┌────── ⋆ ──────┐

┌────── ⋆ ──────┐

᭨ Orange Anniversary ᭨


Ziam : fuck Like a porn star


https://t.me/BChatBot?start=sc-116508-W7NF4Fa زیام‌ چایلد هاا بیاید بهم نظر بدید ذوق کنم🥺🎉

زین:


ده دقیقه ای میشد که روی صندلی حصیریش لم داد بود منتظر دوس پسر بدقولش بود ؛ 


 دیگه به این دیر کردناش عادت کرده بود اگه روزی دو سه بار سلیطه بازی درنمیاورد واسه دیر کردناش روزش شب نمیشد‌ ؛

این ان تایم نبودناش همیشه کار دستش میداد اما لیام درست بشو نبود که نبود .  


بالاخره بعد از دوازده دقیقه 


از دور لیام میدید که با اون شلوار زاپ‌ دارش که زین ازش متنفره؛ داره بهش نزدیک میشه


 نیشخندی توی دلش به اون خرس بی عصاب زد ؛

منتظر موند روبه روش بشینه تا

با چشمای خندونش پوکر ترین قیافه دنیارو نشونش بده.


همیشه عادتش بودچشمای براقش وقتی میدیدنش لبالب پر از ذوق زدگی هیجان میشدند اما صورتش لباش؟ 


عاعا هیچ انحنایی توش وجود نداشت 


اره خب بلد بود چه شکلی با چشماش قلبشو بدوزده با بی توجهیاش تا حد مرگ عصبیش کنه.


لیام: سل_


با ترکیدن ادامس زین با حرص" توله " زمزمه کرد به پشتی صندلیش تیکه داد 


زین: هی لیلی


لیام سرشو واسه زین تکون داد با انگشت شصتش دماغ حساس شدشو خاروند 


زین روبه لیام خم شد زمزمه کرد : چیه لیلی به قهوه حساسیت داری نه؟ 


خنده دلربایی سر داد با لحن تحقیر امیزش زمزمه کرد : دماغ چین خوردت دوست دارم للیللییییی


لیام: تو عه عوضی باید یه همچین قبرستونی با من قرار بزاری ؟ ها؟ 


زین؛ لیلی🥺 کامان ببین چقدر فضای دارکش خوشگله 


لیام: میخوای دارک بودن عملی نشونت بدم بیب بوی؟ 


با لحن ددی گونه مخصوص خودش گفت مثل همیشه ته دل زین لرزوند 


بی حواس لب زد 


زین: نوچ 


لیام: اوکی بیب 


دستشو برای گارسون اون کافه نیمه تاریک بالا برد منتظر شد تا بیاد سفارش هاشونو بگیره ؛


اما چشماش نمیتونستند از گردنش که زیر اون نور متمرکز کننده بالا سرش لاو باید های کمرنگشو نشون میداد ثانیه ای فاصله بگیره  



زین که از خیره گیه لیام مطمعن بود از قصد گردنش عقب تر تاب داد تا تاندونای برجسته شدش ترقوه همچنان کبودشو به چشمای اون مرد بکوبه 


زین: لیلی؟ گارسون منتظره


لیام خودشو سریع جمع جور کرد زمزمه کرد :

 دتاکس اناناس 


گارسون: سفارش دیگه ای ندارید؟ 


زیام: نه 


چند دقیقه ای میشد که گارسون رفته بود زین از هر روشی استفاده میکرد تا نگاه لیام قفل خودش بکنه 

امکان نداشت بدون وارسی کردن لیام دلتنگیش رفع بشه پس


برای دیدن دوباه اون پلکای مرتب منظم زبونشو با بازی گوشی برای باد کردن ادامسش بیرون اورد؛ بعد قفل شدن نگاه لیام به ابروهای مرتب پلکای منظمش خیره شد 


هنوزم نمیتونست درک کنه چقدر دیوونه فیس روبه روشه 

هنوزم نمیدونست هر روز چقدر وقت صرف میکنه تا از پیشونیش تا پاهاش دید بزنه.


