🌑

🌑



نفس های لرزونت رو بیرون دادی. پیراهنی که تهیونگ عاشقش بود رو تنت کردی. عطری که همیشه میزد رو شکستی و داخل اب وان ریختی. رژ سرخی که دوست داشت رو به لب هات کشیدی و حلقه ای که اسمش روش حک شده بود رو داخل انگشت حلقت فرو بردی. موهات رو همونطور که دوست داشت بالا جمع کردی و داخل اب گرم وان دراز کشیدی. توی روشنایی حمام که فقط برای وجود شمع ها بود تیغ رو پیدا کردی و بنی انگشت های لرزونت گرفتیش. دستت با شدت زیادی میلرزید و این عصبیت میکرد. بغض به گلوت چنگ میزد و اشک هات،داخل اب میریخت. بوی عطرِ تنش تمام بینی و ریه هات رو پر کرده بود و گلوت رو میسوزوند. نگاهت خیره به ساعت لرزید. لب هات رو روی هم فشردی و با رسیدن عقربه به جای مورد نظرت،تیزی تیغ رو روی مچ دستت فشردی و تا جایی که تونستی محکم فشردی تا عمیق ببری. هرچند چندان موفق نبودی و بخاطر درد و لرزش دستت،تیغ به راحتی از بین انگشتات لیز خورد و داخل وان افتاد. لب های لرزونت رو محکم تر روی هم فشردی و سرت رو از درد عقب انداختی. عطرِ داخل اب زخمت رو میسوزوند و میدونستی که این درد به زودی میکشتت. صدای اهنگ کلاسیکی که از اسپیکر های داخل اتاق پخش میشد رفته رفته ارومتر میشد و گوش هات به ارومی کیپ میشد. هق هق هات با دیگه نشنیدن صدای معشوقت از اسپیکر ها شدت گرفت و چشم هات رو روی هم فشردی. دستی با شدت به شونت برخورد کرد و بدون اجازه برای درک موقعیت بهت زیر زانو و کمرت خزید و بلندت کرد. توی هوا معلق شدی و به سختی تلاش کردی تا چشم های خستت رو از هم فاصله بدی. بدنت تکون شدیدی خورد که حدس زدی به خاطر پله ها بود و پلکت لحظه ای پرید. موهای بلوند و ژل زدش و چشم های ترسیده و خرمایی که بارها و بارها قبل وارد شدن به وان داخل قاب عکس بهش خیره شده بودی لحظه ای از نگاهت گذشت و بعد دوباره پلک هات روی هم افتاد و اخرین چیزی که شنیدی،فریادش بود.

"من اینجام ا/ت...خواهش میکنم بیدار بمون"

Report Page