°°

°°


+هندری

_..همممممم

+هندوشم

_هممممم

+مستی!؟

_نننناچ

+کاملا معلومه

سرشو از رو میز بلند کرد ..هروقت مست میشد کیوت ترین ادم زمین بود

دستشو با حالت متفکرانه ای زیر چونش گذاشت و گفت

_میدونی لباس کفش چیه! ؟

سوالی نگاش کردم که گفت

_بند کفش

و با قهقه میخندید 

بی مزه ترین جکی بود که شنیده بودم..اما نیشم باز بود.

+کییییوت *~*

_اهمم.. یه روز یه کبریته سرشو خاروند بعد آتیش گرفت "

دوباره قهقه میزد و من از خنده هاش خندم میگرفت..وسط خنده هاش گفت 

_میدونی ..به ماهی.. که میره بانک چی میگن!؟

+نه چی میگننن!؟

_....فیش بانکی

و این سری از رو صندلی افتاد و کف اشپزخونه پخش شد 

از شدت خنده سرمو رو میز گذاشتم ..دستشو به اپن داد و خودشو رو صندلی رسوند 

+سالاد بخور دیوونه 

سالاد کشید جلوش و ژلرو ریخت توش

با تعجب نگاش میکردم  

اینسری کل ژلرو ریخت تو سالاد و گرفت سمتم 

_بفرمایید ...ژالاد

(کیوتتت🥺)

و اینسری این تو بودی که صدای خنده هات پخش شد...انقد صافت و کیوت میشد وقتی مست بود که دلت میخواست کل شب بشینی و نگاش کنی

+من تورو میخورممم کیوتتتت ...ژالاد وایی

_منو میخوری!؟

+ها...اهم..شوخی بود...منظورم این بود که خیلی گوگولی میخوام قورتت بدم...

_منو قورت میدی!؟

+ها..اهم...ژالاد میخورم..

_یعنی ژالاد از من خوشمزه تره!؟

ژالاد پرید تو گلوت

(من چه ژالاد ژالاد میکنم 😂)

دستشو زیر چونم گذاشت و چشای مستشو به چشام دوخت..از رو اپن خم شد و اروم لبای گرمشو که مزه الکل میدادو رو لبام گذاشت...تلخی الکل و حس میکردم بی حرکت چشامشو بسته بود.. جداشد و لباشو تر کرد 

_همم....هی...یکی داره زنگ میزنه 

+چی!؟...کو؟!

از رو صندلی پایین اومد و کفت آشپزخونه نشست و پاشو بلند کرد و گذاشت رو گوشش و گفت

_الوووو

_سلام کون گههه

_خوبییی

_چیییییی؟

_لویی لیونو دستمالی کرده؟ 

_الان میام 

بدون نگاه به تو که از تعحب فکت چسبیده بود رو اپن پاشد رفت تو اتاق لباس بپوشه 

اما چند دقیقه گذشت..

خبری نشد

سمت اتاق رفتی و اروم صداش زدی 

_هندری؟

صدایی نیومد وارد اتاق شدی 

غرق خواب بود

لبخندی زدی و سمتش رفتی 

کنار تخت رو زانو هات نشستی 

حرصت میگرفت از خودت

از اینکه صورتشو از بر بودی

مژه های بلندش که تیله های مشکی شو پوشونده بودن 

موهایی که تو صورتش ریخته بودنو کنار زدی و لپ نرمشو بوسیدی بلند شدی و 

دستتو رو گونش کشیدی و اروم گفتی

+هندری؟...من دارم میرم...شب خواستی بری اشپزخونه مواظب باش باشه؟...اگرم حالت بد ش....

تا به خودت اومدی تو بغلش کشیدت و بین بازو هاش قفلت کرد نفسایی که بوی الکل میدادن رو موهات برخورد می‌کرد

_اگه حالم بد بشه چی؟ امشب بمون پیشم


به وضوح میتونستی صدای قلبتو حس کنی.

اروم سرتو بالا اوردی .چشاش بسته بود 

نگاهتو به لب هاش دادی که مماس صورتت بود 

تکونی خورد و چشماشو باز کرد و نفسشو بیرون داد 

_هوم؟؟

با تردید دستتو بالا اوردی و صورتشو قاب کردی

_مستم ها؟ درجریانی که؟

+میدونم!

نگاه عطش بارشو به چشمات دوخت نفسشو بیرون داد و چونتو تو دستش قفل کرد و از حالت خوابیده خم شد و تو چند میلیمتری صورتت وایستاد

خندید و گفت 

_من فقط میتونم ببوسمت ...هنوز خیلی کوچولویی جوجه من 

موهای تو صورتتو کنار زد و لباشو رو لبات نشوند و اروم حرکت میداد .اما تو بی حرکت مونده بودی .چند دقیقه بعد با خنده جداشد و گفت 

_هممم هنوزم بلد نیستی ؟؟؟

با اخم و جرعت ناگهانی لب باز کردی 

+نخیرم ! یاد گرفتم!!

و اینبار تو بودی که سرشو سمت خودت فشار دادی و مشغول بوسیدنش شدی 

بعد از چند دقیقه شک بودن به خودش اومد و همراهیت کرد 


یک عدد هندری براتون از ته دلم آرزو میکنم✨💙

Report Page