هنوزم مثل هر روز اگر به نوتلا های روبه روش خیره نمیشد روزش به تلخی زهر بود.

  

این یه جنگ دو طرفه بین چشماشون بود که زین برندش بود 

اون باید توجه ددی مرموذشو همیشه جلب خودش میکرد !!



بعد از اورده شدن نوشیدنی ها حالا نوبت لباش بود که بهشون زل بزنه 


بعد دید زدن اون قلوه های صورتی رنگ چشم غره رفتن برای اون دماغ بزرگش 


خم شد تا دماغشو به دماغ لیام بماله از نرم بودن همیشگیش اخمش از بین بره . 


لیام: خودتو به من نمال 


وقتی که متقابلا خم شده بود دماغشو به دماغ کشیده زین میکشید گفت 


زین: چرا لباتو به لبام میزنی فاکر؟ 


لیام با دخالت زبونش لبای زین مزه مزه میکرد.


بعد از مطمعن شدن از طعم همیشگیشون چک کردن ضربان قلب زین از اون فاصله ؛ عقب کشید .


لیام: جدیدا زیاد توهم میزنی مالیک


ممکن نبود از عوضی بودنش کم بشه.


زین هم بعد از مک زدن زبون لیام عقب کشید . 


دستشو برد جلو‌ اره خب معلوم بود اون خرس مهربونش برای سالگردشون هدیه میخرید واسش 


لیام: بگیر اینم کپی آپدیتای جدید


زین: اکانتت دوباره اکتیوه یادت نره هنوز میتونم ببندمش 


لیام: هنوزم میتونم اپدیت هاشو فیلتر کنم

 

لیام:


بزارید شغل خودمو پرنسسمو بهتون توضیح بدم زین سازنده یوتیوبه و من مهندس شون.


 هر اپدیتی بیرون بیاد از زیر فیلتر من رد میشه اگر مورد تاییدم بود مشکلی نداشت ؛اجرا میشه اگر مشکلی داشت من باید رفعش کنم . 


من توی یوتیوب اکانت داشتم ویدئو میزاشم و اون بیب بوی یه روز اتفاقی اون ویدئو ها؛ ویدئو های فن پیج هارو دید ........


زین: 


خب حسودیه نه؟ اختیار شوهرمو نداشت؟ بدون هیچ مشورتی با خود رایی اکانتشو بستم.


لیامم برای تلافی اپدیت هامونُ مسدود کرد .


سوم شخص :


 بعد از مدتی جنگ دعوا زیام اتش بس کردند؛ امروز لیام فیلترینگ هاشو از بین برد زین اکانت پنج میلیون فالووریشو بهش برگردوند .


زین: بیب من مهربون تر از این حرفاست  


با لحن لوسش گفت برای دیوونه کردن اون چشمای بی قرار بوص هوایی براش فرستاد .



لیام با حرص از جاش بلند شد بعد از قفل کردن دستاش دور موچ‌ دستش کوبیدن پول کافه روی میز از در چوبی بیرون زد .


زین: اووچ دستم


لیام محکم تر دستشو به سمت خودش کشید‌ زین توی ماشین پرت کرد 

زینم دستشو گاز گرفت چشم غره ای رفت

.



لیام: سگ حاررر


زین: مرتیکه وحشی 


لیام نگاه وحشت ناکی به اون الهه انداخت بعد از ول کردن موچ‌ دست لاقرش پشت فرمون نشست با اخرین سرعت سمت خونه مشترکشون روند .


