TheWeapon~

TheWeapon~

@webtoon_vkook


موسیقی تند و کَر کننده ای در کلوپ شبانه ی آقای جئون پیچیده بود؛ بوی مزخرف و تند الکل، رایحه ی قویِ ادکلنِ شیرین فاحشه ها و عطر تلخ و سرد مردان تشنه به سکس، به مشام آن مرد دل سنگ شهوتی لعنتی می رسید؛ اما او مشتاقانه در حالی که در تخیل اش پسر سکسی رو به رویش را لخت روی میز جلویش تصور می کرد، با دست چپش انگشتانش را بی پروا بر عضو نیمه تحریک شده اش می کشید و خیال آن مار سرخ در دهان تهیونگ بر رویش او را به جنون می رساند..

در حالی که زنجیر طلایی در گردنش را به دندان گرفته بود و موهایش را به عقب هُل می داد تا آرام تر شود، چشمکی زد و گفت:

_خب خب، نگفتی؟

تهیونگ در حالی که خون کنار لبش را با دست پاک می کرد، گستاخانه در جواب آن مرد عوضی گفت

_چی می خوای بشنوی؟

جانگکوک پوزخندی زد، گستاخی اش بیشتر عضوش را سخت می کرد

_زبونت رو چی کار کنم که انقدر درازه؟

جانگکوک کمی در جایش تکانی خورد و در حالی که دست هایش را روی میز می گذاشت کمی نزدیک شد..

_با اینبار، این چهارمین باری میشه که قُمار و میبازی پسر! و فکر نمی کنم چیزی داشته باشی که بخوای بهم بدیش..

تهیونگ به سختی سعی در پنهان کردن ترسش داشت و حقیقت را قبول می کرد، او چیزی نداشت


سرش را به نشانه تاییدِ بر حرف کوک تکان داد و گفت

_درسته هیچی ندارم..

کوک لبخندی از روی شهوت بر لبانش نشاند و گفت

_بجز..

تهیونگ اخمی بر ابروهایش اورد و بی اطلاع از قصد کثیف مرد روبه رویش نالید

_بجز؟!

جانگکوک دست راستش را بالا برد و دو انگشتش را خم کرد، یکی از آن هرکول ها نزدیک تهیونگ رفت..

ته از ترس اینکه دوباره مشت و لگدهای این هیولاها بر صورتش فرود آید کمی تکان خورد، اما با کمال تعجب آن مرد گنده، گیلاسی برداشت و آن را پر از مایع قرمز رنگی کرد و جلوی تهیونگ قرار داد..

کوک زبانش را روی لب هایش کشید

_بخورش!

_بخورم که بکشیم؟

جانگکوک کلتش را از پشت کمرش دراورد و روی میز انداخت

_جز این هیچی ندارم..

و اشاره ی دیگری کرد و محافظانش آنجا را ترک کردند..

تهیونگ پرسشگر با صورت زیبایی که حالا با کتک هایی که خورده بود قسمت هایی از آن کبود و سرخ و البته خونی بودند، به کوک نگاه کرد.

_که چی؟

کوک از جا بلند شد و دستش را نوازش وار بر روی دیکش کشید 

_فقط اون گیلاس و سر بکش!

تهیونگ از درون فرو ریخت! تازه منظور آن نگاه های لعنتی اش را می فهمید، آب دهانش را قورت داد

_من..من هرجوری شده اون پول رو..

جانگکوک خنده ای کرد و گفت

_خفه شو کیم!..دفعه های قبلی هم یادمه همین ها رو گفتی..

و جلو رفت و انگشت اشاره اش را روی لب خونی ته کشید و سپس انگشتش را بر دهانش گذاشت و مکید

_اوه تو خیلی خوشمزه ای..بجنب پسر، نمی خوام بیشتر از این صبر کنم..

تهیونگ نگاهی به اتاق خالی انداخت

_اون ها رفتن..نگران چی هستی؟ یالا کیم..می خوام تو باسن خوشگلت بیام!

