,,

,,


با عصبانیت پسر رو به دیوار میکوبه.

پره های بینیش باز و بسته میشدن و هرلحظه آماده بود تا فرد رو به روش رو به قتل برسونه.

"توی حرومی چطور جرئت کردی به من خیانت کنی ها؟"

"من بهتون خیانت نکردم."

صدای خونسرد پسر بیشتر رو اعصابش بود پس اینبار بلند تر داد میزنه و مشتش رو به دیوار، درست کنار سر پسر میکوبه اما حتی اینم باعث نمیشه نگاه خونسرد هیونجین تغییری کنه.

"کسی که خبر خیانت کردن من رو به گوشتون رسونده کیه ارباب سئو؟ بهم بگید تا ثابت کنم دروغ میگه."

پوزخندی گوشه لب چانگبین شکل میگیره. هوانگ فکر میکرد اون احمقه؟

"بگم که بری بکشیش؟"

بالاخره چهره هیون تغییر میکنه ولی این تغییر بیشتر روی اعصابش بود. لبخندی که روی لب هیون نشسته بود واقعا آزارش میداد.

"فاک یو هوانگ فاکینگ هیونجین. به دوست پسر لعنتی من تهمت زدن بعد تو میخندی؟"

دست پسر کوچکتر بالا میاد و روی گونه مرد میذاره.

"بینی.. میدونی که من کسی نیستم که کاری کنه که تو به خطر بیوفتی. تمام این سالها که وارد مافیا شدی، مشاور و دست راستت بودم درحالی که هیچکس نمیدونه من قبل از دستیار تو بودن، معشوقت بودم. طبیعیه که همچین چیزایی رو پخش کنن تا منو از بین ببری."

اینبار، دست مخالفش رو هم بالا میاره و با هردو دستش صورت مردش رو قاب میگیره.

بدنش رو بهش میچسبونه و بوسه ای به لبهای مرد میزنه.

"اونا واقعا احمقن هوانگ. حتی اگه قاتلمم باشی من با آغوش باز قبولش میکنم."

Report Page