زین: حس نمیکنی خیلی تند داری میری؟


لیام: چیه عروسک ترسیده 


زین بعد از دیدن چراغ قرمز لبخند شیطانی زد با یه حرکت فک لیام سمت خودش چرخوند 

روی لبش زمزمه کرد 


زین: اخه میخوام سالم برسم 


لیام: نگران نباش دارلینگ تا جر نخوری نمیزارم بمیری 


بین حرف زدن هاش لباشو بی حرکت تا شقیقش ادامه داد بعد از بوصیدنشُ ایجاد کردن بهانه برای نفس کشیدن بین موهای همیشه تمیزش، عقب کشید .


نفس کشیدن بین اون تره های مخملی از باید هاش بود . 


لیام بعد از سبز شدن چراغ؛ اخرین چاهار راهو رد کرد جلوی خونه ترمز کرد. 


زین سریع تر از ماشین پیاده شد‌ درو برای لیام باز کرد .


لیام بعد از گرفتن دست لیام از ماشین پیاده شد با پای خودش پا توی نقشه شیطانی زین گذاشت.

 حالا اون بود که داشت توسط زین کشیده میشد .


زین بدو بدو لیام دنبال خودش توی اتاق برد بعد از قفل کردن اتاق سمت لیام متعجب پرواز کرد کت جین مشکیشو با تمام قدرت از تنش بیرون کشید

 بعد از نشستن روی پاهاشُ خم شدن روی بالا تنیه میخکوب شدش روی تخت ؛


بوصه وحشی رو شروع کرد از همون اول با وول لبای عشقشو بین لباش گیر‌انداخت.


 برای دیوونه تر کردن لیام سرشو خم کرد چشمای خمارشو به لیام دوخت از پایین نگاهشون بهم قفل کرد .‌


دستای لیام بین دستاش گرفت اجازه فاصله گرفتن حتی برای چند ثانیه هم بهش نداد . 


بعد از چندین دقیقه فشار محکم تری به لب های هم وارد کردند ‌عقب کشیدند. 


لیام : چیه لبام از اون لبای اون جنده خوشمزه تره؟


به اون دختری که همیشه توی شرکت با زین لاس میزد اشاره کرد . 


زین: بد نیست 


گرمای بدنشو از بدن لیام فاصله داد منتظر موند تا خودش تیشرتشو در بیاره .



هیچ دوست نداشت با دراوردن لباسش حرکت عضله هاشو از دست بده .


بعد از خلاص شدن از شر لباساش 

دستاشو رو پکاش کشید‌ از روی پاهاش بلند شد .

با هر عقب رفتنش باعث میشد لیام از روی تخت بلند شه دنبالش بیاد .


اما قبل اینکه لیام این بازی تموم کنه در شیشه ای حموم باز کرد پرید توش از پشت قفل کرد .


لیام: درو باز کن زین 


زین: نوچچ


مشتی به شیشه زد : همین حالا 


زین : متاسفم لیلی ولی باید تنبیح شی 


لیام داشت از عصبانیت اتیش میگرفت همه چیز وقتی شعله ور تر شد که زین از در فاصله گرفت عقب تر رفت با کشدن پیرهنش به دو طرف دکمه هاشو کند .


به سینه لخت زین زل زده بود که صدای خیسی توجهشو جلب کرد  


اون داشت انگشتاشو ساک میزد ؟ ار یو‌ کیدینگ می؟؟؟ فاکک


اون بیب بوی هات زبون ش بین انگشتای باریکش میکشید بعدش شروع به مک زدن میکرد .



لیام فاکی زیر لب گفت محو حرکت لبای زین بین انگشتاش شد .


زین بعد از چند دقیقه انگشتاشو عقب کشید اب دهن کش اومدش روی قفسه سینش ریخت. 


لیام میتونست بزاق کش اومدشو هایلایتر هاشو روی برجستگی فرورفتگی های قفسه سینش ببینه . 

همیه اینا فقط داغش میکردن پس

نفس عمیقی کشید سعی کرد خودشو برای نشکستن اون در قانع کنه.


اون شیطان کوچولو یکی از نیپلاش پیچوند از حس خوبش عاه کشید همون جور که نیپلشو ماساژ میداد 

انگشتای دست دیگشو پاین تر کشید دور کمر شلوارش حلقه کرد .


