.

.

.

با بهت صداش زدم :

_پوپک...


چند قدم عقب رفت و اشکش جاری شد.


_پوپک مرد...


گیج نگاهش کردم که دوید سمت ماشینش دنبالش کردم و داد زدم :

_صبر برات توضیح میدم...


در ماشین باز کرد ولی اهمیت به حرفام پاش رو گذاشت رو گاز و رفت .


دنبالش ماشینش دویدم... 

و عصبی و خسته نفس نفس زدم. روی زانوهام خم شدم و عربده زدم :


_سگ بشاشه به این زندگی..



میدونم چه بلایی سرت بیارم امیرسام... حالا بچه منو به فرزندی گرفتی؟ اون بچه ی من بود یا تو بی شرف؟اون بچه که مرده بود... مقصر من بودم که دوست دخترت اومده بود سمت من و بخاطر پس زده شدنش خود زنی کرد؟ حالا زنمو علیه من میشوری؟ اگر بذارم یه ریال از پول آقاجون بهت برسه... فقط صبر کن و ببین...


یه در بستی گرفت و مستقیم سمت خونه رفتم نباید میذاشتم پوپک با احساسی شدنش گند بزنه به همه چی و یا بلایی سر خودش بیاره.


***


پوپک


تند تند لباس هام رو و یه دست چک صدتومنی تو ساکم انداختم دیگه تحمل هیچی رو نداشتم. کیفم رو پس کول کردم که یکی محکم بد کوبید.


_پوپک ! این در لعنتی رو باز کن... مغزی رو عوض کردی؟


با حرص دهنم رو جمع کردم و پشت در رفتم. 


_من در رو باز نمیکنم هرکاری میخوای بکن... بله خونه م عشقم کشیده مغزی رو عوض کنم دزد شبی خون نزنه... 


با خشم لگد محکمی به در خوبید که سه متر پریدم هوا. 


_میگم باز کن تا نشکستمش.. 


عصبانی به در مشت زدم. 


_جرات داری سر و صدا راه بنداز و به در خونه م خش بنداز ببین چطوری زنگ میزنم 110. 


صدای فحش بدی که داد مو به تن سیخ کرد. آروم اما غضبانک چفت در غرید :

_د تخم سگ چرا ابرو ریزی راه می ندازی؟ زنگ بزن پلیس! اتفاقا باید منم همین کار رو بکنم.. زنم زده به سرش در رو روم باز نمی کنه انوقت ببین حق رو میدن به کی .

Report Page