍁

✍Sara✍:

#پارت_۵۱۵

💫🌸 دختر حاج آقا🌸💫


لباس کارمو پوشیدم و پشت میز نشستم.

رفیعی پرونده رو گذاشت رو میزم و شروع کرد توضیح راجب به پرونده جنایی جدید:

-نگار فرجی...18سالشه دانشجوی ترم اول حسابداری...دو روز پیش ساعت چهار بعداز ظهر از خونه میزنه بی رون دیگه خبری ازش نمیشه مادرش هول و حوش نه بهش زنگ میزنه میگه جاییم خودم تماس میگیرم ولی بعدش دیگه خبری ازش نمیشه تا دیروز شب که جنازه شو زیر یه پل قدیمی تو حاشیه شهر لابه لای آشغالا پیدا کردن...

حین برگ زدن پروندش پرسیدم:

-جنازه رو کی پیدا کرده!؟

-یکی از همین قوطی حگع کنها...از همینا که انواع پلاستیک جمع میکنن....آوردیمش اینجا ازش بازجویی هم کردیم...

-چیزی هم دستگیرتون شد!؟

-نه! حرف خاصی نداشت.میگفت مثل همیشه داشتم پلاستیک جمع میکرده که دیدش...

-بعدا بیارش من باهاش صحبت کنم....ببینم...دختره سابقه خودکشی، فرار از خونه، افسردگی یا چیزی تو این مایه ها داشت!؟

-نه اصلا.مادر و پدرش گفتن خیلی دختر شاد و سرحال و سرزنده ای بوده...

-چیزی در مورد اینکه دختره کجا میخواست بره نمیدونستن!؟

-نه! نه مادره نه پدره!

-چطور!؟ مگه میشه کسی وقتی بچه اش میره بیرون یه سوال خشک و خالی ازش نپرسه!؟ که کجا میخواد بره!؟

-مادره طراح لباس و تولیدی داره پدره هم ظاهرا مبل فروشی داره....هردو شاغلند و اون موقع خونه نبودن ولی مادره گفت ساعت چهار یه مسیج داشته از دخترش که میخواد بره بیرون...همین!

-تک فرزند بوده؟

-بله! همین یه دختر!

 پرونده رو بستم و سرمو بالا گرفتمو گفتم:

-رفیعی!؟

-جونم جناب سرگرد

-من لیست تماسها و پیامهاشو میخوام و همینطور اسامی رفقای صمیمیش....

دوستای صمیمی همیشه یه چیزایی میدونن که خانواده ها هم نمیدونن!

-چشم ...

 از روی صندلی بلند شدم و گفتم:

-الانم اماده شو بریم پزشکی قانونی...باید جنازه رو ببینم

پرونده رو برداشت و گفت:

-اینم به رو چشم.

ربع ساعت بعد همراه رفیعی سوار ماشین شدیم تا به پزشکی قانونی بریم.

هنوزم ذهنم سمت یاسمن بود.

هر وقت بد باهاش رفتار میکردم یا سرش دادمیزدم یا حتی کتکش میزدم بعدش یه حس عذاب وجدان لعنتی کفری کننده بهم دست میداد.

عین کسی که یه بچه کوچیک رو آزار داده باشه!

رو کردم سمت رفیعی و گفتم:

-رفیعی تو احیانا یه حلقه تو اداره ندیدی!؟

با تعجب نگام کرد و بعد خندید و گفت:

-نه! چیه ایمان جان...نکنه تو هم آره!؟؟

با تاسف گفتم:

-گمش کردم ولی یادم نمیاد کجا....

سری تکون داد و گفن:

-آهان پس واسه همین توهمی! لابد یاسمن خانم حسابی شاکی شده!

-خیلی

-اوه اوه! حق داره.خانما رو این مورد حساسن...نمونه اش شوهر خواهر آبجی ثریای خودم.شوهره حلقه رو گم میکنه زنه هم ازش طلاق میگیره!

تا چپ چپ نگاهش کردم خنده اش رو از روی صورتش محو کرد و بعد گفت:

-البته خدا نکنه کار شما به اونجا برسه!

ماشین رو تو جای پارک مناسبی پارک کردم و بعد گفتم:

-رفیعی...برگشتیم بسپر اتاق منو خوب بگردن.حس میکنم اونجا افتاده..

-چشم میگم زیروروش بکنن...

باهم پیاده شدیم و سمت پزشکی قانونی.اونجا دیگه تقریبا مسئولین مارو میشناختن و نیازی نبود نشان یا عکس نشون بدیم .

با هماهنگی های رفیعی مارو به به داخل بردن.

دکتر سماوات یه گوشه ایستاده بود و چایی میخورد.رفیعی با چندش گفت:

-عجب دلی داره ها...ولش کنن بالا سر این جنازه ها آش رشته هم میخوره!

لبخند کمرنگی زدم و از دور به دکتر سلام کردم تا منو دید چاییش رو روی میز گذاشت و گفت:

-به! بیین باز کی اومده پسر خوشگله!

جدیدا زیاد میایی اینورا...

فاصله امون که کم شد دستمو به سمتش دراز کردم و باهم دست دادیم و گفتم:

-قاتلا زیاد شدن...به لطف اوناست!

خندید و از دستیارش خواست بهش دستکش بده و بعد گفت:

-بخاطر اون دخترجوون اومدی!؟

-آره!

باهم رقتیم سمت تخت آهنی که جنازه روش بود.

پارچه سفید رو کشید کنار...

صورت رفیعی از سر آسیب دیده ی دختر درهم شد ویک قدم عقب رفت.

فقط یه روانی میتونست یه بلایی سر یه دختر یا اصلا سر یه آدمیزاد بیاره!

دکتر با اشاره به گردن دختر گفت:

-رو قسمتهای مختلف از گردن، سینه، رون پا وبازوش رد کمرنگ خونمردگی بود که نشون از داشتن رابطه میده البته نه زوری....کسی که بخواد زوری تن کسی رو ببوسه یاحالا هرچی فرصت پیدا پییدا نمیکنه اینجوری همه جارو با خیال راحت میک بزنه قطعا تو همچین موقعیت فرضی تقلاهای طرف مقابل اجازه نمیده.منتها بهش تجاوز شده و اینبار حدس ما اینکه این تجاوزه زوری بوده....از آشفتگی موهاش، صورت زخمیش، ناخنهای شکسته شده اش مشخص این قسمت از ماجرا به میل دختره نبوده!

دستی به صورتم کشیدم و گفتم:

-پس میشه اینجوری تصورش کرد...با یه نفر از نزدیک رابطه داشته همه چی  آروم و با میل هردو بوده تا وقتی که طرف به سرش میزنه بهش تجاوز کنه!

بشکن زد و گفت:

-درسته!حدس ما هم همین!

-تارمویی...گوشتی ردی نشونی نتونستی از زیر ناخن هاش پیدا کنین که مارو زودتر به قاتل برسونه!؟

سرشو به چپ و راست تکو

Report Page