با یه حرکت شلوارش روی زمین افتاد دستاش دور دیک لختش حلقه شد .


لیام نفس کشیدن فراموش کرده بود فقط خودشو لعنت میکرد؛ زین لخت بود باکسری نداشت این دیگه خوده جهنم بود.


دستای خیس از بزاغش دور دیکش بالا پایین میشد کمرش گود میشد ؛ وی لاینش برای گاز گرفته شدن دوباره به لیام چشمک میزد دیکش برای کیج‌ داشتن .


دیک نیمه سفتش کم کم سفت تر میشد کلاهکش کم کم متورم خیس تر میشد . 


لیام پلک هم نمیزد اما برای اینکه جلوی اون لیتل اسلات کم نیاره کور کورانه روی تخت نشست پاهاشو از هم فاصله داد تا از درد دیک سفت شدش کمتر کنه .


بدن خیس از عرقش برق میزد؛ هوش از سر لیام میپروند . 


زین حرکتشو بیشتر کرد لباش محکم تر گاز گرفت عاه عمیقی کشید ؛ برای نگاه کردن به لیام سرشو بالا اورد حالا لیام میتونست خونی که از لبش روی چونش میریخت ببینه .


اون صحنه براش بی نهایت هات بود دستشو از روی شلوار روی دیکش گذاشت اروم شروع کرد به مالیدنش ؛ خوردنی تر از اون لبای قرمز گس وجود داشت؟؟؟؟ 


زین بعد از چشمک زدن به لیام مسخ شده؛ خون لبشو لیس زد هومیی کشید .


لیام میتونست پیرسینگ فلزی دایره ای تو پرشو ببینه که با لیس زدن خون جاری شده‌ به رنگ قرمز در اومد .


زین‌: ددی؟ تو عاشق لبای خونیم بودی مخصوصا وقتی دور دیکت تنگ تنگ تر میشدن هوممم فاکک من دیکتو بین لبام میخام 


با شهوت ناله کرد با نگاهش دستای جوهر خورده مردشو تحسین کرد .



لیام: درو باز کن زین تا نشکستمش 


عصبی زمزمه کرد نفس نفس زد . 


زین وقتی بالیز هاشو نرم فشار میداد جواب داد 


زین: هومممم عااحح ددی تو این کارو نمیکنیی 


زین عاشق عصبی بودنای لیام بود عاشق ترسی که بهش میداد . زین عاشق اتم به اتم لیام بود.



زین یکی از زانو هاشو اورد بالا حواس لیام از عصبی بودنش پرت کرد؛ پاشو روی کانتر کوچیکی که اونجا وجود داشت گذاشت سوراخ تنگ تحریک شدشو به لیام نشون داد.



لیام عاه بلندی کشید دستشو توی باکسرش برد .



زین : هومم ددی سفت سفتی نه؟؟


لیام: هووففف درو باز کن زین یالااا


زین: زوده هنوز 


بعد از حرفش بی وقفه یکی از انگشتاش به زور توی سوراخش کرد جیغش دیوارا رو لرزوند .


لیام رو تختی چنگ زد دیک کبود شدشو بیرون‌کشید به خودش هندجاب داد .


زین پلکاشو باز کرد با یه خنده خسته انگشتشو به سختی‌توی سوراخش خم راست کرد .


لیام: اسپنک...عاه.. بزن 


زین: چ.. چشم ددیییی


با دستش روی رونای تپلش اسپنک‌ محکمی زد انگشتشو سریع تر حرکت داد.


به‌دیک تحریک شده لیامش زل زد سفت سفته شده بود زبون زین میخواست تا پری کامشو لیس بزنه مزه مزش کنه . 




