|ᴀᴄᴄᴜʀsᴇᴅ| p7

|ᴀᴄᴄᴜʀsᴇᴅ| p7



لونا رو بغل کرد و تو اتاقش گذاشت پتو رو روش کشید و بیرون اومد کتش رو از جالباسی برداشت و شروع به دویدن به سمت آسانسور کرد 

سه شب از اون شبی ک هوسوک همه رو دور هم جمع کرد گذشته بود و تهیونگ هر شب مست بود

شب اول تا خرخره خورده بود و آخر کارش به شستشوی معده کشید

شب دوم هوسوک رو با پسری اشتباه گرفته و اون رو بوسیده...

دیگه نمیخواست بزاره شب سوم به خودش آسیب بزنه

________________

شات سوم رو خورد؛ نمیخواست تا خرخره بخوره و اشتباها کسی رو جای جونگکوک ببوسه انگشتای بلند و باریکش رو روی شیشه سرد الکل میرقصید.

حلقه انگشتاش دور بطری رو تنگ کرد و از جاش بلند شد.

هرکس تهیونگ رو میدید فکر میکرد اونم مثل یه مشتری عادی قراره مست کنه برقصه و در آخر تو یکی از اتاقای طبقه بالای بار با یکی از هرزه های بار بخوابه، هیچکس نمیدونست اون قراره بره تو اتاقی که واسه اولین بار جونگکوک رو بوسید و شب رو توی بغل هم صبح کردن.

در اتاق رو باز کرد...

خودش رو روی تخت پرت کرد و ساعدش رو قائد پیشونیش گذاشت

نیازمند آرامش بود تا بتونه اتفاقایی ک افتاده بود رو درک و هضم کنه

ولی صدای کوبیده شدن در به دیوار اتاق بار و ورود کانگ رئیس باند K.O بجای آرامش ترس به رگهاش منتقل شد

______________

از شبی که تهیونگ فهمیده بود جونگکوک مرده تصمیم گرفت توی عمارت بمونه شاید کمکی به تهیونگ کنه

و این بهانه ای شده بود تا یونگی بیشتر نزدیکش شه

و بخاطر اینکه کنار یونگی ثانیه های بیشتری رو بگذرونه تظاهر کرد که به اینکه هیچکدوم از اتاقای عمارت رو دوست نداره و توشون راحت نیس و آخرین گزینه یعنی کنار یونگی خوابیدن براش بهترین گزینه بود...


فلش بک سه شب قبل*

دستشو توی موهای یونگی فرو برد و به سمت عقب سو داد

صورتشو نزدیک صورت یونگی برد

قرار نبود خودشو گیج کنه و ترجیح داد مستقیم بشنوه چی شده

-چرا گفتی جونگکوک مرده؟

-چون اون مرده

-ولی اون زندست داره نزدیک ته نفس میکشه

-اون پسرک کیوت دانشجو مرده جیمین

-چجوری میتونی انقد بی تفاوت بگی؟شاید ظاهر جونگکوک عوض شده باشه ولی...

- اون موقعی ک بلک استار توی دانشگاه جونگکوک رو دزدیدن، ما تازه وارد بلک مون شده بودیم و باید می رفتیم روسیه 

جونگکوک به دلایلی که هیچ کدوممون نمیدونیم و رئیس بلک استار به هیچکس نگفت بین ما موند

و طی ی مدتی چانیول و بکهیون و فلیکس و هیونجین و تو جذب باند شدین 

ی روز جونگکوک قبل از اینکه بخواد نقشه بیرون کردن رئیس باند رو عملی کنه تصادف کرد

یک ماه تو کما سر کرد و بعد بهوش اومد

ولی وقتی بهوش اومد هیچی یادش نبود و درست مثل یه نوزاد تازه بدنیا اومده مغزش خالی بود

جکسون جونگکوک رو اورد روسیه تا خودش حواسش به جونگکوک باشه و به همه گفت که جونگکوک مرده 

تک تک استراتژی های خودشو یاد جونگکوک داد و جونگکوک کیوتی ک دوست پسر کیم تهیونگ بود در نهایت شد جونگکوکی که با اسم x رئیس باند مافیاییه بلک استاره

-شاید مغز جونگکوک خالی باشه ولی قلبش نیس

-منظورت چیه؟

-منظورم واضحه اگه واقعا عاشق هم باشن قلبشون نزدیک هم ک بشه جوری تند میزنه که انگار قراره از تپش بایسته!

Report Page