.....

.....

ᴢʀᴀ
جیمین شی جان
جونگکوک شی جان.
زیبایی خدا.
زیبایی خدا ۲.


صدای آهنگ انقدر بلند بود که دیگه حتی احساس میکرد سرشم داره همراه با بیس موسیقی نبض میزنه.

توی این کلابی که اومده بود فقط بخاطر اصرارای تهیونگ بود که گفت اینجا یکم خوش میگذرونیم و جشن فارغ التحصیلیمونو میگیریم.

با یه لیوان ودکا خوردن احساس گرمایی تو تنش ایجاد شد پس کت چرمی ک پوشیده بودو دراوردو و روی میز جلوی بار انداختو شات دومو سر کشید.

از این مکان خسته شده بود و الان دلش یه دوش اب گرم میخواست و تخت خوابی که براش رفیق تر از همه بود.

روی صندلی چرخی زد و رو به جمعیت نشست.

به دخترو پسرایی که انقد مست بودن که به زور خودشونو سر پا نگه میداشتنو میرقصیدن نگاه کرد.

همونطور که با بی حوصلگی به مسخره بازیای هم دانشگاهیاش نگاه میکرد چشمش به هم دانشگاهیش تو رشته موسیقی افتاد...جئون جونگکوک.

پسر معروف دانشگاه؟اون پسر جوری جاشو تو دل دخترا و پسرا باز کرده بود که حتی قابل گفتنم نبود،پسری که اخلاق سردی داشت اما شدیدا با همه جنتلمنانه برخورد میکرد،با لبخند کوچیک و کجی کنار لبای سرخ پیرسینگ زدش.

و در کنار همه اینا....

پسری که تمام هورمونای جنسیه جیمینو به حرکت در میاورد و کشش عجیبی بهش داشت.

نگاهشو از رونای پر جونگکوک که توی اون شلوار مشکیه چرم تنگ زندونی شده بودن سمت چشماش حرکت داد که با نگاه خیره کوک به خودش جا خورد ولی خودشو نباخت.

به آرومی و عادی ترین شکل نگاهشو گرفتو به سمت دیگه ای خیره شد ولی هنوزم نگاه خیره ی کوکو روی خودش حس میکرد.

اون پسر دقیقا جلوش با فاصله زیادی روی مبل نشسته بود و مبلم خالی بود.

فکری به سرش زد و خاست کنارش بشینه اما با دیدن دختری که رفتو روی پاهای کوک نشست محکم سرجاش وایسادو بلند نشد.

جونگکوک لبخند زد و سرشو خم کرد و تو گوش دختر چیزی گفت که دختر رنگش پرید و با اخم از جاش بلند شد و رفت.

جونگکوک ابروشو با همون لبخند رو لباش بالا انداختو لیسی به لب پایینش کشید و به مبل تکیه داد و خدایا...

دوباره به جیمین خیره شد.

اون پسر فکر میکرد با این کاراش جیمینو معذب میکنه؟

پس معلوم بود هنوز نمیدونست با کی طرفه!

پوزخندی زد و کتشو از روی میز ورداشت و سمت مبل رفت.

جونگکوک تو تمام مدتی ک داشت به سمتش میرفت خیره نگاهش کرد و سرشو بالا اورد و به قامت جیمین زل زد.

_مشکلی نیست اینجا بشینم؟

+نه.

_این یعنی نشینم یا اشکالی نداره؟

با لبخند دل فریبی گفت و سرشو کمی خم کرد و به چشای کوک خیره شد.

+مشکلی نیست،میتونی بشینی 

خندیدو به آرومی کنارش نشست

کوک یه دستشو به پشت مبل برده بودو با دست دیگش لیوان مشروبو اروم اروم سمت دهنش میبرد و به رو به رو خیره بود.

میخواستش،جیمین واقن اون پسرو میخواستش،تمامشو،همه ی بدنشو،میخواست به اون خط فک تیزش لیسی بزنه و زبونشو توی پیرسینگ کنار لبش فرو کنه!

سرشو نزدیک گوش کوک برد و اروم زمزمه کرد:چرا انقدر ساکت نشستی؟میخوای برقصیم؟

کوک حتی بدون اینکه نگاهش کنه و جوابی بده دوباره ذره ای از ویسکی خورد و سرشو بالا برد و نگه داشت و چشاشو بست به طوری که سیبک گلوش تو چشم جیمین برقی زد.

_از این فاصله چقد جذاب تری.

+داری باهام لاس میزنی کوچولو؟اوه راستی من حتی اسمتم نمیدونم،با کسی ک حتی علاقه ای به دونستن اسمت نداره لاس نزن.

_برام مهم نیس که تو اسممو نمیدونی،مهم منم که میدونم با کی دارم لاس میزنم،جئون جونگکوک.