چون رینگ هاشو در نیاورده بود لیام حتی میتونست رد حلقه شونم روی رون زین ببینه 

از این هات ترم میتونست باشه ؟؟؟؟



زین ددی با هق هق زمزمه کرد فاک می جیغ زد 


لیام: یالا بیب بیا بیرون بزار‌ ددی‌ تا بیهوش شی باهات بازی کنهه 


زین فین فینی کرد انگشتشو بیرون کشید میخواست دوتاشو باهم وارد کنه که صدای تلفنش مانعش شد. 


پای منعطفشو از روی کانتر پایین اورد بعد از خم شدن روی زمین نشون‌دادن باسن نقلی رو فرمش به لیام تلفنشو برداشت .


همه چیز داشت جالب تر میشد ؛ اون لیلیان بود که زنگ زده بود با کراشش لاس بزنه 


تلفن شو روی کانتر قرار داد

دکمه سبز لمس کرد .

به لیام اشاره کرد ساکت باشه روی اسپیکر زد. 


به محض شنیدن صدای لیلیان سیخ از جاش بلند شد که زین کنج حموم رفت انگشتشو روی دهنش گذاشت تا به لیام اشاره کنه ساکت باشه.


 لیام مشتی به شیشه زد ترسناک ترین نگاهشو تحویل زین داد .


زین صدای لرزونشو صاف کرد سعی کرد به بیخیال بودنش ادامه بده اما اون یه هشدار از ژرف لیام بود که زین نادیدش گرفت ...


لیام که کاریش نداشت نه؟ 

اعتماد بنفسشو جمع کرد در جواب سلام لیلیان های بیب ای زمزمه کرد .


دستشو به سمت کشاله رونش برد چنگی بهش زد . بعد از خیره شدن لیام به روناش دستشو نرم روی دیکش بالا پایین کرد.



 نوک دوتا از انگشتا شو پایین تر برد با پشت کردن به لیام 

اسپنکی روی سوراخش زد عاهیی خفه کشید .


لیلیان: زین؟


زین:هومم


لیلیان: بریم بیرون ؟ 



زین با چنگ زدن یکی از لپای باسنش عقب کشیدنش؛ سوراخشو باز تر کرد 

انگشت دیگشو‌ محکم توی خودش فرو‌کرد 

جیغ خفه ای کشید .


سرشو به دیوار شیشه ای حموم تیکه داد بود با یکی از انگشتاش خودشو به فاک میداد با اون یکی دستش سوراخشو باز نگه میداشت

  

لیام فحش بلندی داد که توی صورفه کردن های زین گم شد .


لیلیان: زیننننن؟ خوبیی؟


زین: اخخخخ هومم عالییممم ف فقط ل لیوان اتفاد روی پاممم


انگشتاش خم راست کرد ؛ لیام میدید که داره‌ با در ور میره اما هر بار با دیدن انگشتاش توی خودش کند تر میشه.



لیلیان: گفتم بریم بیرون ؟ 


زین انقدری دل تنگ حس پر شدن بود که با انگشتاش داشت خودشو به فاک میداد منتظر بود لیام بیاد وحشیانه بکنتش به هیچ عنوان درکی از حرفای لیلیان نداشت.


لیلیان: زین با تو عم 


زین دیکشو به شیشه ها مالید گفت : هاااهه


لیلیان: لعنتییی تو داری چیکار میکنی؟ 


زین: فاککککر دارم با تو حرف میزنممم


بعد از گفتن فاکر زل زدن به لیام بی صدا زمزمه کرد فاک مییی با چشماش بهش التماس کرد .


سوراخش خیلی خالی بود انگشتاش توش گیرافتاده بودند دیک کبود شدش همه چیو بد‌تر‌میکرد. 


پاهاش از درد لذت به گز گز افتاده بودند نوکه سینه هاش متورم‌ تر از هر وقتی اماده گاز گرفتن شدن توسط دندونای وحشی لیام بودند.


