توسعه از منظر دکتر عبدالحسین ساسان

توسعه از منظر دکتر عبدالحسین ساسان


-  توسعه را نمی‌توان تعریف کرد، ولی می‌توان مصادیق آن را نشان داد. بنیامین هیگینز که شاید از پدران بنیانگذار توسعه اقتصادی باشد، یک جمله معروف دارد که می‌گوید توسعه شبیه زرافه است، همواره وقتی او را ببینیم می‌شناسیم و می‌فهمیم که زرافه است؛ اما اگر کسی به ما بگوید که زرافه را توصیف کن، مشکل پیدا می‌کنیم و شاید نتوانیم تعریف کنیم. من نیز معتقدم توسعه به طور دقیق قابل تعریف نیست.

-  من  فکر می‌کنم که واقعاً توسعه اقتصادی زیربنایی است، که می‌تواند توسعه اجتماعی و فرهنگی را ایجاد کند. کمیت‌ها باید جمع شوند و برهم انباشته شوند تا به تغییرات کیفی منجر شوند. مثلا در جوامعی که فاقد توسعه اقتصادی هستند، ورزش و رسانه‌ها در ایران به دولت وابسته‌اند و مثلا کافی است که دولت به رسانه‌ای کاغذ یارانه‌ای ندهد، آن رسانه سقوط می‌کند و تیم‌های فوتبال آن از هم فرو می‌پاشد.

-  ما در تولید فولاد، سدسازی، راه‌های شوسه، پوشش تلفن همراه، بهره‌برداری از معادن، صنایع دفاعی و ... رشد مثبت داشته‌ایم، اما در زمینه محافظت از خاک و جنگل، وضعیت آبهای زیر زمینی و ... رکورد‌دار رشد منفی هستیم. آیا مثلاً آن رشدهای مثبت ناپایدار نیست؟ مثلاً در شهرهایی که ترتیباتی برای تولید فولاد داده‌ایم، آیا به‌زودی کارکنان فولاد از آب خوردن محروم نمی‌شوند؟

-  ما برای ارزیابی وضعیت ایران، شدیداً نیاز به تئوری داریم. اگر تئوری والرشتاین را مبنا قرار دهیم، دنیای توسعه تشکیل شده از مرکز و پیرامون، کانون غرب متشکل از آمریکا، اروپا و اسرائیل است و کشورهایی مثل عربستان، امارات متحده عربی، سنگاپور، ترکیه، کره جنوبی در مدار نزدیک به کانون غرب گردش می‌کنند و کشورهایی مانند مکزیک در مدار دور کانون غرب هستند. کانون شرق متشکل از روسیه و چین است که کشورهایی مانند کره شمالی و کوبا در مدار نزدیک این کانون قرار دارد و عده‌ای معتقدند ایران نیز در مدار نزدیک شرق قرار گرفته است و در مدار دورتر شرق کشورهایی مانند ونزوئلا و نیکاراگوئه و برخی کشورهای سوسیالیستی آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی قرار دارند.

- کشورهای کانونی کمتر خودشان درگیر جنگ می‌شوند و جنگ‌های نیابتی را به عهده کشورهای مدار نزدیک می‌گذارند. به همین دلیل است که جنگ‌های نیابتی برای آمریکا را عربستان در یمن انجام می‌دهد و کشورهای مدار شرق نیز در سوریه به نیابت از روسیه وارد جنگ می‌شوند.

-  داروینیسم اقتصادی این است که طبیعتاً چه در تجارت و چه در دیپلماسی، قدرت‌های برتر، قدرت‌های پایین‌تر را استثمار می‌کنند و این به صور مختلف مثل رشد نامتوازن ظاهر می‌شود. در جاهایی که کشورهای کانون نیاز دارند، بستر رشدش را برای کشورهای پیرامون باز می‌گذارند و مواردی که نیاز ندارند را تحریم می‌کنند و بخشی از اقتصاد را می‌خوابانند.