کوک بلاخره نیم نگاهی بهش انداخت و پوزخندی زد: موفق باشی.

خاست چیزی بگه که هان گیول کوکو صدا زد.

این جشنو اون برگزار کرده بود.

+هی پسر،بیا برقصیم اینجا نشین

کوک لبخند کجی زد و گفت:گیول رو مودش نیستم،جشن بعدیت جبران میکنم،باشه؟

گیول به وضوح ناراحت شد و دستی که برای کوک جلو رفته بودو عقب کشید

همه ی دانشگاه از کراش گیول روی کوک خبر داشتن،حتی خود کوک.

کوک ک ناراحتی گیولو دید اینبار لبخند عمیق تری زدو دستشو گرفت:بعدا از دلت درمیارم،فعلا برو خوش بگذرون 

و همین ی کلمه کافی بود تا نیش گیول تا گوشش باز بشه و با خوشحالی پیش رفیقاش برگرده.

با حرص پوست لبشو با دندون کرد و با خودش حرف میزد:خدای من چجوری لحنش با اون پسره عوض شد.مشکلش فقط با منه؟مزخرف!

کمی بهش برخورده بود چون اون واقعا حرف ناراحت کننده ای به کوک نزده بود که اونطوری جوابشو داد.

بدون گفتن حرفی از جاش بلند شدو کتشو ورداشت و بین جمعیت رفت.

شاید باید یکم میرقصید تا نقشه ای برای به دست اورد اون ادم چموش پیدا کنه.

کتو روی دسته صندلی ای انداختو وسط رفت.

چراغا نورشون کم شدن ولی بازم همه میتونستن همدیگرو ببینن با این تفاوت که نورش بنفش شده بود.

اهنگی با ریتم ارومی پلی شد و جیمین به ارومی بشکنای ریزی زد و خودشو با ریتم تکون داد.

سرشو بالا برد و کمی سمت شونه چپش خم کرد و چشماشو بست و بازم به حرکت خودش ادامه داد.

انقدر حرکتاش اروم و سکسی بود که کسایی ک کنارش بودن بی اختیار بهش زل میزدن و رقص یادشون میرفت.

چشماشو باز کرد و سمت کوک نگاهی انداخت که دید کوک بازم بهش خیرس.

نمیفهمید،اینهمه نگاه و اون همه سردی؟

اون حرفا؟

زبونی رو لبش کشید و دستشو اروم از روی رون تو پرش و شلوار چرمش به سمت داخل رون برد و به ارومی انگشتشو روی دیکش کشید و همینطور بالاتر اومدو روی شکمش کشید.

چراغا کلا خاموش شدن و فقط نور سکوی رقص روشن بود.

پیش خدمتی از کنارش رد شد که نگهش داشتو دوباره شاتی بالا رفت.

اینبار حرکات رقصش تند تر شدن بودن.

همینطور که داشت میرقصید حس کرد شخصی رو به روش وایساده.

بخاطر تاریکی کمی جلو رفتو چشماشو ریز کرد و کوکو دید.

خنده ای کردو گفت: اووو،چقد زود اومدی که از دل معشوقه ی خسته دل شکستت در بیاری.

هدفش هان گیول بود و کوک ب راحتی فهمید.

کمی جلو رفت و سرشو تو گردن جیمین برد و کنار گوشش گفت:

اونقدراعم که فکر می کنی آدم به فکری نیستم که همه حرفامو به همین زودی عملی کنم کوچولو.

جیمین که تحت تاثیر مستی سرش سنگین شده بود لباشو جلو داد و اخم کرد: اوی اوی اوی انقدر به من نگو کوچولو!!!!اگه خیلی دلت میخواد دهنتو با یه چیز بزرگتر پر کنم ها؟

جونگکوک پوزخندی زدو گفت:تو با این قدوقواره مگه چیز بزرگی عم اون پایین مایینا داری؟

جیمین خودشو بهش نزدیک کرد و پایین تنشو به پایین تنه کوک چسبوند:امتحانش که ضرر نداره هوم؟میخوای ببینیش؟

کوک خیره تو چشای جیمین با تمسخر گفت:عاح کامان!تو نهایتش یه باتم مخملی باشی که قبل بفاک رفتنت خودتو انگشت کنیو برای پارتنرت اماده بشی!البته اگه کسی ذره ای بخاطر تو تحریک بشه چون محض رضای خدا همچین مالیم نیستی!

جیمین لبخند شلی زدو سرشو تو گردن کوک فرو کردو لیسی به گردنش زد که پوزخند کوک رو لباش خشک شد:همچین مالیم نیستمو از جات بلند شدی و اومدی جلوم؟

جونگکوک به خودش تشری زدو جیمینو هول داد:از نشستن خسته شده بودم،انقد خودتو دست بالا نگیر!

جیمین اوم کشداری کشید و گفت:خیله خب،به رفع خستگیت برس.

