🛎

🛎


📝 تاریخ مردم در "تاریخ جامع ایران" و "تاریخ [جامع] عثمانی"


✍🏻 حسن حضرتی

🔖 مردم نامه 1، 1 (1395): 111-115


چند سال پیش در مناظره ای با داریوش رحمانیان و علیرضا ملایی توانی در کتاب ماه تاریخ و جغرافیا (انتشاریافته در ش122)، بر سر این موضوع مناقشه می کردیم که آیا تاریخ نگاری امروز ما تداوم پاردایم طبری (نمونه آرمانی تاریخ نگاری پارادایم سنت) است و یا از آن عبور کرده ایم؟ به عبارت دیگر پرسش ناظر بر این بود که به دنبال تحولات جهانی و سرریز آن به جامعه ایرانی و وقوع رخدادهای مهمی در تاریخ معاصر مانند تاسیس دارالفنون و انقلاب مشروطه و...، آیا ما توانسته ایم از پارادایم سنت عبور کنیم و وارد پارادایم مدرن در عرصه تاریخ نگاری بشویم یا نه؟ 

دوست دانشمند من (داریوش رحمانیان) معتقد بود، با ظهور مورخان بزرگی مانند احمد کسروی و فریدون آدمیت، ایرانیان وارد عرصه جدیدی در تاریخ ورزی شده اند که سبک و اسلوب و عناصر بنیادی آن تداوم مولفه های تاریخ نگاری سنت نیست و می توان گفت پارادایم جدیدی رقم خورده است. اما سخن صاحب این قلم متفاوت بود. به زعم نگارنده، تاریخ نگاری ایرانی هم چنان ذیل پارادایم سنت سیر می کند. یعنی همچنان طبری و سبک او، الگو و سرمشق قاطبه تاریخ ورزان ماست. اما در باره ظهور مورخان بزرگی چون کسروی و آدمیت، بر این اعتقادم که جامعه ما در دوره معاصر و به طور مشخص پس از تاسیس دارالفنون و رخداد مشروطه، به واسطه آشنایی با تحولات مغرب زمین و مدرنیته، شاهد تغییراتی در سبک ها و اصول تاریخ ورزی بوده است. ازین رو شاهد ظهور مورخانی هستیم که متفاوت از تاریخ نگاران دوره سنت عمل کرده اند؛ اما هیچ گاه این تلاش علمی به شکل گیری و سلطه پارادایم جدیدی در ایران نیانجامید. گرچه سبک های نوینی در تاریخ ورزی ظهور و بروز یافت، اما این سبک های نو آن قدر قدرتمند نبود تا بتواند پارادایم جدیدی را حاکم سازد. بنابراین سلطه و سیطره هم چنان با پارادایم طبری باقی ماند؛ تا جایی که ما در حال حاضر نیز عموما مبتنی بر تفوق و اتوریته این پارادایم به تاریخ نگاری می پردازیم.

انتشار مجموعه "تاریخ جامع ایران"، به همت دایره المعارف بزرگ اسلامی، نشان می دهد ما هنوز از طبری عبور نکرده ایم. عبور و یا عدم عبور از طبری از نگاه راقم این سطور، حداقل در این یادداشت، حسن و یا عیب نیست و نگاه ارزشی به آن ندارد و تنها برای بیان مهم ترین ویژگی تاریخ ورزی امروز است و بس. مهم ترین خصیصه تاریخ نگاری مبتنی بر پارادایم طبری، غلبه تاریخ سیاسی بر دیگر واحدهای تاریخ نگارانه مانند تاریخ اجتماعی، تاریخ فرهنگی، تاریخ اقتصادی، تاریخ فکری، تاریخ مردم و ... است. این پارادایم ویژگی های دیگری هم دارد، اما در این متن کوتاه تنها به سیطره سیاست نگارانه آن توجه می کنیم و در ادامه مقایسه ای نیز میان این متن و "تاریخ [جامع] عثمانی" تالیف اسماعیل حقی اوزون چارشی لی و انور ضیاء کارال انجام می دهیم تا روشن شود در مقایسه با تاریخ نگاری کشورهای پیرامونی، وضعیت ما از حیث موضوع این یادداشت چگونه است.