تهیونگ از روی صندلی بلند شد، در حالی که تمام سعی اش را می کرد تا بسیار زیاد شهوتی بنظر برسد با دو انگشتش پر ناز، گیلاس را برداشت و کمی بر لب های خونی اش نزدیک کرد..

جانگکوک خشنود از اینکه پسر چموش روبه رویش، کاملا شرایطش را درک کرده و قرار است تن زیبایش را بزودی به بهای گزافی به او بفروشد، لبخند رضایتمندی زد.

تهیونگ زبان لغزانش را در آن مایع قرمز فرو کرد و سپس بر دیواره هایش کشاند، همانطور که چشم از آن مردی که حالا قسم میخورد اندکی خودش را خیس کرده برنمی داشت، نزدیکش شد و گیلاس را رها کرد

تا روی زمین هزار تکه شود، سپس دست هایش را دو طرف شانه های کوک گذاشت و خودش را درگیر بوسه عمیقی کرد و سعی می کرد عضوش را به او بمالاند!

جانگکوک دیگر روحی درون بدنش حس نمی کرد، قلبش به تندی می زد و با حس اینکه بزودی از لذت بیهوش میشود، تن تهیونگ را به خود چسباند و او را مشتاقانه لمس کرد..

تهیونگ زبانش را درون دهان کوک برد و بر اندامش قوسی انداخت تا باسنش به خوبی توسط آن انگشت های بلند لمس شود، در همان حین او را به تندی بر میز کوباند و وادارش کرد تا روی آن بخوابد، سپس دکمه های لباس طوسی اش را گشود و ذره ذره بدن ورزیده اش را با زبان خیس کرد..

جانگکوک دیگر تحمل‌نداشت، دست هایش را سمت دکمه های شلوارش برد؛ اما بنظر می آمد اشتباه بدی کرده!!

تهیونگ در همان حین بسرعت دست برد و اسلحه ی روی میز رها شده را برداشت؛ جانگکوک واقعا بجز عضوش به چیز دیگری نیندیشیده بود..

و خُب این قرار نبود به نفعش تمام شود!

تهیونگ اسلحه را بر روی شقیقه کوک نشاند و درحالی که زبانش را که با بزاق کوک خیس شده بود، بر بینی مرد متعجب روبه رویش‌می کشید گفت

_تکون بخوری..مغزی دیگه برات نمی مونه تا تحریکت کنه!

جانگکوک با چشمان پر از نیاز به تهیونگ نگاه کرد

_نمی تونی من رو بکشی!

_می‌خوای تماشا کنی؟

_من بمیرم اون عوضیا زندت نمیذارن..

تهیونگ او را از روی میز بلند کرد، نگاهی به عضو کاملا تحریک شده اش انداخت و پوزخندی زد، سپس او را در حالی که اسلحه بر سرش بود، سمت درِ خروجی هدایت کرد..

با خروجشان، محافظ ها اسلحه شان را بیرون آوردند اما تهیونگ با فشار دادن آن کلت بر شقیقه کوک، ثابت کرد که اگر تکان بخورند رئیسشان خواهد مرد!

از طبقه دوم به جمعیت تماما مست رقصنده نگاه کرد و در حالی که عقب عقب می رفت، کوک را هم با خود می کشاند و تهدید کرد

_یکیتون نزدیک بیاد کشتمش!

کوک با لبخند به این حرف تهیونگ که دقیقا کنار گوشش زده بود، گوش داد..

چرا بیشتر تحریک می شد؟!

تهیونگ به تندی کوک را به جلو هُل داد و اسلحه را پرت کرد و پا به فرار گذاشت، مردان سیاه پوش خواستند به دنبال آن پسرک آشغال بروند که صدای جانگکوک متوقفشان کرد

_دستتون بهش بخوره، آتیشتون میزنم!!

و سرش را چرخاند و به دویدنش خیره شد.

چرا بیشتر تحریک میشد؟!

Report Page