نیم تنه ای به کوک زدو کتشو از رو صندلی برداشتو سمت خروجی رف.

از در بار بیرون اومدو گوشیشو دراوردو به تهیونگ پیام داد که میره خونه.

خیابون خلوت بودو ماشینی دیده نمیشد،

خودشم ماشینی نیاورده بود پس تصمیم گرفت پیاده بره.

چند قدمی راه رفت و به جونگکوک فکر میکرد که صدای بوقی از پشت شنید.

برگشتو جونگکوکو دید که سوار موتور مشکی رنگی شده بود:بیا بالا میرسونمت.

اخمی کرد و گفت:نمیخوام.

برگشت و راهشو ادامه داد که جونگکوک اینبار پیچید جلوشو ترمز زد.

_عاشق چشم و ابروت که نیستم!سر راهمی تا خونت میرسونمت حوصله نازکشیم ندارم..سوار شو.

جیمین که فکر کرد اگه بخواد پیاده بره حدود نیم ساعت طول میکشه پس با بی حوصلگی و ارومی بالا رفت و پشت موتور نشست.

جونگکوک استارت زدو به راه افتاد.

به چراغای روشن شهر نگاه کرد و تو دلش از منظره رو به روش کلی لذت برد..

انقد حواسش پرت افراد بود که با ترمز یهویی کوک بخاطر چراغ قرمز محکم بهش چسبیدو دستاشو دور کمرش گره زد.

جونگکوک لبخند کجی زدو نگاهی ب دستای جیمین انداخت:میبینم که از هر فرصتی برای لمس کردنم استفاده میکنی گربه کوچولو.

جیمین که یهو با این حرف شیطنتش تا حد زیادی بالا رفته بود دستشو از کمر‌ کوک تا روی عضوش کشید و با انگشت اشارش دایره وار از روی شلوار عضو کوکو ناز کرد و گفت:من اگه بخوام جاییو لمس کنم هدفم یجای دیگته جونگکوک!

کوک که تحریک شدنشو به راحتی داشت حس میکرد غرشی کردو دست جیمینو محکم پس زد..

اصلا نمیخواست جلوش کم بیاره و اون پسر بفهمه که برای اولین بار انقدر داره زود تحریک میشه.

_دستتو بکش!فقط بگو خونت کجاس؟

جیمین خنده ای کردو خودشو عقب کشید:همین کوچه رو برو داخل.

کوک سمت چپ چرخید و وارد کوچه شد با گفتن همینجاسِ جیمین ترمز زد.

جیمین با انرژی ای که نفهمید از کجا اومده از موتور پایین اومدو به جونگکوک خیره شد:واقن از اون دسته آدما نیستم که کسی که منو تا خونم رسونده رو مهمون نکنم و ازش پذیرایی نکنم...بیا بالا.

جونگکوک بدون اونکه بخواد به لبای جیمین خیره شده بود.

ابرویی بالا انداختو سر تا پای جیمینو نگاه کرد:با خودت ازم پذیرایی میکنی؟

جیمین لیسی به لبش زدو جلو رفت:تو اینو میخوای؟

جونگکوک پوزخندی زد:معلومه که نه؛

_خیله خب دیگه؛چرا نگرانی؟ نمیخورمت که،فقط یه قهوه میخوری و میری.

جونگکوک پوفی کشیدو گفت:صبر کن موتورو پارک کنم.

جیمین لبخند خبیثی زدو سمت در رفت تا بازش کنه.

چند دقیقه گذشت که جونگکوک اومد و با اکراه از پله های ورودی خونه بالا اومد.

جیمین درو فشار داد و تعارف کرد که کوک اول بره داخل.

کفشاشو دراورد و چراغای دکوریه سقفو روشن کرد که هر چند دقیقه یبار رنگشون عوض میشد.

_خب کوکی،چی میخوری برات بیارم؟

+کوکی؟زیادی صمیمی نشدی؟

_من از هرکی که خوشم بیاد اسمشو مخفف صدا میزنم.

+اها و این یه اعترافه که ازم خوشت میاد؟

جیمین با لوندی چشمکی زدو گفت:نگو که گیراییت انقدر پایینه و نفهمیدی.

جونگکوک پوزخندی زد اما تو دلش اون پوزخند لبخند کجو ارومی بود.

سوییشرت چرمشو دراورد و دو دکمه اول لباس مشکیشو باز کردو رو مبل نشست و به جیمین که تو اشپزخونه از کابینت لیوان درمیاورد نگاه کرد.به رونای پرش نگاه کرد که تو اون چرم مشکیه براق چقد خوردنی دیده میشدن،به موهای بنفشش که ترکیب خیلی سکسی ای با رنگ بنفش چراغ درست کرده بود،به باسن تپلو گردش که تو اون شلوار تنگ چقد خوش فرم دیده میشدن.