یکی از شاخصه های اصلی تاریخ نگاری پارادایم سنت، غلبه تاریخ سیاسی نخبه محور بر دیگر واحدهای مطالعه و نگارش تاریخ در آن است. در این پارادایم، تاریخ سیاسی بسیار فربه است، تا جایی که عرصه را برای بازتاب رویدادهای غیر سیاسی بسیار تنگ کرده است. شاید این نکته محل مناقشه هیچ تاریخ شناسی در هیچ کجای دنیا نباشد که پارادایم سنت در تاریخ نگاری به "سیاست" بهایی ویژه نسبت به "اجتماع"، "اقتصاد"، "فرهنگ"، "فکر" و... بخشیده است. چرا؟ پیشتر پاسخ های ساده ای به این پرسش داده می شد: درباری بودن مورخان و... . اما علل و دلایل این مسئله عمیق تر از آن است که بتوانیم با پاسخ های دم دستی به راحتی از کنار آن عبور کنیم. امر "سیاست" تاثیرگذارترین موضوع در زندگی انسان ها بوده و هست. این تاثیرگذاری امر سیاسی در زندگی انسانی به هیچ وجه قابل قیاس با تاثیرگذاری دیگر امور نیست. ازین رو، امر سیاسی همیشه جایگاه خود را در رتبه نخست تاریخ ورزی مورخان، قدیم و جدید، حفظ خواهد کرد. بیشتر گزارش های طبری در "تاریخ طبری" ناظر به رویدادهای سیاسی است. امروز هم بیشینه اخبار روزنامه ها و دیگر رسانه ها، تحولات سیاسی است. پس تغییر چندانی در این زمینه رخ نداده است.


اما آنچه اتفاق افتاده این است که در کنار توجه به تحولات سیاسی، حال تحولات اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی نیز مورد توجه تاریخ ورزان قرار می گیرد. دیگر نگاه مثله ای به گذشته انسانی (با صرف توجه به تحولات سیاسی) حاکم نیست. تاریخ پژوهان نیز حال تنها به دنبال پاسخ به پرسش های سیاسی نیستند، بلکه پرسش های جدی با رویکردهای غیر سیاسی در باره گذشته انسانی طرح می کنند. این امر اینک باعث شده است در پارادایم مدرن و پست مدرن، تاریخ غیر سیاسی نیز جایگاه در خور و شایسته ای پیدا کند. مکتب های مختلف تاریخ نگاری نیز با همین قصد و رویکرد، همانند مکتب آنال، مکتب مطالعات فرودستان و... در قرون اخیر شکل گرفته که به گونه ای می توان گفت نتیجه اعتراض به غلبه تاریخ سیاسی و عدم توجه به تاریخ اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی در مطالعات و پژوهش های تاریخی بود. اینک گرچه تاریخ سیاسی همچنان رتبه نخست توجه مورخان را حفظ نموده است، ولی دیگر آن قدر فربه نیست که عرصه را بر دیگر واحدهای مطالعه در تاریخ ورزی تنگ کند.

مدعای این قلم در آن گفتگوی صریح "پارادایم های موثر بر تاریخ نگاری در ایران معاصر"، این بود که از این تحولات و دگردیسی ها، تاریخ نگاری ما ایرانیان چندان بهره ای نبرده است. به عبارت دیگر می توان گفت ما همچنان ذیل پارادایم طبری تاریخ ورزی می کنیم و همانند دوره سنت، بخش زیادی از توجه ما به واحد سیاست در تاریخ شناسی و تاریخ نگاری است. در این نوشتار، بر این مدعا شاهد مثالی جدید ذکر می شود: "تاریخ جامع ایران".

"تاریخ جامع ایران" در مدت چهارده سال و به دست بیش از 160 پژوهشگر، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی و به سرپرستی دایره المعارف بزرگ اسلامی تهیه شده است. 10 جلد از این کتاب در سال 1393 و مجموعه کامل 20 جلدی آن در خرداد ماه 1394 با حضور جمعی از اندیشمندان و مقامات در مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی رونمایی شد. این کتاب بزرگترین و جامع ترین کتاب تاریخ ایران توصیف شده است. 5 جلد نخست آن به تاریخ ایران پیش از اسلام و 15 جلد بعدی آن به تاریخ ایران پس از اسلام اختصاص دارد.

