🐰🐰

🐰🐰

Hana

+:جیمین،جیمین ،منو ببین.

وبعد گفتن این حرف با یه جیغ بلند توآب پریدم.

_:چاگیاا،مراقب خودت باش.

عین همیشه نگران من بود. بعد از کلی سختی وبدبختی بلخره تونستم با جیمین بیام استخر خیلی خوش میگذره.البته اگه همیشه نگران بودن جیمین رو حذف کنی که دیگه عالی میشه. 

بلخره بعد دوساعت اونم بازور از استخر دل کندم. با کمک جیمین لباسامو تنم کردم.جیمین اصرار می‌کرد موهامو خشک کنم چون خوب میدونست اگه به موهای خیسم باد خنک بخوره حتما سردرد بدی میگیرم. نتیجه این اصرار شد دعوای بین منو جیمین.از امروز صبح حالم زیاد خوب نبود دلیلشو نمیدونم اما خیلی عصبی بودم وبی قراری میکردم. درنهایت هم موهامو خشک نکردم و همونجوری با حرص کیفمو برداشتمو رفتم بیرون.


جیمین


اصلا معلوم نیست آ.ت چرا اینطوری رفتار میکنه.سه ساله با همیم اما تا حالا اینطوری ندیده بودمش.بهش گفتم بزاره موهاشو خودم خشک کنم که عصبی شد وکیفشو برداشت ورفت بیرون.با پیامی که از طرف آ.ت اومد خشکم زد.

پیام آ.ت:من خودم میخوام پیاده برم خونه.تو خونه میبینمت.

ولی آ.ت موهاش خیسه صددرصد سرما میخوره.



آ.ت 

توراه داشتم فکر میکردم که چرا اینطوری شدم جیمین که به من چیز خاصی نگفت.نمیدونم شاید چون این اواخر کمتر باهام وقت میگذروند اینطوری شده بودم.وسطای راه بودم که سرم تير کشید‌.دیگه نتونستم طاقت بیارم و تا خونه دویدم.وقتی رسیدم خونه ...





ادامه دارد...

Report Page