✎︵‿
@Yunia_na2اون نمیتونه بنویسه.
نمیتونه روی کاغذ بنویسه چون هر اثری ازش بالافاصله پاک میشه.
پس نمیتونه حتی یه نامه بنویسه، چه برسه به یه یادداشت برای جیکوب.
در عوضش براش گل میذاره.
جهیون عاشق زبون گلهاست.
هر گلی یه معنیای داره.
هر کدوم، هر رنگ میتونه پیام متفاوتی رو منتقل کنه.
جهیون عاشق زبون گلهاست.
چون این تنها راهیـه که میتونه با جیکوب ارتباط بگیره.
چون این تنها راهیـه که میتونه احساساتش رو نسبت بهش ابراز کنه. حتی اگه جیکوب هیچوقت نمیفهمید که اون گلها از طرف کیه.
اما یه سری مزایا هم برای موقعیتش وجود داره.
هیچوقت از نظر جسمی آسیب نمیبینه.
هیچوقت مریض نمیشه.
هیچوقت گرسنه نمیشه. ولی بازم سعی میکنه همه غذاهای جهان رو امتحان کنه، چون این جزو دلخوشیهای کوچیکیـه که توی زندگیش داره.
میدونه دزدی اشتباهـه ولی این تنها راهیـه که میتونه چیزایی که میخواد رو بدست بیاره.
وقتی به غذا احتیاج داشته باشه فقط کافیـه بره توی سوپرمارکتها یا رستورانها و بعدش با شکم پر بیاد بیرون.
وقتی به لباس احتیاج داشته باشه میتونه وارد مراکز خرید بشه و با لباسهای جدید بیاد بیرون.
وقتی به یه مکانی برای خواب احتیاج داشته باشه میتونه بره توی خونهها یا آپارتمانهای خالی و شب رو اونجا بمونه.
کسی نمیتونه ازش عکس بگیره.
و توی فیلمهای دوربین مداربسته اثری ازش پیدا نمیشه.
و وقتی از در خونه بیاد بیرون، مردم بلافاصله فراموشش میکنن. فراموش میکنن که اونجا بوده و اصلأ یادشون نمیاد که چه چیزی رو از اونجا برده.
وقتی که هیچکس تو رو به یاد نمیاره، وقتی هیچ اثری تو این دنیا باقی نمیذاری، میفهمی کارهای زیادی هستن که میتونی آزادانه انجامشون بدی.
اون میتونه بدون هیچ محدودیتی هر کاری بکنه. میتونه بدون وجود هیچ مانعی به هرجایی که میخواد سفر کنه.
ولی خیلی از کارها رو هم نمیتونه انجام بده. خیلی چیزا رو نمیتونه داشته باشه. مثل داشتن یه دوست یا داشتن یه رابطه سالم.
جهیون تو مسیر خونه مورد علاقهـشـه.
باید چک کنه ببینه یه وقت یونگهون خونه نباشه.