- ✉ -

- ✉ -

𝐃𝐞𝐚𝐭𝐡

𝟏

های مرگ

هیچ هستم. درکت نمیکنم ولی حس نوشته هاتو دوست دارم. شاید تنها علاقه و کنجکاوی باشه یا شاید کمی به طور ناخودآگاه در نقطه‌ای از ذهنم میفهممت بدون این که خودم کاملا مطلع باشم. نمیدونم... به هر حال به نوشتن ادامه بده شخصیت جالبی ساختی.

ساده بگم من از خودم میترسم. طوری که نقش های مختلفی بازی میکنم و توشون غرق میشم. حتی نمیدونم من الان، منِ واقعیه یا یه نقش و توهم... 

مداد یه شخصیت ذهنیه؟ یه شخصیت یا نقش که قادر به انجام کار های متفاوتی از مرگه؟ اگه اره... میتونم بپرسم ایا شخصیت های دیگه ای هم داری؟

-سلام هیچ

-خوشحالم ازینکه با نوشته هام ارتباط برقرار کردی:) 

-اجازه بده دونه به دونه به سوالات جواب بدم.

-میدونی چیه؟ 

-منم از خودم میترسم.

-درواقع منِ واقعی خیلی ترسوعه و همه‌ی ترس هام، باعث میشه گاهی از خودم بپرسم که 

-چرا انقدر از همه چیز میترسم.

-و این -بینگو!- یه ترس جدیده.

-تو، وجودت، ساخته شده از یه سری عناصره.

-اونا باهم تو رو میسازن.

-شخصیت هایی که نقش‌شونو بازی میکنی،

-عناصر سازنده‌ی تو هستن!

-هرچقدر هم که ضد و نقیض باشن.

-تو باید نقاط اشتراک این نقشا رو پیدا کنی.

-نقاط اشتراک شون، توعه! تویی که ثابته.

-و اونایی که میان و میرن و هیچ نقطه اشتراکی با بقیه ندارن، درواقع احساساتت تحت تاثیر محیط و اتفاقایی هستن که برات میفتن.

-تو الان، خودتی. اون بخش ثابت خودت + بخشی که تحت تاثیر جریانات قرار گرفته.

- امیدوارم منظورتو درست گرفته باشم و تونسته باشم کمکی کنم. من اعتقادی به حرفای انگیزشی ندارم. فقط حقیقت و تجربه‌مو گفتم.

-و سوال بعدی

-آره مداد یه شخصیت ذهنیه. مداد درواقع چیزیه که مرگ باهاش همه چیزو مینویسه. پس آشنا ترین فرد به مرگه -با توجه به اینکه مرگ حرفاشو معمولا به زبون نمیاره و فقط مینویسه-

-بله شخصیت های دیگه هم هستن؛ البته نمیدونم قراره آشنا شون بکنم یا نه.


پ.ن: راستی خیلی از شخصیت هیچ خوشم اومد؛ الهام بخشه. اگه منظورتو گرفتم یا نگرفتم، هر سوالی داشتی باهام درمیون بذار- 

- ✉️ - 

‌ ‌𝟐 ‌

دوباره، هیچ هستم.

احتمالا با این حرف دیگه از هیچ خوشت نیاد ولی مشکلی نیست.

هیچ از غرق شدن در شخصیت هاش نمیترسه... میشه گفت میخواسته نظرتو در این باره و نوع صحبتت با دیگران رو بدونه و به خاطرش یه نقش بازی کرده.

منظور از نقش یه همچین چیزی بود. با توجه به خواسته و نوع ارتباطی که میخواد برقرار کنه یه رنگ و نقش می‌سازه ولی احساس خیلی بدی در این مورد نداره.

حالا تلاش میکنم خودم باشم:

شخصیت جالبی داری و اوه، چطور بگم... مهربون به نظر میای و این ویژگی ارزشمنده.

در مورد عناصر درونی: مداد دوست مرگه... حس میکنم مداد Fi باشه، مرگ Ni، کمال گرایی و حامی همیشگی مرگ Te، شخصیت اجتماع گریز و مضطرب که باعث اختلال شخصیت نمایشی میشه Se.

از اشنایی باهات خوشبختم مرگ. همونطور که قبلا گفتم شخصیتت برام جالبه. از خوندن جوابت لذت بردم و به خاطر می‌سپارمش. به خاطر وقتی که صرف نوشتنش کردی تشکر می‌کنم.

-

-سلام هیچ

-خیلی جالب بود؛

- از هیچ بیشتر خوشم اومده!

-با mbti هم آشنایی داری.. و خیلی خیلی درست مرگ رو تحلیل کردی:)

-از آشنایی باهات واقعا خوشحال شدم هیچ.

