⋆⋆⋆
𝖸𝗎𝖺به Nox عزیزی که داره این رو میخونه؛
تصور من ازت، یه دختر بامزه، با موهاییه که با وسواس خرگوشی بسته شدند. کتاب توی دستش تنها چیزیه که چشمهای مشکی رنگش میبینتش و گربهی سفید رنگی که همراه باهاش روی کاناپهی کنار پنجره به استراحت نشسته گواه از آرامش ساکن بر اون خونه میده. دوست های زیادی نداره و ترجیح میده زندگی رو توی دونههای برف و کتابها بگذرونه. خندههای زیبایی که داری - حتی با اینکه ندیدم! - واقعا خاص به نظر میان. رفتارها، توی یک کلمهی دوستداشتنی خلاصه میشن و من هنوز نمیدونم این حجم از آرامش قرار گرفته توی خونهی درختیای که برای خودت ساختی چطور میتونه وجود داشته باشه.
از طرف لورا، دوستدارِ این رهگذرِ بامزه.