_بجای اینکه منو بخوری بگو ببینم چی میخوری بیارم؟نسکافه؟قهوه؟ویسکی؟

+شلوارت اصلا بهت نمیاد،بنظرم دیگه نپوشش،قهوه.

جیمین قیافه ی ناراحت و تمسخر امیزی به خودش گرفتو لباشو جمع کردو با صدای به ظاهر ناراحتی گفت:اها باشه،چون بهم نمیاد خیلیا صف میکشن که با دندوناشون زیپشو باز کننو با ظرافت از پام درش بیارن هوم؟

جونککوک پوفی کشیدو گوشیشو دراوردو باهاش ور رفت.

جیمین قهوه جوشو روشن کرد و چند دقیقه ای بیشتر طول نکشید تا قهوه درست شد،توی ماگی ریختو سمت جونگکوک رف.

ماگو سمتش گرفتو گفت:اینم از قهوه.

جونگکوک ماگو از دست جیمین گرفتو تشکر ارومی کرد و یه ذره از قهوه خورد.

_از خودت بگو جونگکوک،از روابطت با دخترا.

راستشو بگو چند تا چند تا رو باهم اداره میکنی؟

جونگکوک قهوه داخل دهنشو قورت دادو خیره به چشای خمار و مجذوب کننده جیمین گفت:چرا از خودت نگیم؟تو چند تا چند تا دختر تور میکنی؟

جیمین خنده مستانه ای کردو به مبل تکیه داد: بیخیال،میخوای بگی تا الان نفهمیدی داری با یه آدم گی حرف میزنی؟

معلومه که میدونست،آدمی که گی باشه گی های دیگه رو به خوبی تشخیص میده،مخصوصا که از لاسای ریز اون پسر کاملا فهمیده بود.

پوزخند دوباره ای زدو گفت:عاح پس دلم برا پسرایی که قصد رابطه باهات دارن میسوزه،چی توی تو دیدن؟

جیمین اروم از روی مبل بلندو شد و سمت کوک اومدو کنارش نشست.

فاصله صورتشون خیلی کم بودو جونگکوک برای نگاه کردن بهش سرشو سمت چپ برگردوند و بهش خیره شد.

جیمین با انگشتاش با موهای مشکیش که رو پیشونی کوک ریخته بود بازی کرد :هوممم،چرا خودت کشف نمیکنی که چی توی من دیدن؟

جونگکوک واقعا حس کرد الانه که قلبش از دهنش بزنه بیرون،ضربانش انقد بالا رفته بود که میترسید پسر بشنوه ولی جلوی خودشو گرفتو گفت:چرا تا وقتی گیول هست بخوام برای تو تلاشی بکنم؟

تیر خلاص بود!این حرف برای جیمینی که هیچکی دست رد به سینش نمیزد تیر خلاص بود.با عصبانیت و حرص ماگو روی شلوار کوک خالی کرد که کوک با داد بلندی از جاش بلند شد:سوختم احمق!!!!چه مرگته تو؟؟؟

جیمین شونه بالا انداختو گفت:همون اولِ شب باید روت یه ویسکی خالی میکردم که انقد برا من قیافه نگیری.

جونگکوک واقن داشت از داغی قهوه میسوخت.

بدون توجه به حرف جیمین گفت:دسشوییت کجاس؟

_فعلا در حال تعمیره،اگه اوضاعت خیلی خرابه که امیدوارم باشه برو حموم اون گوشس.

جونگکوک پوفی کشیدو وارد حموم شد تا یکم شلوارشو که روش قهوه ریخته بود تو تنش با دست خیس کنه و بشوره.

زیر لب با عصبانیت با خودش حرف میزد:پسره روانیه سادیسم!جا داش یجوری بفاکش بدم که تا سه روز نتونه راه بره!

_کیو بفاک بدی آقای عصبانی؟

جونگکوک برگشتو جیمینو دید که به در حموم تکیه داده و لبخند کجی زده.

اومد حرفی بزنه که جیمین اروم اروم از در حموم اومد سمتش:منو میخوای بفاک بدی؟هوم؟

دستشو رو دست کوک که رو شیر آب بود گزاشتو بستش...

خودشو به کوک چسبوند و عضو کوکو از روی شلوار چرمش تو دستش گرف:اینی که این وسطه برای بفاک دادن من بی قراری میکنه؟

اگه یکم دیگه ادامه میداد جونگکوک واقعا وسط همون حموم تا جایی که جون تو تنش بود تو بدن پسر میکوبید!

_برو اون ور رو رو اعصابم راه نرو تا این گندتو تمیز کنم برم.

_کجا بری؟تازه اومدی که..بنظرت میزارم به این زودی بری؟

_مستی اره؟چه سوال مسخره ای!معلومه که مستی! ببین منو من واقعا امشب اعصاب درستی ندارم دستتو بکش وگرنه دستتو از سه جا میشکونم.

