.

نگاهی به رفتش کرم و دکمه ی کنار آیفون رو زدم که خاموش بشه. بعد به تندی کلید ماشینمو برداشتم و جیم شدم.

پایین رفتم و با دیدن اون عصبانی یقه شو از جلوی در گرفتم و کشیدمش تو ماشینم.

_اینجا چیکار میکنی جا کش؟

فورا قفل مرکزی رو زدم و ماشین رو حرکت دادم.

_کم بهت پول دادم؟ دیگه چی هربار به یه بهانه ای میای دم خونه م؟

به در تکیه زد و با مظلوم نامیی گفت :

_آقا آرشاویر من که چیزی نگفتم اما خب زنم حامله شده میدونی که از کارم بی کار شدم.. دستمم تنگه.. زن ویار دار هم خرج داره چه کنم؟ به شما که از رگ گردن بهم نزدیکتری نگم به کی بگم؟ بالاخره باجناقی من تو این دنیا کسی ندارم که بهش رو بندازم... یه 30 یا 40تایی بهم قرض بدین یه وانت بگیرم بی افتم تو بار زنی بعدا برات جبران میکنم و پولتو میدم...

با حرص و خشم بین حرفش رفتم :

_د اخه مردیکه ی خررر بار قبلم یه زر دیگه زدی... فکر کردی یابوم نمی فهمم به مالم چشم دوختی؟ کیسه دوختی برای من که چی؟ می دونی که بخوام از رو زمین محوت میکنم؟ ببین کوروش این دفعه دیگه نه پول بهت میدم نه برام مهم بری به پوپک چیزی بگی! برو بهش بگو ببینی چی میشه... اون همین الان حامله ست نمیاد منو و بچه ش ول کن با این موقعیت و بیاد کنار یه مشت بدبخت دزد... مگه من نذاشتم سر کار؟ رفتی تو شرکت رفیقم دزدی کردی برو دعا کن منداخت زندان اونم واسه خاطر من... 

بین حرفم اومد :

_به جون نسترن که نمی خوام دنیا نباشه شوخی نمیکنم... نسترن یه بوهایی برده بود من همه چیو بش گفتم. میترسم بیاد سراخ خواهرش میخواستم ببرشم شهرستان و همونجا کار کنم بلکه دو هوای نشه هم زندگی منو خراب کنه هم مال شما و خواهرشو...

وقتی کلی از خونه دور شدیم زدم روی ترمز و در ماشینو باز کردم.

_گمشو بیرون... حنات واسه من رنگ نداره نسترنم از اول همه چیزو میدونست شما گدا گوله ها فقط از مرامو معرفت پول رو میشناسین. برو خونه رو بفروش اون خونه کم کمش 300 میلیون پولشه من یه ریالیم بهت نمیدم و مطمئن باش بار دیگه اتفاقم از دم خونه م رد شدی هربلایی سرت بیاد و بچه ت بی پدر بشه تقصییر خودته.

از ماشین انداختمش بیرون و در بستم سمت خونه روندم باید ترتیب دهن کوروش رو میدادم. حداقل میتونستم یه چند ماهی نیست و نابودش کنم تا خونه و جامون عوض کنیم تا دور و مون نپلکه.

گوشیمو برداشتم و به یکی از شرخرایی که تنش واسه پول میخواد زنگ زدم و آدرس کوروش دادم تا بدزدتش.