لیلیان: نه تو با من حرف نیمزنیی 


زین: چ چرا بیببییییییی


لیلیان: تو داری با خودت وورر میرییی؟؟ 


زین: نننهههههه 


جیغی کشید پاهاشو باز تر کرد چشمای خیسشو  بهش دوخت زخم لبشو‌ دوباره دوبار گاز گرفت. 


لیام دیگه داشت جون میداد نمیتونست بیشتر از این تحمل کنه زین با اون یپرهن جر خورد داشت خودشو جلوی لیام به فاک میداد بهش التماس میکرد بره به فاکش بده. 


با یکم وول رفتن با در تونست بالاخره بازش کنه.


لیلیان: زینن؟؟ اونجا چه خبرررهه؟؟ 


لیام: بچ یه بار دیگه به شوهرم زنگ بزنی قول‌ نمیدم زنده به گور نشی 


با داد به اون دختره گفت تلفن زین پرت کرد روی زمین واسه هیچ کس مهم نبود یه ایفون بشکنه .


لیام انگشتای زین بیرون کشید؛ مچاشو محکم توی‌دستش گرفت بالای سرش نگه داشت به جونه عضله های پشت سر زین افتاد تتو پشت گردنشو کبود کرد البته بعد از اینکه پیرهنشو از تنش بیرون کشد روی ارنجاش ولش کرد . 



زبونشو از لاله گوشش تا شونش کشید بعد از گاز گرفتن اون پوست حساس شنیدین ناله های بی قرارش دست از کبود کردنشون برداشت .

لیام: هومم سویت بوی‌ تو‌داشتی چه غلطی میکردی ؟؟؟ 


محکم تر مهره برجسته گردنشو گاز گرفت لرزش بدنشو بیشتر کرد 

 

زین : من .. م.. دد..ییی ببخشید..


بعد از بوصیدن رد دندوناش 

زانو زد لباشو به سوراخ زین فشار داد رینگ تنگشو با زبونش اذیت میکرد.


 گاز میگرفت مکش میزد تا حدی که قرمز بشه متورم خالی بودنش عذاب اور تر بشه. 


سوراخش حساس تر از قبل منقبض منبسط میشد منتظر بود تا پر بشه . 



لیام: واسه کی انقدر‌تشنه ای ها؟؟ 


زین : و واسه ددی.. ددی‌منو بکننن


فشار بیشتری به مچاش وارد کرد زبونشو محکم توی سوراخش فرو کرد شروع کرد به ضربه زدن.


 زبونش تا بالیزاش رد خیسی به جا گذاشت ضربه هاش تا روناش ادامه پیدا کرد . 


دستاشو به نیپلای زین رسوند شروع کرد به بشکون گرفتنشون .


رونای زین بهم نزدیک کرد لباشو روی لاو بای تایه کم رنگ شده گردنش کوبید . دیکشو بین روناش فشار وارد کرد .


زین : فاککککک اذیتم نکننن


لیام گاز محکم تری از گردنش گرفت با دیکش ضربه های محکم تری بین پاهاش زد .


زین به طرز وحشیانه ای عاشق لاپایی بود.. 


باسنشو به وی لاین لیام مالید از حس رگای لیام بین روناش ناله بلندی میکرد .


زین: منو بکن لیاممم پللیزززز فاک‌میی


لیام: هرچی پرنسس بخواد


دستاشو به پهلو هاش رسوند دیکش از بین رونای قرمز شدش بیرون کشید دیکشو روی سوراخ بازش کشید اذیتشکرد 


اما دقیقه ای بعد کلاهکشو توی سوراخش فشار داد به صورت زجر اوری کمر زد اما کافی نبود .


