...

...

Saint`

صدای آهنگ تو گوشش می‌پیچید و نمیخاست متوقفش کنه... جمعیتی تشویقش میکردن دخترایی ک بدون شناختنش براش جیغ میکشیدن و اسمشو داد میکشیدن... دنیا چقدر خسته کننده بود! سمت میکروفون رفت و شروع ب حرف زدن کرد:

+هی! امشب واقعا مدیون حمایتتون بودم! مرسی بابت اینهمه انرژی امیدوارم لذت برده باشین!

دوباره صدای جیغای بی هدف و خطاب کردنش با عربده های نامفهوم شروع شد گوشش سوت میکشید صدای جیغ بلندی از اعماق مغزش می‌شنید گیتارش و دست متصدی داد و وارد بک استیج شد برادرش بهش نگاه کرد

«فردا وقت دکتر داری»

+امشب بهش نیاز دارم

«دوباره ضعیف شده؟»

+اینجوری سوال پیچم نکن خودتم میدونی اینکه دارم داد میزنم بخاطر اینه ک تقریبا هیچی نمیشنوم! و تو هم کورکورانه همراهم داد میزنی!

با عصبانیت سمت در خروجی سالن رفت و به صدای بلند برادرش که همچنان درباره ی وضعیت اجرا و ضعف شنواییش حرف میزد توجهی نکرد سوار ماشینی شد که منتظرش بود تو ماشین دنبال وودکا گشت به بطری ای که تقریبا خالی شده بود نگاه کرد و گفت:

+هی چوی...یکی دیگه داری؟

«من متاسفم این آخریش بود...»

+چقد مونده تا به هتل برسیم؟

«میدونی...گفتی خارج از شهر باشه تا سکوت و احساس کنی... و خب فک کنم حداقل دوساعتی باید تو راه باشیم»

سمت پنجره رفت و به خیابونای شلوغ و درهم سئول نگاه کرد قبلا چندباری اینجا اومده بود...

+هی این چهار راهو بپیچ به چپ

«چی؟»

+فک کنم ی بار اونجاست

راننده سمت چپ پیچید و ایستاد

+نگاه کن...درست گفتم اینه... بلو بلو بار... مجبور نیسی منتظرم بمونی بهت زنگ میزنم

«خیله خب..مراقب باش...»

درو باز کرد و پیاده شد سمت بار رفت پسری ک دم در ایستاده بود گفت:«اوه خدای من... فک نکنم این بار بدرد شما بخوره...»

+چی میگی؟

«میدونین...»

+اینجا وودکا هست؟

«بله...»

+خیله خب آبجو چی؟

«عام...عاره»

+خب پس بدرد من میخوره

«ولی....»

+گوش کن پسر... تو امشب دوست منی... میخام ی نوشیدنی مهمونت کنم!

پسر شوکه از این حرف دنبال مردی که فکر میکرد هیچوقت فرصت دیدنشو بجز رو استیج یا تو تلویزیون پیدا نمیکنه راه افتاد و سمت دوستاش بردش با اشتیاق معرفیش کرد

«هی بچه ها! این دوست من کیم نامجونه!»

دخترا و حتی پسرای اکیپ کوچیک با لبخند و اشتیاق از نشستن نامجون سر اون میز خوشحال بودن خواننده های بار براشون میخوندن و پسری که اعتماد ب نفس بیشتری داشت از خودش برای ایدلی ک جلوی چشماش بود می‌گفت... نامجون خوشحال بود ک صدای اون پسر و نمیشنوه فقط بخشهایی از دعوا ی والدین و رابطش تو پونزده سالگی رو شنید همون پسر دم‌در سمتش اومد و گفت:«هی... عام یکی از دوستام اینجا اجرا داره... میخای ببینی؟»

نامجون که چیزی جز اجرا نشنیده بود سرشو تکون داد و تایید کرد بعد به پسر اشاره کرد ک نزدیک تر بیاد و تو گوشش گفت:+اینجا گی باره؟

«عاره...عاره پسر برای همین نمیخاستم بیای داخل...»

+نه نه عیبی نداره...

بعد بارمن و صدا کرد و ازش وودکا خواست صندلیشو کمی از میز فاصله‌ داد تا استیج رو راحت تر ببینه پسر ریز نقشی ک لباس دخترونه پوشیده بود روی استیج اومد خنده ی کوتاهی کرد و ابرو هاشو بالا برد ی کاور معمولی با یه صدای بهشتی با لبخند مصنوعی تعظیم کرد و برگشت پشت صحنه ب شونه ی همون پسر کوبید و ازش پرسید:+هی...این؟

«عاره این دوستمه... اسمش جیمینه...»

سرشو به پسر نزدیک تر کرد و گفت:+چی؟

«اون دوست منه...پارک جیمین»

+اون پسره؟

«اوه..عاره خودش بهت توضیح میده میخای بری پیشش؟»

سرشو تکون داد لیوان وودکاشو سر کشید و دنبال پسر راه افتاد وارد اتاقی شدن که تمام خواننده ها توش نشسته بودن و دوباره با همون روش احمقانه معرفی شد:«هی دوستان این دوست منه...کیم نامجون!» دختر نماها و پسرنماها با لبخند بهش خیره شدن نامجون تو گوش پسر ناشناسی ک انگار کارت معرفیش بود گفت:+اسم دوستت

«جیمین جییمییین!»

نامجون سرشو تکون داد و گفت:+خیله خب پسر خیله خب فهمیدم!

یکی از خواننده ها بلند شد و به نامجون گفت:«هی پسر؟ میخای بشینی؟»

+نه راحت باش تمام شب وایساده بودی!

«نه مشکلی نیست راحت باش!»

بعد بلند شد نامجون کنار پسری ک با لباس خدمتکارای دختر رو استیج اجرا کرده بود نشست

+هی...

-هی....فکر میکردم تو باشی!

نامجون دوباره سمت پسر رفت

+عذر میخام نشنیدم چی؟

-میگم فکر میکردم تو باشی!

+اوه جدی؟

-عاره...

+خب....میخای ی نوشیدنی باهم بخوریم؟

-چی؟

+نوشیدنی بخوریم!

-عام...فکر نکنم...من الان آرایش کردم.. و خب میدونی رنگ روی موهامه... و این لباسا...

+برات صبر میکنم...

-عام..خیله خب....واقعا لطف میکنی!

از اتاق بیرون رفت تا جیمین بتونه لباساشو دربیاره همون دخترنمایی که جاشو برای نشستن ب نامجون داده بود روی استیج بردش و گفت:«میشه لطفا یچیزی برام بزنی؟»

+اوه...عام فک نکنم.. میدونی... معمولا تو جمعای اینجوری اجرا نمیکنم

«اوه بیخیال من برای خودمو نشونت دادم و حالا تو برای خودتو نشونم میدی»

+خب...این فقط برای اینه ک اج

Report Page