🍑💦🍆

🍑💦🍆

sun🦋 t.me/Horny_ArmLs

برن خوابگاه...

قطعا هر کسی جای سهون بود و بیبی شیرین و خواستنی ای مثل لوهان داشت...هیچوقت از ذهن پاکی برخوردار نمیشد...

با رسیدن به خوابگاه نگاه خیره سهون هنوز روی لوهان بود و لحظه به لحظه نیازش بیشتر میشد.

لوهان که متوجه نیاز سهون شد با ملایمت تمام اون رو تا توی اتاق خواب برد و به تختشون دعوت کرد.

!لوهان اونشب تصمیم داشت شب شیرینی برای ددی هون‌ش بسازه..

اول صدای داغ و خیس بوسشون و رفته رفته صدای ناله بی قرار و فنر تخت برای قشنگ تر کردن اون شب به جمعشون اضافه شد(:✨


Report Page