ִֶָ⁠

 ִֶָ⁠



یه روز مثل هر روز در حالی که داشتم دقیقه ها و ثانیه ها رو میگذروندم تو اومدی و همه ی اون لحظات رو متفاوت تر کردی

یادته بهت میگفتم نصف شبا وقتی خیابونا خالی از آدم و ماشینه دلم میخواد با یکی برم بیرون 

دستشو بگیرم و روی سنگ فرشای کنار خیابون بدویم و خیابونارو یکی، یکی بگذرونیم 

شیر نارگیل بخوریم و به آفتابی که تازه بیدار شده نگاه کنیم

شاید دست نیافتنی به نظر برسه..

ولی من اون آدم و خیلی وقته پیدا کردم 

شاید خودمم متوجش نشده باشم 

ولی تو باعث شدی تو رو متفاوت تر از آدمای دیگه ببینم 

چیزایی رو باهات تجربه کنم که با هیچکس نتونستم بکنم

دوست دارم شاید حتی بیشتر از اوایل آشناییمون،بیشتر از دیروز و کمتر از فردا.

Report Page