.

.

23

🌸🌸🌸

🌸 🌸

🌸

#عروس_قراردادی

#پارت_23


نرگس با غدی لبه ی باکسری پامو رو جلو کشید .

دختری هات دیونه!

بدنش نزدیک به تن لختم متوقف شد.

_یعنی چی به خودت ربط داره... من احیانا آدم نیستم؟ قراره شریک زندگیت بشم، بوقم؟


ابروهام بالا دادم و تمام قدت نگاهش کردم. لعنتی...

نگاهم رو به سقف دادم و قبل از اینکه روی هرمون های وحشی مردونه ام اثر بذاره با دست شونه ش رو گرفتم و کنار کشیدمش...


_چقدر حرف میزنی.... برو کنار ببینم، خسته م...


کنارش زدم و همونجوری نیمه برهنه به تخت رفتم و طاق باز دستم رو روی چشمام گذاشتم فکر می کردم با پس زدنش دست برادره اما اشتباه می کردم !


دستمو از روی چشمم برداشت و با غیظ دست به کمر شد .


_داری با رفتارت به من توهین می کنی... بعد از بابات حالا نوبت خودته ؟


نچ کلافه ای کردم و خواب آلود غر زدم :

_داد نکش می خوای همه بریز اینجا و از رابطه ی حسنه مون باخبر بشن ؟! ولمون کن سر جدت خسته م فردا وقت داریم تو سر و کله ی هم بزنیم... یه شب صاحب یه زن شدم همین برام سخته... 


نفهمیدم توی خواب و بیداری چی از دهنم در رفت که پرت شدن پتو توی صورتم ، عصبی با اخکای توی هم نیم خیز شدم :

_چته ضعیفه؟! 


نرگس دردمونده موهاش رو چنگ زد و با فک منقبض نالید :

_ دارم حس می کنم یه زن فاسدم که از سر مجبوری نگه م داشتی... نه میدونم چیکار میکنی، نه می دونم تا این وقت شب بیرون چه غلطی می کردی... و نه می فهمم از چی حرف میزنی... یه شبه مسئولیتم افتاده رو دوشت! زن... کدوم زن من همون دختریم که داری با اجبار پدرت موش آزمایشگاهیت میکنی‌ برای این ازدواج مسخره ای که الان مشخصه تو نمی خوایش...


عصبی و با بی وجدانی هرچی دلخوری از همه داشتم سر اون خالی کردم :


_من مجبورت نکردم اینجا بمونی ! چرا نمی ری و گورت رو گم نمی کنی...


چند قدم عقب تلو خورد و با چشمایی که توش اشک جمع شد زمزمه کرد:

_باشه...


پشتش بهم کرد . با کلافگی بلند شدم و دستش رو سمت تخت کشیدم من اونقدر ها پست نبودم یه دختر که کسی رو نداشت شبونه از خونه م بندازم بیرون... تازه اون کلید من بود برای رسید به گنج پدرم.


تقلا کرد :

_ولم کن... بذار گورم رو گم کنم راحت بشی از این حس دین ! 


_حرف مفت نزن من یه چیزی گفتم تو زود بل نگیر... اصلا غلط می کنی تا من میگم برو بخوای بری... تو جات اینجاست خانمم . 


پس حرفم بین بازوهام و پاهام قفلش کردم و غریدم:


_نمی فهمی با یه مرد مست نباید از منطق حرف بزنی !

Report Page