با توجه به آنچه در معرفی این مجموعه آمده، می توان گفت که متن مورد نظر بازتاب دهنده نگرش مسلط حاکم بر تاریخ نگاری در کشور ما در حال حاضر است. از این رو، نقد آن به نوعی می تواند نقد تاریخ نگاری اکنون ما نیز باشد. نقد و بررسی این مجموعه از حیث این که چقدر به تاریخ سیاسی توجه کرده و تا چه اندازه تاریخ اجتماعی، تاریخ اقتصادی، تاریخ فکری، تاریخ فرهنگی و... مورد امعان نظر قرار داده است، می تواند به طرز شایانی نشانگر این موضوع باشد که اکنون در اتمسفر تاریخ ورزی ایرانی چقدر پارادیم طبری غالب است؟ از آن فاصله گرفته ایم یا خیر؟ و اساسا تحولات تاریخ نگاری در مغرب زمین تا چه اندازه تاریخ ورزی ما را تحت تاثیر قرار داده است؟

صاحب این قلم از آنجا که جزو هیات داوران کتاب سال جمهوری اسلامی ایران برای ارزیابی "تاریخ جامع ایران" بوده و پیشتر در جلسه نقد و بررسی این مجموعه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران با حضور سید کاظم موسوی بجنوردی و سید صادق سجادی شرکت نموده؛ ضرورت داشت به طور کامل بخش ایران اسلامی این مجموعه را مورد مطالعه قرار دهد. بنابراین آنچه در ادامه می آید، مبتنی بر مطالعه دقیق این متن است و نه تورق سطحی آن.

در بررسی مجموعه مورد نظر آنچه بیش از همه رخ می نماید، غلبه فاحش "تاریخ سیاسی" است. به راحتی می توان ادعا کرد تاریخ غیر سیاسی در این متن بسیار مغفول مانده است. بخش زیادی از محتوای مجلدات مختلف ناظر به "تاریخ سیاسی" است. مثلا جلد ششم این مجموعه که "تاریخ ایران از سقوط ساسانیان تا پایان عصر اول خلافت عباسی" را شامل می شود، 767 صفحه است. از این 767 صفحه، سرجمع 58 صفحه ناظر به تاریخ غیر سیاسی است؛ یعنی چیزی در حدود 7.5 درصد. جلد هفتم این مجموعه که مشتمل بر تاریخ ایلک خانیان، باوندیان، جستانیان، دولت علوی در ولایات شمال ایران، زیاریان، ساجیان، سلاریان و آل بویه است، چیزی در حدود 750 صفحه است و فقط 35 صفحه از آن در باره تاریخ غیر سیاسی است؛ یعنی در حدود 4.5 درصد. جلد هشتم با موضوع آل بویه، کاکوئیان، غزنویان، روادیان، شدادیان، آل حسنویه، مروانیان، عنازیان، احمدیلیان، سلجوقیان و اسماعیلیه در روزگار سلجوقیان، مشتمل بر 798 صفحه است. از این تعداد، 276 صفحه ناظر به تاریخ غیر سیاسی است. حجمی قابل توجه نسبت به مجلدات دیگر؛ یعنی چیزی در حدود 35 درصد از کل متن. در باره علت این رشد چشمگیر توجه به تاریخ غیر سیاسی در این مجلد، در ادامه توضیحی داده خواهد شد. جلد نهم که در باره اتابکان آذربایجان، اتابکان یزد، اتابکان فارس و... است، دارای 9 درصد محتوای غیر سیاسی است. همین طور جلد دهم 15 درصد، جلد یازدهم 11.5 درصد و... .


البته دست اندرکاران فاضل این مجموعه چندین مجلد آخر را به موضوعات مختلف غیر سیاسی مانند ادبیات، هنر، معماری و... اختصاص داده اند. ای کاش این گونه عمل نمی شد و این بحث ها در دل تاریخ ادوار مختلف ایران و هماهنگ و همراه و در کنار تحولات تاریخی دیده می شد. اشکال اساسی که پیش آمده، قالب و محتوای غیر تاریخی است که برای این بخش ها مستولی گشته است. در دو بخش از این مجموعه، این موضوعات در درون مباحث تاریخی آمده است: یک بار در جلد 8 و بخش مربوط به غزنویان (صفحات201-274) که تلفیق بسیار مناسبی از تاریخ سیاسی، اجتماعی، اداری، مالی و فرهنگی را موجب گشته و نیز توازن معقول و منطقی بین کمیت و توزیع مباحث سیاسی و غیر سیاسی ایجاد کرده است. بار دیگر این اتفاق در جلد 11 و بخش مربوط به صفویان (صفحات 475-552) رخ داده که تاریخ سیاسی، اقتصادی و نهادی عصر صفوی در دل یکدیگر توصیف و تحلیل شده اند. همین قسمت ها را می توان از درخشان ترین بخش های این مجموعه ارزیابی کرد. کاش دیگر پاره ها نیز به همین گونه تدوین می شد.