جیمین خیلی نامحسوس کوکو زیر دوش آب هول میداد و باهاش حرف میزد که یهو شیر آبو زدو دوش باز شدو در کثری از ثانیه کل بدنشون خیس شد.

_نه تو واقعا میخاری!!!!

_هوووم،میخام تو بخارونی.

آب روی پیراهنشون میریختو اونارو به بدنشون چسبونده بود،شلوارای چرمی که خیس شده بودنو سنگین،جیمین آروم آروم دکمه جونگکوکو باز کرد که جونگکوک دستشو محکم گرفت:بس‌ کن!

جیمین با ابرویی بالا رفته نگای جدی ای بهش انداختو گفت:این بار آخره جونگکوک،اگه بازم همینو بگی میرمو اون لحظس که دیگه هیچوقت تو صورتت نکاه نمیکنم و نمیزارم حتی نوک انگشتت بهم بخوره!

جونگکوک با همون اخم بهش خیره شده بود که جیمین دستشو عقب کشیدو سرشو بالا پایین کرد:باشه،هرطور تو بخوای.

دوش ابو بستو چرخید و سمت در رفت که یهو دست چپش کشیده شدو محکم از پشت به دیوار برخورد کرد.

جونگکوک با اخم سرشو نزدیک بردو گفت:حالا که دارم میبینم،وقتی خودت انقد مایلی زیرم باشی،چرا من باید دوری کنم؟

جیمین پوزخندی زد:من امشب فقط یه رابطه جنسی میخوام چون خیلی وقته که نداشتم!هیچ عاطفه و احساسی بینمون نیست...!

دروغ‌میگفت...معلومه که پسر رو به روش با اون پیرسینگ ابروش ک وقتی اخم میکرد صدبرابر جذاب تر بود براش خیلی خاص بود.

ادامه داد:اگه الانم تو بزنی زیرش،میتونم برم از گی بار یکیو پیدا کنم کار سخ...

حرفش نصفه موند چون جیمین با حرص لباشو محکم رو لبای جیمین کوبید.

لباشو کمی به جلو حرکت دادو بوسه ی ریزی رو لبای جیمین زد.

لیسی به لب پایین جیمین کشید و لب بالاییشو تو دهنش فرو کرد و مکید.

جیمین به خودش اومدو متقابلا لب پایینیه کوکو تو دهنش کشید و با صداهای فوق تحریک کننده ای میبوسید.

کوک دست راستشو بالا اوردو دوباره دوش ابو باز کرد.

با دست چپش فک جیمینو گرفتو یکم فشارش داد که لبای جیمین از هم باز شد.

زبونشو تو دهن جیمین فرو کردو روی زبون جیمین لغزوند.

جیمین کمی عقب رفتو زبون بیرون اومده ی کوکو بین لباش گرفتو و لیس زد و کشید.

جونگکوک از روی لباس خیس شده با دست راستش نیپلای برامده جیمینو که زیر اون لباس سفید براق برجسته شده بودنو بین انگشت اشاره و وسطش گرفتو باهاش بازی کرد که جیمین لبای کوکو ول کرد و عاحی کشید.

جونگکوک اون یکی نیپل جیمینم با انگشت شصت و اشاره میمالوند.

کمی خم شدو نوک سینه ی راست جیمینو از رو لباس با دندون گاز ارومی گرفت که جیمین عاح بلندتری کشید.

آب از سرو صورتشون میریخت تمام لباساشون تو تنشون سنگینی میکرد.

_ع..عاح جونگکوک....

_کوکی!

جیمین لای چشاشو باز کردو با تعجب بهش نگاه کرد.

جونگکوک لیسی به گردن جیمین زدو گفت:بگو کوکی،از مخفف کردنت خوشم اومد.

جونگکوک پایین تنه ی خودشو که کاملا برامده شده بود به دیکِ جیمین مالوند.

صدایی که از برخورد چرما باهم شنیده میشد اونقد سکسی بود که جونککوک عاح مردونه و عمیقی کشید.

چند دقیقه ای عضواشونو به هم میمالوند که حس کرد بیشتر از این نمیتونه تحمل کنه.

زیپ شلوار جیمینو باز کردو پایین کشید.

با دستاش دوتا ضربه ی محکم به رون راست جیمین زد که با اون چرم خیس صدای بلندی تو حموم ایجاد شد و رونای جیمین لرزیدو عاحی کشید.

جیمینو برگردوندو جیمین دستاشو به دیوار رو به روش تکیه داد.

حالا باسنِ گردو قوس کمرش شکارِ چشای گرسنه جونگکوک شده بود.

جونگکوک اسپنک محکمی به کون جیمین زدو جیمین عاح بلندی کشید.

