.

.

.

دختر دهن وا کرد حرف بزنه که پیر زنه انگار سمعت گذاشته باشه گفت :

_ننه همین دیروز عصر...


_چییی ! 


نگاهم به سمت پیر زن افتاد که با گوشش در می رفت دختر خودش یا شلوغ کاری انداخت وسط.


_چی چیو دیروز عصر؟ مادر من اختلال حواس هم داری چرا حرف مفت میزنی خب! بیا برو تو خونه بیا برو الکی شر ننداز...


زن رو رو به جلو هل داد و نشری به آرشاویر رفت :

_آقا تو که هنوز اینجا ایستادی؟ ما تو این محل آبرو داریم نذار زنگ بزنم 110 بیاد جمعتون کنه هم برای من بده هم برای شما که من شاکی بشم ابدا رضایت بدم.

دهن باز کردم:

_بزن ببینم قراره چی بشه. 


آرشاویر دستمو کشید :

_بیا بریم میتونی آزمون شکایت کنه... من که همه چیز رو بهت گفتم خودت باور نمیکنی اینم نتیجه ش...


دستشو عقب زدم :

_ن م ی ا م... نمیام. 


به نظرم چیزی رو پنهون می‌کرد چون  مارش رو که باهاش پچ پچ می کرد داخل خونه کرد و به حیاط اومد.


دستی به کمر زد و گفت :

_اوکی زنگ میزنم.


با لجاجت نگاهش کردم :

_من از اینجا جم نمی خورم. 


دختره خندید  :

_خیلی خب عزیزم بمون مشکلمون خارج از این خونه حل میکنیم اونم تو کلانتری... 


شماره 110 رو گرفت و با تک بوقی که خورد آرشاویر سمتش خیز بر اش و در جواب الو گفتنی  انور خط گوشی روگرفتو قطع کرد.


عصبی و با پرخاش نگاهی به جفتمون کردبعد دستمو محکم بین مشتش گرفت


_بفرمایید روزتون خوش ما دیگه مزاحمتون نمی شیم. 

گوشیو زن رو بهش داد.

و با خشونت در مقابل امتناع هام بیرونم برد و داخل ماشینم انداخت همین که از کوچه بیرون رفتیم و دهن باز کردم انگار شد باروتی که آتیشش زدن. منفجر شد.

_ببین من... 

دستشو رو دهنش گذاشت. 

_هیس... هیچی نگو اوقاتم سگه. از اولم نباید به حرفت گوش میدادم... فقط بلدی ابرو ریزی کنی... د خر وقتی بهت میگم زنمی، همخوابیم، خانواده ت فوت کرده، تصادف کردی قاط زدی چرا تو کتت نمیره؟  ها؟ خوشت میاد انگولک اعصاب من کنییی!

Report Page