-هیچِ جالبی هستی.

-ممنونم

ترس من از مرگ نیست! ترس من از بریده شدن اتصالم با آدم‌های این دنیاست.

نمی‌دونم این نخ اتصال که بریده بشه، درد داره یا نه.

- 𝟑

-سلام.

-مرسی که ازم نمی‌ترسی؛

-ترست ممکنه چند جنبه داشته باشه که همه رو بررسی میکنیم.

-یک:

-میترسی دوستات-حالا هر آشنا و غیر دشمنی- تنهات بذارن.

-تو باید اونا رو در حدی بشناسی که تا حدی اطمینان پیدا کنی تنهات نمیذارن.

-بستگی به نقشی که تو زندگیت دارن هم داره.

-اگه در اون نمیشناسی، اصلا از از دست دادنشون نترس. 

-سعی کن دلبسته نشی و فقط بیشتر آشنا شو.

-دو:

-میترسی بمیرن.

-فکر نمیکنم منظورت این بوده باشه البته.

-ولی اگه اینه، 

-اگه دلیلی داری برای ترست-مثلا بیماری اونها- 

-زندگی بدون اونها رو تصور کن:) 

-بعد به خودت بقبولون که اگه این اتفاق بیفته تقصیر تو نیست.

-و تو دیگ چیزی برای ازدست دادن نخواهی داشت.

-سه:

-نمیدونم این یکی رو چطور بگم.

-میترسی به حدی برسی 

-که دیگ بقیه برات مثل مجسمه شن.

-برات مهم نباشن.

-یا اگه هم هستن، نتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی.

-نتونی احساساتت رو بگی.

-نتونی خودتو توضیح بدی

-و دقیقا نخ اتصالت با اونا بریده بشه 

- در این صورت، -بینگو!- بدون که درد نداره.

-چون تجربه کردم. 

-میدونی، مثل کوتاه کردن موهات میمونه؛

-درد نداره. ولی تو ناراحتی که چرا کوتاه‌شون کردی.

- درد نداره ولی غم بزرگی خواهی داشت، از اینکه نمیفهمنت. 

-البته اصلا مشکلی نیست.

-چون اگه هم اتفاق بیفته کسایی هستن که درکت کنن. 

-پس درواقع اتفاق نمیفته.

پ.ن: اگه منظورتو گرفتم یا نگرفتم، هر سوالی داشتی باهام در میون بذار-

- 𝟒


هیچوقت واقعا زندگی نکرد..طعم عشق دو طرفه رو نچشید و بخاطر مرگ یک آدم خودشو سرزنش می کرد...مردم بچه یتیم صداش می کردن و بی لیاقت و بی ارزش میدونستنش...حتی دوست های خودش...فکر میکنم..من بهش حس داشتم..ولی دیر فهمیدم..

زمانی فهمیدم..که اون بالای پشت بوم..لبه لبه مرگ وایساده بود..بعدم بدون اینکه فرصت خداحافظی پیدا کنم از دستش دادم..قبل از اعتراف به احساساتم..شاید..الان این منم که تو گذشتم غرق شدم...

نمیتونم رفتنشو باور کنم..هنوزم باور دارم که نرفته..مسخرست..مسخرست که هنوز امید دارم...

-

- :)))

- اولین چیزی که به ذهنم رسید،

-یه چرخه بود.

-انگار اونی که اول ازش گفتی همونیه که هنوز امید داره؟ خودت؟

-اگه این طوره، بدون خیلی قوی ای.

-مرگ داره اینو بهت میگه -که اعتقادی هم به حرفای انگیزشی نداره- .

-مسخره نیست. امید داشته باش. اون نرفته.

-اما اگه اون یه نفر دیگه ست.

-خیلی اون آدمو درک میکنم.

-تو توی گذشته ت غرق نشدی‌.

-هر حسی که داری، سردرگمی یا غم؛ و در نهایت، ترس

-کاملا طبیعیه و گذرا

-این اتفاق میخواست بهت بفهمونه که دیر نجنبی.

-با این حسا کاری نمیشه کرد. 

-داشته باش‌شون. با تمام وجود حسشون کن و کم رنگ میشن.

-و یادت باشه که دیر نجنب.

-تو الانو داری؛ فرصتی که به روحت اجازه بدی رنگ نبازه.

-هیچ چیز تقصیر تو نبود و حالا چیزی برای از دست دادن نیست.

پ.ن: جدا از همه چی متنت به شدت روون بود. و این اتفاق هم، خیلی تاثیر گذار. دیر نجنب 

اگه منظورتو گرفتم یا نگرفتم، هر سوالی داشتی باهام در میون بذار-

-

سلام من یه آدما مثل همه ادمای معمولی، و نسبت به خیلی چیزا خنثی، عاری از احساس و انعطافات پیش از حد هستم.

