..
اکنون بسياری از آقايان راديکال قلبهای خود را در کفشھایشان پنهان کردهاند. آنان ترس خود را، که ناشی از روياروئی با ارتجاع است، به زبان انتقادهای عمومی و مرگناپذير ترجمه میکنند: «بايد جایی از نظريهها و روشها اشتباهی باشد!»، «مارکس در اشتباه بود... »، «لنين از ديدن اين نکته غافل ماند که... » و برخی حتی از اين ھم پيشتر میروند: «روش انقلابی ورشکستگی خود را نشان داده است...»، «انقلاب اکتبر به پيدايش وحشيانهترين نوع ديکتاتوری بوروکراتیک انجاميده است...» ... اين آقايان بهراحتی شگفتآوری فراموش میکنند که انسان، در گذار از زندگی در شرايطی ميمونوار بهسوی جامعهای ھمآھنگ، راه خود را بدون داشتن ھيچ چراغ راھنمایی گشوده است؛ فراموش میکنند که وظيفهای دشوار برعهده انسان است و در ھر يک يا دو قدمی که بهسوی پيش میرود، نيم قدمی، و حتی گاه دو قدمی بهسوی پس بر میگردد. آنان فراموش میکنند که راه از خارزار پوشيده است و ھيچ کس روشی رمزآميز اختراع نکرده، و نمیتوانسته اختراع کند، که به مدد آن صعود بیوقفه بر بالا روی تاريخ ممکن باشد. متأسفانه بايد گفت که وقتی انسان در مرحله فرگشت بود، و به ھنگامی که شرايط رشد او شکل میگرفتند، از آقايان خردگرا دعوت به عمل نيامده بود...
اصلا اگر شما خوش میداريد، ھمه تاريخ کلا زنجیرهای از اشتباه بیش نبوده است. اما با واقعيات کنونی چه بايد کرد؟ با ارتش عظيم بيکاران دائمی؟ با دھقانان فقر زده؟ با سقوط عمومی ھمه سطوح زندگی اقتصادی؟ با جنگی که بزودی از راه خواھد رسيد؟ آقايان عقلای شکاک به ما قول دادهاند که روزی در آينده فهرستی از ھمه پوست موزھایی که پای ھمه جنبشهای بزرگ انقلابی گذشته بر آنها سريده است فراھم آورند. اما آيا اين آقايان میتوانند به ما بگويند که اکنون، ھم اکنون، چه بايد کرد؟
ما بيهوده در انتظار پاسخيم. خردگرايان، ترسيده در برابر ارتجاع، به خلع سلاح خويش مشغولند، تفکر علمی-اجتماعی را طرد مینمايند و خويشتن را از حقوق نسبت به ھرگونه انتقامگيری انقلابی در آينده محروم میسازند.
#لئون_تروتسکی