...

...

وکیل سعید رنجبر


اول آنهایی که ستایش گر قانون اند و خود را صرفاً مجری محض قانون می دانند. اینان را قانون گرایان، یا وظیفه گرایان نام می نهند. اما روشن است که اجرای صورتِ قانون، همیشه منجر به اجرای عدالت نمی شود. لذا در اقناع ایشان اولاً ناگزیر از نقد شکل گرایی، و وظیفه گرایی هستی و ثانیاً لازم است دفاع ات، علاوه بر مستندات قانونی، از پشتوانه روح قانون و مذاق شریعت هم چیزی کم نداشته باشد.

دوم آنهایی اند که رسالت خود را اجرای عدالت می دانند. عدالتی که خود به تشخیص آن دست یافته اند، و ممکن است با تعریف درست آن مطابق نباشد. آفت این طرز تلقی آن است که چه بسا قاضی جهت اجرایِ آنچه عدالت می داند، قربانی کردن مقررات را موجه بداند و آن افراطِ شکل گرایی به این تفریطِ بی قاعدگی بیانجامد. اقناع چنین قضاتی بیش از آن که به احاطه بر مقررات متکی باشد، مستلزم نقد ماکیاولیزم است و این نقد متوقف است بر شناخت حقیقت و روش هایی که آدمی خود را بدان وسیله توجیه می کند. شناختن اصول بنیادین حقوق بشری و از طرفی آشنایی با فلسفه حقوق و مکاتب آن لازم ات می شوند تا تعریف درست و کاملی از حق، باطل، عدالت، ارزش و مصلحت بدست دهی.

اما در همه حالات، قاضی ناگزیر از تفسیر مقررات و تحلیل شرایط است. تحلیل و تفسیری که بر مبنای هر یک از این دو نوع بینش، و آنچه با بینش خود سازگار بداند انتخاب خواهد شد. در اینجا متوجه می شوی که دامنه تفسیر باید محدود باشد، نه دل بخواهی و شهودی. تفسیر روش مند و ضابطه مند ضامن اجرای عدالت است و فرایند قضایی را قابل پیش بینی می کند. احاطه بر اصول و مبانی تفسیرِ الفاظ و هرمنوتیک حقوقی، و در یک کلام اشراف بر استدلال حقوقی تکیه گاه دفاع است.

تا اینجای کار همه کلیات و مبانی است، فارغ از این که موضوع چه باشد. اما در هر پرونده به فراخور حقوقی یا کیفری بودن، اصول دیگری هم در جریان است:

کم پیش نیامده که پرونده های کیفریِ با تعداد شاکیان زیاد، در دام عوام گرایی گرفتار شود و متهم بیش از آنچه مستحق است مجازات شود. در مقابل، متهمِ پرونده های به ظاهر کم اهمیت، از اعتقاد الغاگرایانه برخی قضات سود برده و با کمترین تحقیق رها می شود(همان پرونده هایی که در دادسرا شروع نشده، تمام می شوند!). تجربه آگاهانۀ این موارد، درک دقیق تری از لزوم رعایت حقوق بنیادین بشر در فرایند پرونده کیفری به دستت می دهد. به وضوح درک خواهی کرد که اصل برائت و فرض بی گناهی چراغ راهِ تاریک تحقیقات کیفری است. باید بدانی و مدافعِ کمترین استفاده از حقوق کیفری باشی. که قرار نیست ضمانت اجرای کیفری به ابزار بدل شود. لازم است بدانی و بگویی که بهره گیری از عدالت کیفریِ ترمیمی به جای اصرار بر زندانی کردن، نزدیک تر به صواب جامعه است. باید بدانی که

در امور مدنی هم اصول دادرسی از اهمیت زیادی برخوردارند هر چند که به طور معمول مورد توجه نیست. یادآوری رعایت اصول عدالت آیینی به قاضی کمک می کند بی طرف اش را حفظ کند و حقوق دفاعی طرفین تضمین شود.

دست آخر این که امروزه دیگر در ماهیت موضوعات مدنی و تجاری، باید جانب تحلیل های پیامدگرایانه و تمایل به تحلیل اقتصادی از حقوق را گرفت، که عادلانه ترین تصمیمات را به بار می آورد.

سخت است دائمی بودن این کشمکش ها و نوآوری هایی که به چالش ات می کشند، اما شیرین هم هست اگر بدانی این تلاش مداوم، هم تو را بهتر می کند و هم دنیای اطرافت را.


Report Page