بعد چند تا اسپنک که مطمئن شد به اندازه کافی جاشون سرخ شده دور کمر شلوار جیمینو گرفتو پایین کشید.

بخاطر حجیم بودن باسنش شلوار و باکسر به سختی تا نصفه از پاش دراومد.

حالا شلوار دقیقا زیر خط لپ باسن جیمین بودو و کونش تحت تاثیر فشار اون شلوار عین دوتا گوی بزرگ جمع شدن رو به بیرون.

این ویو انقد برای جونگکوک تحریک کننده بود که عاح غلیظی کشیدو کون جیمینو محکم تو دستاش گرفتو چنگ زد.

با دوتا دستاش لپای باسن جیمینو از هم فاصله میداد تا سوراخ صورتیشو ببینه.

این پسر واقعا زیادی خوشگل بود،همه جاش،همه جای فاکینگ بدنش زیبا بود.

با صدای دورگه شده ای گفت:لوب نداری؟

جیمین با صدای شلی گفت:تو اتاقه،ولش کن اونو.

جونگکوک لبخندی به صدای خواب الود جیمین زدو دستشو جلو بردو انگشتاشو تو دهن جیمین فرو کرد:پس هرچقدر میخوای کمتر درد بکشی محکم تر انگشتامو خیس کن.

جیمین انگشتای کوکو با ولع تو دهنش فرو کرده بودو کامل با بزاق دهنش خیسشون کرد.

جونگکوک انگشتاشو از دهن جیمین دراوردو روی ورودیش کمی دورانی چرخوند که جیمین هیسی کشید و دوش ابو بست تا صدای لزج برخورد انگشتای کوک با ورودیشو بشنوه.

جونگکوک به ارومی بند انگشتشو فرو کرد و جیمین عاح بلندی کشید. 

کمی تو همون حالت موند ....کل انگشت فاکشو داخل جیمین فرو برد و به ترتیب دوتا از انگشتای دیگشم داخل کرد محکم میکوبید.

_ع..عاح...تو چقد تنگی جوجه کوچولو!

_جیمین وسطِ اون حالش بلند گفت:نه بزار من برگردم عظمت این جلوییو ببینی آشغال ببینم بازم میگی کوچولو!!!!!

و واقعا هم داشت برمیگشت که کوک خنده بلندی کردو پشت گردن جیمینو بوسید:خیله خب،چرا ناراحت میشی؟کوچولو بودن کجاش بده؟این که تو بغلی و خواستنی باشی بده؟

جیمین قلبش از دهنش زد بیرون..الان بهش گف خواستنی؟

جونگکوک انگشتاشو آروم از ورودی جیمین دراوردو پسروبرگردوند.

موهای بنفشش به پیشونیش چسبیده بودو معنی جدیدی از هات بودنو به رخ میکشید.

 با انگشت اشارش مویی که جلوی چشمای جیمینو گرفته بودو کنار زد و با لبخند کمرنگ و کجی گف:نمیخوای لباساتو دربیاری؟

جیمین متعجب گف:ینی انقد تو سکس مهربون میشی؟او مای گاد.

انقد کیوت گفت که جونگکوک حس کرد پایین دلش مالش رفت.ابرویی بالا انداخت:فعلا نهایت لذتو از روی مهربونم ببر تا اون روم بالا نیومده،چون دیر نیس اون لحظه ای که التماس کنی اروم تر توت بکوبم.

جیمین خنده ای کردو گفت:عمرا اگ همچین حرفیو از من بشنوی!

جونگکوک با گفتن «میبینیم» لباس جیمینو از تنش دراوردو شلوارشو کامل پایین کشید که عضو بزرگ جیمین معلوم شد.جونگکوک سوتی زد گفت:اوووووو یجوری گفتی عظمت فک کردم چقدره،این که از قاشق توی اشپزخونتم کوتاه تره.

از گوشای جیمین دود بلند میشد،عضوش وقدش خط قرمزش بودن.

_خودت بکش پایین ببینم به چیت میبالی!

جونگکوک خنده ی سکسی ای کردو اروم اروم دکمه هاشو باز کردو لباسو کامل از تنش دراورد.

جیمین با نگاه پر از خواستنش تمام بدن کوکو نگاه کرد..تتوهاش...بدنش فراتر از کلمه سکسی بود،انگار خدا ساعت ها روی خلق کردنش وقت گزاشته.

جونگکوک زیپ شلوارشو باز کردو همراه با باکسرش پایین کشیدش که عضو راست شده و بزرگش بیرون زد.

جیمین با دید حجم جونگکوک که کمی از عضو خودش بزرگ تر بود لیسی به زبونش زد.

_باید اعتراف کنم که خوشم اومد،خوشمزه بنظر میرسه.

جونگکوک لبخندی زد:پس امتحانش کن.

جیمین سمت گوشه حموم رفتو جونگکوک باند بزرگیو دید.

