گوشهای از تناقضات دموکراسی
https://t.me/hag103131- دیکتاتوری در دل دموکراسی نهفه است
این ویژگی در میدان عمل کاملاً مشهود است؛ زیرا هر روش فکری وقتی از طریق یک حزب مشخص به قدرت میرسد تلاش میکند نظریهی سیاسی خود را به هر شکلی که ممکن باشد بر آن سرزمین مسلّط گرداند.
شاید اینطور گفته شود: این خودِ مردم هستند که انتخاب کردند و این طرز فکر را به قدرت رساندند!
میگویم: قطعاً مردم این حزب و روش فکری را با توجه به آنچه در عرصهی سیاسیِ "زمان انتخابات" وجود داشته است به قدرت رسانیدهاند؛ اما اینکه بعد از یک سال وضعیت به چه شکلی خواهد شد مردم نمیدانند. اگر وضعیت به گونهای رقم بخورد که به زیان منافع دینی یا دنیوی این نظام حاکم باشد مردم نمیتوانند نظام حاکم را رد کنند.
چنین شرایطی منجر به بروز امثال هیتلرها میشود؛ کسانی که از طریق انتخابات و دموکراسیِ مورد ادعا، زمین را به فساد و تباهی کشیدند.
وضعیت امروزین برخی گروههایی که در کشورها به قدرت رسیدند و حال آنکه ملتها پس از گذشت اندک زمانی معترض به این حکومت میشوند و معترضین که گاها به میلیونها تن میرسند، خواهان لغو سیاستهای اجرایی حاکمانشان هستند؛ اما حاکمان اصرار بر اجرایی شدن سیاستهای خود دارند و به این شکل، دیکتاتوری و فاشیستی باری دیگر به دیکتاتوری باز میگردد ...
2- بزرگترین کشور دموکراتیکِ دنیا دیکتاتوری اداره میشود!!
با وجود اینکه نظام حکومتی آمریکا به ظاهر دموکراسی است اما با مردم دنیا با بدترین روشهای دیکتاتوری و زورگویی رفتار میکند، و این تناقضی واضح است!!
کسی که طرز تفکری استوار و پایدار دارد باید در هر زمان و مکانی و بی هیچ استثنایی این طرز تفکر خود را بر همگان پیاده نماید؛ در حالی که آمریکا به خواری کشیدن مردم زمین و مسلط شدن بر آنها را میخواهد و به طور خاص با مسلمانان با تحقیر و توهین رفتار میکند.
3- دموکراسی و ثروت
مسألهی تبلیغاتِ فریبنده و دروغین و حاکمیت ثروت در دموکراسی مسألهای بدیهی است.
کسی که پولی برای هزینه کردن در تبلیغات، دروغ پراکنی، پوشاندن حقایق و اجیر کردن جیره خواران در اختیار ندارد، جایگاهی هم در دموکراسی ندارد و اینچنین قدرتِ ثروت در نظام دموکراسی به شکلی غیرطبیعی آشکار میشود.
4- دموکراسی و دین
به طور قطع و یقین دین الهی طرز تفکر دیگری غیر از طرز فکر دموکراسی دارد؛ دین الهی به چیزی جز برگزیدن از سوی خدا اعتقاد ندارد:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
«إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة»
(من در زمين جانشینی میگمارم)
که این منتخب و برگزیده، اکنون امام مهدی(ع) است. دین الهی در زمان ما برای ما مسلمانان به قانونی جز قانون الهی یعنی قرآن اقرار نمیکند و برای یهودیان، این منتخب و قانون، ایلیا(ع) و تورات و برای مسیحیان، عیسی مسیح(ع) و انجیل هستند.
حال که وضعیت اینگونه است پس یک مسلمان، مسیحی یا یهودی چطور میتواند ادعا کند که او به خدا ایمان دارد و همچنین به حاکمیت او که متمثّل در مهدی(ع) و قرآن، عیسی(ع) و انجیل، یا ایلیا(ع) و تورات است اقرار دارد و در عین حال به حاکمیت مردم و دموکراسی که اساس و بنیان دین الهی و حاکمیت خدا در زمینش را نقض میکند اعتراف مینماید؟!
بنابراین کسی که دموکراسی و انتخابات را میپذیرد دیگر هیچ ارتباطی با دین الهی نخواهد داشت و به تمام ادیان و حاکمیت خدا در زمینش کافر خواهد بود.
5- روند دموکراسی از گهواره تا گور
وقتی دموکراسی در کشوری مسیر حرکت خود را آغاز می کند ابتدا دهها حزب و جریان سیاسی شکل میگیرد؛ اما از آنجا که حاکمِ حقیقی نیرنگ، تزویر، دروغ، تهمت، تبلیغات و پول است به مرور زمان تمام این احزاب تصفیه میشوند و در عرصهی سیاسی معمولاً جز دو حزب باقی نمیماند و نتیجهی نهایی به ریاست رسیدن یکی از این دو حزب بر کرسی رهبری خواهد شد و به این ترتیب دیکتاتوری به اسم دموکراسی بازمیگردد.
دو کشور که قدیمیترین کشورهای دموکراتیک هستند، روشنترین مثال این موضوع میباشند؛ این دو کشور در حال گذر از آخرین مراحل دموکراسی هستند. در این دو کشور، در انگلستان حزب محافظه کار و حزب کارگران و در آمریکا حزب جمهوریخواه و حزب دموکرات مسلط شدهاند. هر یک از این دو حزب در این مرحله در حال دست و پنجه نرم کردن (با طرف دیگر) برای به دست گرفتن سلطنت به طور مطلق میباشند.
بنابراین دموکراسی مراحل ساقط کردن ضعیفان را پشت سر میگذارد و به این ترتیب مردم از دموکراسی به دیکتاتوری گذر میکنند.
اگر توافق فکری و عدم ناسازگاری فکری حقیقی بین دو حزب را در نظر داشته باشیم، ریاست دو حزب و دو تفکر بر کرسی قدرت به واقع همان دیکتاتوری است؛ این در صورتی است که بعد از به قدرت رسیدن گروهی از مدعیان دموکراسی بر کرسی قدرت اقدام به سرکوب و حذف احزاب باقی مانده صورت نگیرد، که در این صورت تبدیل شدن دموکراسی به دیکاتوری مثل تبدیل شدن شب به روز آشکار و بدیهی خواهد بود.