🌸🌊

🌸🌊

rozhina

ᴘɪɴᴋ ʀᴏsᴇ ̥ ⁺ ݃.⟆

rozhina

اینکه هرشب تا گرگ‌ومیش صبح از اتاقِ وسط حیاط صدای اهنگ میومد بخاطر رقصیدنِ جیون نبود. جیون به آهنگا گوش می‌داد، ملودی‌ها رو لمس می‌کرد و حرکات رو تکرار می‌کرد جوری که بخواد تا آخر توی ذهنش حک بشه. که فراموش نکنه.

گاهی دستاش ملودی رو دنبال میکردن و با موسیقی یکی میشدن، انگار که هرکاری میکرد به همینجا برمیگشت.

از یه جایی به بعد وقتی با چیزی خو بگیری توی عصبی ترین لحظه‌ها بدنت اون رو دنبال میکنه؛ و سال ها بود که این بدن جیون بود که اونو سرپا نگه‌داشته بود.

هرشب کفش هاش رو می‌پوشید و جلوی آینه‌های بزرگی که یه دیوار رو پوشونده بودن می‌ایستاد و به اون آوای همیشه گوش میداد و وقتی آسمون نه تاریک بود و نه روشن روی صندلیه کلاسیک حیاط می‌نشست و آروم چیزی رو زیرلب تکرار می‌کرد.

و بعدش قدم‌هاش رو به دنبال جای همیشگی همراهی میکرد.گلخونه‌ای که ییشینگ هر روزصبح اونجا با لبخند بهش خوش آمد میگفت

و بیون بکهیون درک نمی‌کرد چرا اون دختر باید صبح به اون زودی به گلخونه‌ای بره و چندین ساعت اونجا بمونه. یه شب وقتی آسمون نه ساف بود و نه پر ستاره، بکهیون به گلفروشی رفت و کل مدت جیون رو تماشا کرد،، و درنهایت وقتی به خودش اومد که داشت به دنبال اون دختر قدم برمی‌داشت.

+ تا کجا میخوای دنبالم بیای پسر جون؟

بکهیون که فکر نمی‌کرد اونقدر ضایع باشه شوکه شد؛؛

_ بابت اینکه دنبالتون اومدم معذرت میخوام خانم. فقط حس کردم لازمه همراهتون بیام.

جیون لبخنده بانمکی به پسری که چند هفته بود که از دور به دیدنش میومد زد؛؛

+کاریش نمیشه کرد. پس دنبالم بیا

و عقب گرد کرد و به راهش ادامه داد و زیر لب اهنگ مورد علاقش از دیزنی رو جوری که بکهیون بشنوه زمزمه کرد. و بکهیون به صدای دختر گوش میداد و به این فکر می‌کرد چطور صدای یه نفر میتونه مثل بال زدن ـه یه پروانه‌ی آبی باشه؟


+هوا ابریه کلوچه

 الان بهش یه اسم داده بود؟

_ من از هوای بارونی خوشم میاد خانم، وقتی بارون نم نم میباره دوست دارم قدم بزنم.

جیون سرشو تکون داد؛؛


+اينكه الان داريم باهم زير يه بارون قدم میزنیم، مثل يه نشونه از عاشق شدن می‌مونه.


Report Page