_تو حموم اهنگ گوش میدی؟

+اره تو حموم خیلی تمرین میکنم..الان میخوام برات یکی از ترکای که خودم نوشتمو خوندمو بزارم.

+پس از اهنگ وسط سکس خوشت میاد،چرا که نه؟

جیمین باندو روشن کردو کمی باهاش ور رفتو اهنگیو پلی کرد.

صدای موسیقی ارومی پخش شد و جیمین سمت جونگکوک رفت و اونو اروم روی لبه ی وان نشوند.

_اینو بدون تو اولین نفری هستی که دارم عضوشو ساک میزنم!

جونگکوک نیشخندی زدو گفت:اوه،پس چه افتخاری نصیبم شده.

جیمین با دستاش عضو کوکو تو دستش گرفتو از بالا تا پایین با کف دستش حرکتش داد.

انگشت شصت و اشارشو زیر کلاهک عضو جونگکوک به هم چسبوند و انگشتاشو بالا اورد که کلاهک دیک کوک برجسته شد.

خم شد و بوسه ای رو سر عضو کوک زد که کوک از برخورد لبای درشت و صورتیه جیمین به سر دیکش عاح بلندی کشید.

بوسه ای سر عضو کوک نشوند با زبونش ضربه های آرومی به سوراخ سر عضوش میزد.

با انگشت کوچیکه ی دست راستش دورانی رو سوراخ عضو کوک رو میمالموند و چند ثانیه یکبار سرشو عقب میبرد و با سکسی ترین حالت ممکن به عضو کوک‌ نگاه میکرد و لیسی به زبونش میزد.

جونگکوک سرشو عقب برده بودو گردن بلند و رگای برجستش خیلی به چشم میومدن.

زبونشو گازی گرفت و اخمی کرد که احساس کرد کل عضوش به یکباره داخل دهن جیمین شد و زانوهاش لرزید.

عاح بلندی کشید و گفت:فا... عاحححح.. فاک!

جیمین آروم آروم سرشو بالا پایین میکردو با صداهایی که از خودش درمیاورد عضو کوکو مثل یه آب نبات چوبی لیس میزد.

با دست راستش بیضه های کوکو میمالوند و دست چپشو بالا برد و نیپلای کوکو ما بین انگشتاش گرفتو پیچوند.

جونگکوک سرشو پایین اورد و به جیمین خیره شد.

جیمین همونطور که حرکات سرشو محکم تر میکرد نگاهشو به چشمای کوک دوخت.

عضوشو تا ته حلقش میبردو نگاهشو نمیگرف.

عضوشو درمیاورد و نگاهشو نمیگرف.

روی دیکش بوسه میزاشتو نگاهشو نمیگرف.

جونگکوک از اینهمه زودارضاییش تعجب کرده بود.

از اینکه تا بحال هیچوقت انقد زود تحریک نشده و احساس نزدیک بودن به ارضا شدنشو نکرده بود.

عضله های پاهاش کمی لرزید و نزدیک بود.

جیمین که اینو احساس کرد با سرعت بیشتری عضشو مکید و با دستش همزمان پمپش کرد که کام جونگکوک با فشار تو دهنش و روی لباش خالی شد.

جونگکوک اخمی کرده بودو موهای جیمینو چنگ میزد وعضوشو بیشتر وارد دهن جیمین میکرد که تا آخرین قطره کامشو تو دهنش خالی کنه که خب جیمینم با کمال میل همشو قورت میداد.

وقتی کامل خالی شد با انگشت شصتش آروم کام دور دهن و لبای جیمینو پاک کرد و شصتشو داخل دهن جیمین کرد.

جیمین شصت کوکو مکید باقی مونده کامو هم قورت داد.

جونگکوک که دیگ تحمل سکسی بودن جیمینو نداشت دستاشو زیر بغل جیمین برد و عین بچه ها بردش بالا و بغلش کرد و بلند شد.

جیمین دستاشو دور گردن کوکو و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد.

سرشو پایین برده بود و لبای جونگکوکو محکم میبوسید.

جونگکوک گردنشو بالا اورده بود و با دست راستش پشت گردن جیمینو گرفته بود و با دست چپش کمرشو.

سمت دوش آب رفتو جیمینو به دیوار سرد پشتش چسبوند.

جیمین بخاطر پاهای حلقه شدش سوراخش کمی باز شده بود.

جونگکوک همونطور ک میبوسیدش با انگشت وسطش رو سوراخ جیمینو میمالید.

عضو راست شدش وسط لپای باسن جیمین بالا پایین میرفت.

با دستش عضو خودشو تو دستاش گرفتو آروم آروم روی سوراخ جیمینو و اطرافش حرکت داد.

چند بار با عضوش روی سوراخش ضربه زد و آروم کلاهکشو واردش کرد که جیمین دست از بوسبدنش کشید و عاح بلندی کشید.

