..

..


کمونیسم


  انگلس در سخنان خود در مراسم تدفین مارکس گفت گرچه برداشت مادی از تاریخ و آموزه ارزش اضافی بزرگترین اکتشافات نظری مارکس بودند، اما: مارکس مقدم بر هر چیز یک انقلابی بود. رسالت واقعی او در زندگی این بود که به هر شکل ممکن در سرنگونی جامعه سرمایه داری و نهاد های دولتی بر آمده از آن سهمی ایفا کند و در راه رهایی پرولتاریای جدید قدم بردارد...

  بنابراین توضیحاتمان را درباره افکار مارکس کامل کرده باشیم باید بپرسیم: مارکس امیدوار بود چه نوع جامعه ای جای سرمایه داری را بگیرد؟ میتوان خیلی راحت با یک کلمه به این سوال پاسخ داد: کمونیسم. اما دادن پاسخی کاملتر به این سوال یعنی گفتن این که منظور مارکس از کمونیسم چه بود، آسان نیست.

  سکوت مارکس در باره جزئیات جامعه کمونیستی بی دلیل نبود. مارکس معتقد بود که جنبش تاریخ مرهون تکامل نیرو های تولید است، نه تحول و تکامل اندیشه ها. اما این اعتقاد به این معنی نبود که نظریه فاقد اهمیت است. اگر بپذیریم که رسالت مارکس در زندگی این بود که در سرنگونی سرمایه داری و رهایی پرولتاریا نقشی ایفا کند،نظریه های او درباره تاریخ و اقتصاد هم به دنبال تحقق همین هدف بودند، به این صورت که این نظریه ها میبایست به کارگران نقش شان در تاریخ را نشان دهند و آن ها را نسبت به شیوه ای که سرمایه داری آن ها را استثمار میکرد آگاه و حساس کنند. هرچند نظریه میتوانست واقعیت موجود را به این شکل توصیف کند، اما به هیچ وجه نمیتوانست از زمانه ی خود فراتر رود. مارکس آن دسته از سوسیالیست هایی را که میخواستند با ترسیم نقشه ای از جامعه کمونیستی آینده به کمونیسم برسند 《خیال اندیش》یا 《ناکجاآبادی》میخواند. او سوسیالیسم مورد نظر خودش را علنی میدانست، چرا که این سوسیالیسم بر پایه شناخت قوانین تاریخی ای استوار بود که نهایتاً به سوسیالیسم جامه واقعیت میپوشاندند...


#مارکس

#پیتر_سینگر



Report Page