.....
Mahsa Shبه طور خلاصه و چکیده، همسرم یک حرف عاقلانه و حکیمانه را تکرار میکند. همین چند کلمه برایم کافیست تا هر موقع که یادش بیفتم به کلی تفسیر برسم. اون حرف اینه که «ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خودت مقایسه نکن»
من جملهی دیگری به این اضافه میکنم تا نتایجم را توضیح دهم. «ویژگیها را از باتلاق تقسیم شدن به بهترین و بدترینها نجات دهید» یا بهتره بگم خودتون رو از «ترین»ها نجات دهید.
دختری میشناسم که زیباست، قد بلند با اندام ظریف که رنگهایی که برای لباس پوشیدن انتخاب میکند مختص خودش هست. نمیدانم چرا ما عاشق خلاصه کردنیم. عاشق این هستیم که به این دختر تگ معمولی بودن یا شیک بودن یا بهترین بودن یا دهاتی بودن بزنیم.
زنی را میشناسم که به لهجهی اصفهانی غلیظ دخترش را همراه با شوهر آمریکاییش دوزبانه بزرگ میکند. تلاش نمیکند فارسی بدون لهجه به بچهش یاد بدهد یا خودش را و ویژگی اصفهانی بودنش را از بین ببرد. این زن در یکی از بهترین شرکتهای آمریکایی کار میکند. کافی است بخواهیم به طور خلاصه درمورد این زن یک ویژگی به کار ببریم تا کل زندگی و تلاش و فردیت این زن را نابود کنیم. کافی است او را به یک ویژگی خلاصه کنیم تا تمام ابعادش زیر سوال برود. او پر از ابعاد جذاب برای دیده شدن هست.
کسی هست که مهربان است و خسیس. چرا خسیس بودنش را نمیپذیریم؟ چرا در کنار مهربانی هر وقت یادش میفتیم اول میگوییم خسیس است؟
به خانهای دعوت میشویم. عاشق این هستیم که در یک کلمه خلاصهاش کنیم! شیک زیبا زشت دهاتی و ... چرا؟ هر جزو آن خانه رویش کار شده است. هر اسباب و اثاثیه آن خانه داستانی دارد. همه چیز به ظاهر خلاصه نمیشود. عاشق این هستیم که با تعبیرات سرسری و ظاهری به صاحبخانه تگ بزنیم.
چرا ویژگیهای خود را خلاصه میکنیم؟ چرا یک نفر به خاطر اینکه تپل (چاق) است در اکثر اوقات ناراحت است؟ چرا پوست خوب یا مهارتهای خودش برایش کافی نیستن؟
یاد حرف دکتر دینانی میفتم که میگوید فستفودی شدهایم! دنبال نکته کنکوری یک نفر میگردیم تا قضاوتش کنیم. تا جزییات و باطن خودمان را با ظاهر کلی و خلاصه شدهی دیگران مقایسه کنیم. تا خودمان را به آتش بکشیم تا چیزی را داشته باشیم... تا برای چیزهای نامهم و نسنجیده سوگواری کنیم.
Original Post @#GooglePlus
به کانال پلاس نیوز بپیوندید @plus_news