زین : ههققق لطفا نمیخام عادت کنمم ددییی فقط بندازش داخخخلمم


لیام محکم بقیه دیکشو‌توی زین کرد هردو بلند عاه کشیدند 


زین : ل ...یامم هااااااححححح عایییی عاییی فااکککک جررر خوردم تکوننشش ببددددههه



لیام: هوممم یکم شل کن پرنسسس مگه همینو .. ن نیمخواستی؟؟؟


زین : دددیییی فاککک می من پرنسس بدیی بودممم


لیام لپاشو محکم بهم فشار داد بعد از تنگ تر شدن زین جیغ بلندش شروع کرد به کمر زدن بی نظم محکم .


لپاشو اسپنک‌ میکرد چنگ میزد کمرشو محکم عقب جلو میکرد تا نیاز پرنسسشو برطرف کنه.


زین: لی لیام.. عااححح.. م محکک تررر عمیق تر خدایا سفتهه


لیام جهت حرکتشو عوض کرد تا پرسوتاتشو پیدا کنه 


بعد از چند دقیقه ضربه زدن تونست بافت سفت شده پروستات شو حس کنه ؛ پس کمر زدن هاشو منظم تر کرد گذاشت رینگ داغ پف کردش عصاب دیکشو تحریک تر بکنه . 


زین باسنشو عقب تر داد از ته دل اسم لیام جیغ زد 


لیام نیشخندی زد داغیی که از طرف بدن زین بهش‌ منتقل میشد بقدری بود که نتونه خودشو کنترل کنه به سرعت خودشو خالی کنه.


زین: تا... زیر نافم د.. داغه للیامممم ..فاکک بیشترر..ر من بیششتترر ..میخوام هاااححح ددی‌ کام ..خوشمزتو خ خالیی بکننن



لیام کامل خودشو خالی کرد زیر گوش زین اهیی کشید دیکشو‌ محکم از اون رینگ قرمز شده برون‌کشد. 


هیس زین بلند شد. 


لیام زین برگردوند جلوش زانو زد دیکشو‌ مثل یه بچه گربه لیس زد .


زین : ل لیییی


لیام: یالا زی واسه ددی بیا


زین: د ددیییح 


زین هق هقی کرد بدون لمس با لیس زدنای لیام  نوازش نیپل هاش خودشو خالی کرد


 از تپش قلبش به نفس نفس افتاد از لیام خودشو جدا کرد تا اروم بگیره ؛

از ناله کردن اسم لیام دست برنداشت .


لیام کامشو که حتی وی لاینشو کثیف کرده بود لیس زد

 از جاش بلند شد کام روونشو از رونای زین پاک کرد بعد از لیس زده شدنش توسط زین؛ بوصه اروم خالصانه ای شروع کرد. 


زین لباشو جدا کرد گفت : عوضی فاکر کمرم نصف شده سوراخم درد میکنه گردنم میسوزهههه متجاوز کونی


لیام: اونی که واسه به فاک رفتن التماس میکرد لابد لیلیان بود بیب


زیام: فاک‌یو‌لجن 


اونا زوج نورمالی نبودن هیچ وقت قرار نبود از فحش دادن بهم اذیت کردن هم دست بکشن اما هیچ وقت نمیشد عشقی که به خاطرش زندگی میکردند نادیده گرفت.


زین: عاشقتم لیلی من سالگردمون مبارک کینگ سایز

گاز محکمی از نیپل برجسته لیام گرفت. 


لیام: عاشقتم سگ حارر 4/25 مون مبارک بچ


لیام: خوش حالم از شر لیلیان خلاص شدم 


برای تلافی مک محکمی دور نیپل چپش که از بشکون گرفتناش متورم بود زد از مزه خوب همیشگیش نرم بودنش لباشو گاز گرفت


زین؛ عااییییی من باید از شر فن‌ پیجات باز خلاص شم 


این صدای خنده های خستشون بود که بین بدنای خستشون گیر افتاد قلب هاشون برای بیشتر در اغوش

گرفتن هم بی قرار کرد


..................⁦(✯ᴗ✯)⁩....................


هیهیییح شلام شلام

قلب لونا برای شما

در پناه شب نارنجی زیامی بخوابید 🥺🍭

Report Page