&&&

&&&

MOBINA

پاش رو با حالت عصبی تکون میداد و پوست لبش رو اونقدر کنده بود که میتونست مزه خون رو حس کنه. 

چند ساعتی میشد که منتظر تهیونگ بود. نیاز به خون داشت اما نمیتونست از خونه بیرون بره.. این قانون تهیونگ بود اما مور مور شدن بدنش رو بیشتر از این نمیتونست تحمل کنه. 

با صدای باز شدن در، سریع از جاش بلند شد و به تهیونگ که خیلی عادی وارد خونه شده بود چشم دوخت.

+چیزی شده؟ 

تهیونگ پرسید و وقتی چشم های عصبی و قرمز جونگ کوک رو دید، تازه متوجه شد که چقدر دیر اومده. 

+میرم برات خون بیارم یکم صبر...

با کشیدن شدنش توسط جونگ کوک به پایین، لبهاش با شدت مکیده شدن و تهیونگ فرصتی نداشت تا بیشتر فکر کنه. 

جونگ کوک با حس نیاز به لبهای تهیونگ مک میزد و وقتی حس کرد فقط کمی اروم تر شده، سرش رو عقب کشید. 

-م.. معذرت میخوام من... من فقط خیلی...

این بار لبهای تهیونگ بود که حرف جونگ کوک رو نصفه گذاشت. پسر بزرگتر دست هاش رو زیر پاهای جونگ کوک انداخت و بلندش کرد. 

همزمان که جونگ کوک خونش رو میمکید سمت تخت رفت. میدونست که وقتی جونگ کوک برای نیازش از خونش بمکه ممکنه سرگیجه بگیره پس سریعتر روی تخت دراز کشید. 

-تهیونگ... 

جونگ کوک دوباره سرش رو عقب کشید و به چشمهای کشیده و اروم پسر خیره شد، حتما حالش بد شده بود. 

تهیونگ به چشم های خمار جونگ کوک خیره شد و وقتی فهمید هنوز هم نیاز داره، گردنش رو کمی کج کرد. 

+میتونی از گردنم بمکی... لبام درد میکنن

-ولی من نمیخوا... 

تهیونگ دستهاش رو روی کمر و باسن جونگ کوک فشار داد و خودش رو کمی بالاتر کشید. نگاهی به لبهای خونی هردوشون انداخت و زیر باسن پسر رو نوازش کرد. 

+بعدش به جبران کارم چیزای خوبی ازت میخوام

جونگ کوک اروم لبهای پسر رو بوسید و باسنش رو کمی پایین تر هل داد. اروم سرش رو خم کرد و قبل از اینکه دندون های تیزش رو توی گردن تهیونگ فرو ببره زمزمه کرد:

-پس از این به بعد همیشه از خون تو میخورم

با فرو فتن دندون های پسر توی گردنش، تهیونگ چشم هاش رو روی هم فشار داد و شروع به لمس سینه های توپر پسر کرد.

+کوک...اروم.. تر..

تهیونگ با حس تموم شدن خون تو رگهاش گفت و به موهای جونگ کوک چنگ زد. پسر کوچیکتر سرعتش رو کمتر کرد و کمی بعد شروع به بوسیدن همون نقطه کرد.

ناله های ریز از سر درد تهیونگ، کمتر رنگ عوض کردن. دستش از روی موهای جونگ کوک پایین تر رفت و گردنش رو بیشتر روی گردنش فشار داد.

جونگ کوک زبونش رو روی جای زخم تهیونگ فشار میداد تا خونش زودتر بند بیاد و همزمان دستش رو پایین برد تا زیپ شلوار پسر رو باز کنه.

تهیونگ هم به دنبال جونگ کوک دستهاش رو روی کش شلوار پسر کشید و شلوار جونگ کوک رو تا زانو پایین کشید. اسپنکی به باسن گرد جونگ کوک زد و ناله ای کرد.

گونه ی جونگ کوک رو نوازش کرد و لبهاش خونیش رو نزدیک گوش جونگ کوک برد. بوسه خونی روی گوش پسر زد و بی جون زمزمه کرد:

+امشب خودت کنترلمون کن... میخوام ببینم چقدر یاد گرفتی...


Report Page