برای این که بتوانیم وضعیت و جایگاه خودمان را در تاریخ نگاری جهان به طور معقولانه ای ارزیابی کنیم، متن "تاریخ جامع ایران" را با "تاریخ [جامع] عثمانی" مقایسه می کنیم. تاریخ [جامع] عثمانی به دست دو تن از استادان نامدار ترک، اسماعیل حقی اوزون چارشی لی (مرگ 1977م.) و انور ضیاء کارال (مرگ 1982م.) در 9 جلد به نگارش درآمده است. 4 جلد نخست از آن اوزون چارشی لی و 5 جلد بعدی حاصل تراوشات فکری و قلم توانای انور ضیاء کارال است. بخش های مربوط به چارشی لی در ایران ترجمه شده (1) ولی مجلداتی که به دست کارال (2) نگارش یافته، هنوز به فارسی برگردان نشده است. برای این مقایسه، یک جلد از تاریخ عثمانی اوزون چارشی لی و چهار جلد از تاریخ عثمانی انور ضیاء کارال مورد بررسی قرار گرفته است. 

جلد چهارم تاریخ [جامع] عثمانی به قلم اوزون چارشی لی در حدود 800 صفحه است که 600 صفحه آن در باره تاریخ سیاسی و 200 صفحه در خصوص تاریخ اجتماعی، اقتصادی، فکری و فرهنگی است؛ یعنی چیزی در حدود 25 درصد. جلد پنجم از این مجموعه به قلم کارال مشتمل بر 256 صفحه است که 59 صفحه آن ناظر به تاریخ غیر سیاسی است؛ یعنی در حدود 23 درصد. جلد ششم این مجموعه 290 صفحه است. 162 صفحه از آن در باره تاریخ نهادها، موسسات، تاریخ نظامی، تعلیم و تربیت، قضا، مالیه، زراعت، صنایع، تجارت، آبادانی، توسعه، جمعیت و نفوس است. یعنی بیش از نصف مطالب آن ناظر به تاریخ غیر سیاسی است: 55 درصد. بیش از نصف مطالب جلد هفتم از این مجموعه در باره تاریخ غیر سیاسی است. یعنی از 367 صفحه کل متن، 230 صفحه آن ناظر به تاریخ غیر سیاسی است: یعنی 62.5 درصد. عجیب تر جلد هشتم این مجموعه است که کارال در آن "تاریخ سیاسی" را در حد اعلای آن تحقیر کرده است. او در این مجلد تنها 189 صفحه از 571 صفحه را به رویدادهای سیاسی اختصاص داده و 382 صفحه از متن را به موضوعات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فکری مانند آموزش، مالیه، تجارت، زراعت، صنعت و معدن، جمعیت، اندیشه سیاسی، مالکیت، توسعه و ... اختصاص داده است. یعنی چیزی در حدود 66 درصد از کل متن. اعداد و ارقام بسیار گویاست و خیلی نیاز به توضیح ندارد.

پس از چند سال، همچنان معتقدم پارادایم جدیدی در تاریخ ورزی ما شکل نگرفته است و سبک و اسلوب طبری هم چنان بر ما سیطره دارد. اما انتشار نشریه ای به نام "مردم نامه"، یعنی این که زیر پوست این شهر اتفاقات مهمی در حال رخ دادن است، اما بی صدا و بی هیاهو.


🔻 ارجاعات:

1- اسماعیل حقی اوزون چارشی لی، تاریخ عثمانی، ترجمه وهاب ولی، تهران: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1370

2- . Enver Ziya Karal, Osmanlı Tarihi, Ankara, TTK, 1999, 5 Cilt

🆔@hassanHazrati50




Report Page