برای من بعضی چیزها خیلی جالبن که برای بقیه فقط مسخره ان؛

 از ترک های رو سقف خوشم میاد 

بشدت برام عجیب، جذاب، زیبا، مثل یه تابلوی هنر تو  موزه های خیلی معروف که بلیت شون گرونه میمونن.

می بینی و سعی می کنی لذت ببری 

دقیقا همینقدر عجیب همینقدر زیبا 

و یا مرگ که درباره فلسفه هاش راجبش فکر میکردم و مرگ از یک ارتفاع بلند و خفگی و غرق شدن تو عمق آب رو خیلی پسندیدم.

بنظرم

 ارتفاع و آب، مرگ رو زیباتر میکنن تا خواب یا اتاق .بیمارستان

-بله جمله آخرت رو خیلیا قبول دارن

- ولی یه چیزایی دست آدما نیست.

-مثل ضعف و بیماری

-پس مرگ در بیمارستان یا در خواب،

-ممکنه خیلی چیز ها پشت خودش داشته باشه.

-و چیزهایی که برات جالبن.

-درکت نمیکنم ولی 

-خیلی‌ها درکت خواهند کرد.

-زندگیت زیبا.

- 𝟓

های

من "لایز" ام

ترس من...

نجات یافتن از دنیای پوچ و پر از علامت سواله بدون جوابه

دنیایی که هیچ چیز جوابی نداره

دوست دارم جواباشونو بدونم ولی ترسم از روزیه که دیگه چیزی برام مبهم نباشه و تمام قطعات پازل کنار هم چیده بشن

و دیگه به دنبال قطعه پازلی برای کامل کردن این موجود ناشناخته که "من" نام داره نباشم

-

-های لایز

-تا به حال با چنین چیزی مواجه نشده بودم.

-میدونی چیه؟

-اصلا نترس.

-سوالا همیشه ادامه دارن.

-مخصوصا سوالا درمورد خودت.

-هرچقدر چیزای بیشتری بفهمی

-سوالای بیشتری برات به وجود میان

-تو همیشه به دنبال قطعه های پازل خواهی بود.

-حتی وقتی که فکر کنی کامل شدی

-میتونی قطعات پازلو بهم بریزی و خوردشون کنی

-و از اول بچینی:)

- 𝟔

‌             ‌ ‌‌‌https://telegra.ph/-05-25-1280

همه هی توی گوشم زمزمه میکنن که برگردم به زندگی و بیخیال آدمی بشم که دیگه وجود نداره.. اونا..خودخواهن..توی لحظه بدون اینکه فکر کنن حرفایی میزنن که به احساساتت لطمه میزنه..حرفاشون...از شکنجه هم بدتره..چرا؟؟..

چرا همشون بهم آسیب میزنن..اون فردی که..دوسش داشتم...بهش آسیب زدن..

اون با لبخند مرگو پذیرفت..انقدر درد کشیده بود که مرگ براش خوشایند بود..پس..یک جای بهتره...

هیچوقت فراموشش نمیکنم...

ممنون..کمک بزرگی بود..من xun an هستم..آقای مرگ ؛-؛

-

-حرف بقیه همون چیزی بود که اونو کشت.

-نباید به تو آسیب بزنه 

-ولی یادت نره که 

-این ناراحتیت نباید الانو ازت بگیره 

-نذار روحت رنگ ببازه

-دیر نجنب:)

-خوشحالم کمک کردم 

- 𝟕

سلام مرگ

منم از این که اتصالم از آدم های اطرافم قطع شه میترسم (اون نوع سوم)

نه به خاطر خودم میدونم واسه من درد نداره اما دلم نمیخواد واسه بقیه درد داشته باشه...پس وانمود میکنم هنوز متصلم. سخته .

راستی از شخصیتت خیلی خوشم اومده اونقدر که دلم میخواد بشینم یه گوشه و از دید مرگ همه جا رو نگاه کنم ...آرامش.

-سلام

-واسه بقیه درد نخواهد داشت.

-متوجه نمیشن.

-تظاهر نکن؛سخته.

-درواقع،

-وقتی داری تظاهر میکنی

-تلاش کن این تظاهر کمی واقعی بشه

-به نفعت خواهد بود.

-اگه کاملا اتصالتو قطع کنی،

-حتی از تظاهر کردنم سخت تره. 

-چون بعد وقتی میرسه که میخوای بری پیش بقیه

-ولی یادت نمیاد اتصال داشتن چجوری بود.

پ.ن:مرسی:)  

༄@deathiswritingyep ᭄

Report Page