.

.

22

🌸🌸🌸

🌸🌸

🌸


#عروس_قراردادی

#پارت_22


" آرشاویر"


زیر نگاه خیره ی بابا از پله ها بالا رفتم و بدون اینکه در بزنم وارد اتاقم شدم .


نرگس توی اون لباس قرمز شبی که به تن داشت هول رده لیوان آب توی دستش رو روی عسلی گذاشت و دست از شیرین کردن محتوای اون کشید ..



_چ... چه زود برگشتی !



آب دهنم رو بلعیدم و از فرق سر تا نوک پا نگاهش کردم . عوضی جذاب این دختر داشت با من چیکار می کرد؟!


نفسم بیرون فوت کردم و چشمام لحظه ای بستم و با بستن در اون رو ندیده گرفتم . واسه خاطر اون قرار داده و وصیت بابا مجبور شده بودم چه رلی بازی کنم... اه !


_انگار اینجا بهت خوش گذشته... یه نگاه به ساعت بنداز ساعت 12 شبه !


ساعت مچیم در آوردم و برای در آوردن لباسم پشت در کمد رفتم.


_این بوی چیه آرشاویر؟!


اخه به توچه دختریه فوض رو ببین !


از پشت کمد سرک کشید  :

_با توما... میگم این بوی گوه الکل چیه !


نگاهم کرد عصبی بهش زل زدم .


_مشروب خوردم، حرفیه؟


در کمد رو بست. 


_چی! مست اومدی پیش من ؟ با اجازه ی کی مست کردی ؟ 


من در حالی که بالا تنه م لخته و شلوارم رو در آوردم با یه شو-رت باکسری سفید جلوش دست به سینه شدم و حق به جانب غریدم :


_با اجازه ی خودم، اینجام اتاقمه این چیزا به فسقلی مثل تو نیومده...


خودشون رو جلو کشید و من می تونستم سینه های برهنه ش رو که از زیر حریر و توری باز پیداست توی تاریک و روشن اتاق شفاف ببینم... پوست سفید مخملیش زیر شکممو منقبض کرد. لعنتی...


نگاه ازش دزیدم و نفسمو بیرون دادم و زیر لب زمزمه کردم  :

_ا ی... این چیه کردی تنت بچه !

Report Page