🌖

🌖


"نمیتونی باهاش خوشبخت شی،چون اون هنوز هم عاشق منه"

بی پرده توی صورتش گفتی و دست هات و محکم تر پشتت مشت کردی. دختر با کمی بدگمانی توی صورتت نگاه کرد و نفسش رو با حرص بیرون داد. "اوه جالب شد. ولی قرار نیست عشق اون منو خوشبخت کنه...چیزی که قراره خوشبختم کنه پولشه،که به راحتی با فرو رفتن حلقه ی من داخل انگشتش برای من میشه"

بی خیال و اروم گفت و همونطور که داخل اینه تاجش رو مرتب میکرد بهت نگاه کرد. "متاسفم دختر...ولی تو نمیتونی چیزی که برای تو نیست رو بگیری."

با لحن متاسفی گفت و نگاهش کمی رنگ متاسف گرفت. سمتت برگشت و دامنش رو بین انگشتاش فشرد "متاسفم که دارم عشقت رو ازت میگیرم. اما کاری ازم برنمیاد،همونطور که تو برای بدست اوردن معشوقت کاری ازت بر نیومد"



💔متاسفانه تو از دستش دادی،حالا یا باید تصمیم بشی یا تصمیم دیگه ای برای بدست اوردن تهیونگ بگیری. حرف زدن گاهی بی نتیجه اس.💔

Report Page