کمی گزاشت دیکش تو جیمین بی حرکت بمونه و یهو کل حجم خودشو واردش کرد و محکم تلمبه زد.

_عاااححح فاک فاک فاک محکم تر 

جونگکوک خنده کجی کرد و محکم تر تو جیمین کوبید و با دستاش باسن جیمینو روی عضوش بالا پایین میکرد.

نزدیک ۱۰ دقیقه محکم توش میکوبید که حس کرد جیمین نزدیکه.

_م..من دارم میامممم

انگشت شصتشو رو سر عضو جیمین گزاشت و گفت:نشد دیگه خوشگله،باید برام صب کنی.

جیمین با احساس دردی که توی عضوش پیچیده بود هق بلندی زد و سرشو تو گردن کوک فرو کرد.

_خ..خاهش میکنم..بزار بیام ع..عاحح

کوک محکم تر توش کوبید و چندین بار ادامه داد که حس کرد خودشم نزدیکه.

ضربه هاشو آروم تر و عمیق تر کرد و شصتشو از رو سوراخ جیمین ورداش:حالا میتونی برا کوکی بیای هفتمین رنگ رنگین کمون.

به موهای بنفشش اشاره کرد که چطوری اونو شبیه فرشته ها کرده بودن.

کامشو کامل توی جیمین خالی کرد و کام جیمینو روی شکم و سینه های خودش احساس کرد.

_تا حالا کسی به رنگین کمون ربطم نداده بود.

_من همیشه همه جا اولین نفرم خوشگله.

آخرین ضربشو داخل جیمین زدو عضوشو آروم دراورد که تمامی کامی که تو جیمین خالی کرده بود بخاطر وایسادن پوزیشنشون از سوراخش آروم آروم زد بیرون.

بوسه ای رو دماغ سرخ شده جیمین گزاشتو گفت:خیلی خوشمزه ای جیمین کوچولو.

جیمین با بی حالی و تعجب ابروشو بالا انداخت:تو که اسممو بلد نبودی،جیمین کوچولو از کجا اومد؟

جونگکوک لبشو گاز گرفت و بلاخره اعتراف کرد که:چطوری میشه ماه ها رو یکی کراش باشی و با نگاهت تک تک استایلاشو حفظ باشی و تک تک عادتا و کاراشو بلد باشی و توی دانشگاه با نگاهت همه جا دنبالش کنی ولی اسمشو ندونی؟من تعداد تک تک لبخندا و خندیدنات تو محوطه دانشگاه و جوری که کنار چشمای خوشرنگت چین میوفته رو یادمه پارک جیمین.

جیمین که شوکه شده بود آروم از بغل کوک پایین اومدو جلوش وایسادو سرشو کمی بالاتر گرفت ک راحت تر ببینتش.

_پس ینی تو الان چند ماهه رو من کراشی؟

+مهم اینه تو اول اومدی جلو!

جیمین هول کرد و چشاشو گرد کرد

_ برو بابا،من که ازت درخواست ازدواج نکردم.

نخواستمم بیای سر قرار باهام... اصن کی گفته من همش هر کاری میکردم که به چشمت بیام و همه جا زیر چشمی نگاهت کردم؟غلط کرده هر کی گفته کذب محضه،من اصلا و به هیچ وجه و به هیچ‌ عنوان هیچ توجهی به ت...

حرفش نصفه موند چون دوباره جونگکوک با لباش تو دهنی ای بهش زده بودو محکم بوسیدش.

_خیله خب آروم باش،مثل بلبل تند تند حرف میزنی و هول میکنی برای کی؟برای کسی که تا چند دقیقه پیش داشت صدای ناله هاتو میشنید؟اگه تو ازم نخواستی بریم سر قرار،من ازت میخوام.

لبخندی زدو لپ جیمینو کشید:میتونم دوست پسرت باشم جوجه کوچولو؟

جیمین که هول کرده بود سکسه ای کرد و کوکو هول داد:جوجه کوچولو عمته برو اون ور ببینم.

جونگکوک دستشو گرفت و گفت: ینی داری میگی باید به پیشنهاد رابطه ی اون دختره تو بار فک کنم؟

جیمین برزخی نگاش کرد و گردنشو کشید و محکم لباشو بوسید:هیچکس نمیتونه جای منو برات بگیره جناب جئون.

جونگکوک ابرویی بالا انداخت

_خب؟پس این یجورایی بله از عروس خانوم بود؟

جیمین خنده ای کرد گفت:آیش،من اگه نمیخواستم باهات قرار بزارم اینهمه برنامه نمیچیدم که بیارمت تو خونم،معلومه که آره ابله.

جونگکوک خنده ای کرد و دستشو کشید برد زیر دوش

:خب پس حالا بهتره بیای با دوس پسرت دوش بگیری کوچولو.

.........


Report Page