...
پای حرفِ مجرمان که بنشینی، اکثرشان میدانند ممکن است روزی دستگیر شوند و امنیتشان در جامعه زیر سوال برود. اما چه میشود، که برخی از آنها به راحتی در جامعه زندگی میکنند و احساس ناامنی به دلشان راه نمیدهند؟
جامعه امن، آن جامعه ایست که امنیت گروههایی که ارزشهای ناشایستی دارند، یا مجرمند، مورد تهدید قرار بگیرد و از امنیت گروههایی که ارزشهای پسندیده دارند، حمایت شود. در چنین جامعهای، رفتارهای ضدارزش و جرایم روز به روز کمتر میشود، چراکه مجرمین و ضدارزشها از ابراز هویت خود در اجتماع احساس ناامنی میکنند. جامعه ناامن، جامعه ایست که مجرم بودن در آن غیرعادی و ضدارزش نباشد و مجرمان از نظر روانی احساس امنیت کنند. در چنین جامعهای آسیبهای اجتماعی رو به فزونی خواهد گذاشت.
کسی امنیت اجتماعی دارد که بتواند از هویت گروهی که به آن وابسته است، در مقابل تهدیدات محافظت کند. فرد مجرم یا ضدارزش میداند که وقتی قانون مخالفِ ارزشش اجرا شود، سلاحی برای دفاع از هویت گروهی که به ارزشهایش وابسته است، نخواهد داشت. پس در حالت عادی باید احساس عدم امنیت اجتماعی در او شکل بگیرد و این احساس عدم امنیت، آنقدر ازارش دهد که دست از آن وابستگی هویتی بردارد.
احساس امنیت، از یک سو تابع پدیدههای عینی و محصول چشیدن امنیت واقعی و از سویی دیگر یک مقوله ذهنی و وابسته به برداشتهای ذهنی افراد از پدیدههای اطرافشان است.
یکی از عواملی که ایجاد کننده هویت مشترک در بین گروهی از مردم است، جنسیت آنهاست. امنیت زنان، از جمله مقولههایی است که در سالهای اخیر به صورت ویژهتری مورد توجه قرار گرفته است. مهمترین دلیل پررنگتر شدن این مقوله، تشدید احساس ناامنی در این گروه بوده است. بخشی از این احساس تابع افزایش پدیدههای عینی است، که در جامعه مخلّ امنیت آنها شده و بخش عظیم دیگری از آن نیز محصول تغییر در برداشت ذهنی افراد از کم و کِیف ناامنی موجود در جامعه است.
عواملی که پتانسیل ایجاد ناامنی در زنان را دارند، همواره در طول تاریخ و متناسب با ویژگی جسمی و روحیشان وجود داشته است. در این عوامل، تغییرات چندانی پدید نیامده است، بلکه در میزان به کار بردن آن عوامل شاهد افزایش کمی هستیم. دلیل اصلی این افزایش، دادن امنیت اجتماعی به افرادی است که در بخشی از هویتشان به گروههایی تعلق دارند که استفاده از عوامل مخلّ امنیت زنان را ضد ارزش نمیدانند. هویت اجتماعی این گروهها، به دلیل روی کار آمدن شعارهای حقوق بشری در دفاع از اقلیتها، پروبال دادن به تکثرات ارزشی و فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی، کمتر مورد هجمه قرار میگیرد. پس به دلیل داشتن احساس امنیت اجتماعی، در مسیر فعالیتهای مخربشان مانعی نمیبینند. در نتیجه هر روز به تعداد پدیدههای عینی ضد امنیت زنان در جامعه افزوده میشود.
از طرفی دیگر، با گسترش رسانههای ارتباط جمعی، اخبار مربوط به خدشهدار شدن امنیت زنان، بازتاب بیشتری مییابند. در نتیجه برداشت ذهنی افراد از میزان ناامنیهای اجتماعی تغییر میکند.
بسته به نوع بازتاب خبر، ممکن است این اثر افزایشی یا کاهشی در احساس ناامنی زنان، به نوع مطالبات و جنبشهای آنها جهت دهد. اگر بازتابها بیشتر ناظر به ناامنی زنان در خانواده باشد، مطالبات افراد به سمتی تغییر میکند که برای دستیابی به امنیت، به وضع قوانین سختگیرانهتر در خانواده روی میآورند. و اگر بازتابها بیشتر ناظر به ناامنی زنان در اجتماع باشد، افراد جامعه را به سمتی سوق میدهد، که تنظیم قوانین سختگیرانهتر در اینباره را در اولویت خود قرار دهند. از طرفی دیگر، گاهی اوقات بازتاب رسانهها به گونهایست که برخی از مصادیق ظلم به زنان را به هنجار تبدیل میکنند و برخی از پدیدههایی که در حالت عادی مصداق ناامنی زنان نبوده است را تبدیل به مصداقی برای ناامنی میکنند.