~♡

~♡

Lena

[وقتی که حیوون خونگیشون تورو بیشتر دوست داره]


چان؛

- هر بار که به جای اون توی بغل تو میاد بلند بلند می‌‌خنده. (خنده از روی درد)

- یه آهنگ در مورد 'خیانت بِری' می‌نویسه.

- بهت چیزی نمی‌گه و یجورایی خوشحاله که دوست های خوبی برای هم شدید.


مینهو؛

- خوشش نمیاد که سونگی، دونگی و دوری به کسی جز خودش زیادی وابسته باشن.

- تا یمدت نمی‌زاره بهشون غذا بدی یا باهاشون بازی کنی تا دوباره اون رو دوست داشته باشن :(


چانگبین؛

- خودش رو لوس می‌کنه و ازت می‌خواد اون هم توجه کنی و اهیت بدی:(

- وقتی هیچکدومتون بهش توجه نمی‌کنید به خوابگاه می‌ره و کلا بر نمی‌گرده :(


هیونجین؛

- حسود میشه.

- قبل از تو بهش غذا می‌ده و بیشتر از همیشه باهاش بازی می‌کنه.

- تند تند به گردش می‌برش و هرکاری می‌کنه تا علاقش رو به خودش بر گردونه.


یک عالمه بوس و بغل به #TaeSan که کلی توی نوشتن این ثرد کمکم کرد؛ خیلی ممنوووونننن💗💓🎀💕💞🌸💖

ناشناس نویسنده: [ 🔗 ]

✧ OrphicFiction ୭̥

Report Page