-  در هیچیک از مدارهای شرق، دموکراسی نمی‌تواند وارد شود چون در کهکشان شرق شامل کانون، مدارهای نزدیک و مدارهای دور، آزادی‌ها قطره چکانی وجود دارد. شما نمی‌توانید بگویید که یک کشور در مدار شرق است و برای دموکراسی تلاش می‌کند. این بی‌معنی است. چون خود کانون‌های شرق هم دموکراسی را قبول ندارد.

-  توسعه اروپا و آمریکا از طریق جامعه مدنی‌اش شکل گرفت. اکثر پادشاهان آن زمان در مقابل توسعه و رنسانس و روشنفکری مقاومت می‌کردند. دموکراسی و ساختارهای سیاسی را درست کرد و کاملاً دربارها را نیز کنترل کرد. در جاهایی نیز که دربارها تن به کنترل ندادند، آنها را همچون انقلاب فرانسه به زیر کشید و جامعه مدنی راه خودش را رفت. چین و کره جنوبی توسعه دولت محور داشته و ژاپن به عنوان یک استثنا دولت و جامعه مدنی همراه بودند.

-  برعکس اروپا و آمریکا به لحاظ تاریخی، جامعه مدنی ایران بیست و چهارساله است. ممکن است بگویید که یک انسان ۲۴ ساله جوان است، ولی جنبش اجتماعی یا تحولات اجتماعی ۲۴ ساله، حتی کودک هم نیست و هنوز نوزاد است. ولی به طور ویژه اینترنت و دنیای ارتباطات باعث شد که این نوزاد خیلی سریع رشد کند و شرایط ایران باعث شده که ایران امروز یک جامعه مدنی فوق‌العاده قوی و مستحکم در اختیار داشته باشد. بنابر این به نظر من ما توانایی توسعه از طریق جامعه مدنی را داریم.

-  در سپهر اندیشه ایران صدها نحله فکری (متفق، پراکنده، وابسته، تحت تأثیر) داریم، ولی می‌توان آنها را در سه طیف طبقه‌بندی کرد. گروه اول اصول‌گرایی است و ریشه در سنت‌ها دارند و خودش طیفی از بنیادگرایی تا عمل‌‌گرایی تشکیل می‌دهد. گروه دوم اصلاح‌طلبان هستند که خود بین دو قطب میانه‌روها تا تندرو‌ها پراکنده است. گروه سوم براندازان هستند که بین دو قطب براندازهای سکولار و براندازهای لائیک پراکنده می‌شوند. شمار بسیاری از هواداران این اندیشه در خارج از کشور هستند، ولی در داخل هم هوادارانی دارد. آینده ایران به چه سمتی می‌رود؟ بستگی دارد که کدام‌یک از این سه طیف اندیشگی، بتواند جامعه ایران را هدایت کند و بتواند بر جامعه مدنی ایران فرمانروایی کند. البته شاید هم مانند ژاپن جنبش چهارمی (مانند ماچیزوکیوری‌) ایجاد شود که هوادار اقدامات جزئی و کوچک توسط لایه‌های مردم در متن جامعه مدنی هستند.

-  این اندیشه در تاریخ ادبیات ایران نیز سابقه دارد. سعدی در گلستان می‌گوید: «به چشمِ خویش دیدم در بیابان / که آهسته سَبَق بُرد از شتابان / سمندِ بادپای از تک فرو ماند / شتربان همچنان آهسته می‌راند»، به نظر من در ایران حرکت سیاسی باید مانند شتر‌ها صورت گیرد. شتر می‌تواند در طوفان کورمال راه برود و در جریان توسعه ایران فقط شترها باقی می‌مانند. جاده سنگلاخ و مسیر طوفانیست، حرکت سریع شکست خواهد خورد. 


برای مشاهده مطلب فوق در سایت پویش فکری توسعه و ارسال نظر کلیک کنید.

Report Page