.....

.....

مجتبی دانشطلب
جمع دوستی و دشمنی؟

دو نمونه‌ از اظهارات خود ویرانگر در دولت قبلی رخ داد که باید به آنها هم اشاره شود. هر دو مورد از شخصیتی حاشیه‌ای که توسط رئیس دولت برکشیده شد و با اقدامات و حرفهایش جنجال‌های غیر ضروری ایجاد کرد، بهانه‌های مکرر به دست بدخواهان داد و مایه دلسردی طرفداران شد، عاقبت هم با لجبازی بر سر او آواری که مخالفان در انتظارش بودند بر سر دولت خراب شد. سایر اشکالات دولت از نوع تحریف معنا و عدم تطبیق عملکرد با شعارها بود اما دستکم این دو نمونه را می‌توان متهم به تناقض درونی و زوال معنا کرد:

اولی ادعای دوستی با مردم اسرائیل از درون دولتی بود که مشروعیت «دولت‌-‌ملت» اسرائیل را با پرسش از هولوکاست و چرایی تاوان دادن مردم فلسطین با مهاجرت یهودیان زیر سوال می‌برد. هر کسی می‌تواند با مهاجران صهیونیست دوستی داشته باشد و بهایش را هم بپردازد، اما نه از درون دولتی که انکار مشروعیت اسرائیل را وجههٔ همت خودش قرار داده و هزینه‌های سیاسی و رسانه‌ای را برای کشور پذیرفته است. جمع آن مشروعیت زدایی و این ادعای دوستی طنینی جز تناقض درونی و زایل شدن معنای کلمات نداشت.

دومین مورد پایان اسلامگرایی بود در حالی که به وجه افراطی از امام زمان و ظهور سخن گفته می‌شد! تبلیغ آخرالزمانی خالی شده از اسلام نمایانگر زوال معنا و بی‌تعهدی به فحوای کلمات بود. سر دادن حرفهای شبه پلورالیستی با اطلاعات سطحی و عامیانه آنهم از درون دولتی که شعار انقلابی و اسلامی داشت چیزی جز تناقض نبود. حکم به تمام شدن دورهٔ یک چیز هم اگر توصیفی و انتقادی باشد اشکالی ندارد، اما اگر به نحو هنجاری و تأییدی عنوان ‌شود طنین تاریخیگری مدرن پیدا می‌کند که درست در مقابل نگاه دینی قرار دارد. 
Original Post @#GooglePlus
به کانال پلاس نیوز بپیوندید @plus_news

Report Page