.....

.....

𝘍𝘢𝘵𝘦𝘮𝘦𝘩

عامممممم

خب ببین من تهران ب دنیا اومدم و تا هفت سالگی تهران بودم

مامان بابام ازینایی نبودن ک بذارن من برم ت کوچه یا پارک بازی کنم و دوست پیدا کنم واسه همین تنها دوستی ک داشتم دختر عمم بود ک باهام شیش ماه اخلاف سنی داش

ولی از تهران رفتیم وقتی میخاستم برم کلاس اول واسه همین از هم دور شدیم

خونه خریدیم و رفتیم کرج!

بغل دستیم همسایمون بود از طرفی باباهامون همکار بودنو مامانامون دوست بودن

ولی هیچ وقت باهام دوست نشد!

خیلی خودشو میگرف

حتی الانم همینع یبار دیدمش

تا کلاس پنجم اوضاعم همین بود

همیشه میومدم خونه گریه میکردم ک چرا کسی باهام دوست نمیشه

مامانم میگف ب خاطر اینع ک خیلی گریع میکردم یا میخاستم دوستم فقط مال خودم باشه و بچه ها کلافه میشدن نمیخاستن باهام دوست باشن

کلاس پنجمم ک تموم شد یسری مشکل پیش اومد ک خونمونو اجارع دادیم و رفتیم همدان

قبل اینکه مدرسه ها باز شع

نزدیک خونمون ی مسجد بود ک من اونجا کلاس ریاضی و قران و زبان میرفتم

اونجا چند تا دوست پیدا کردم

یکیشون فاطمه اس ک هنوزم باهاش دوستم

مدرسع باز شد و کلاس شیشم ک بودم خیلی تنها بودم اولش

تا اینکه ی دوست پیدا کردم اسمش گلناز بود

خیلی هوامو داشت ولی اکیپش منو دوست نداشتن....

منو راه نمیدادن بین خودشون ولی گلناز همیشع منو میبرد کنار خودش

رفتم کلاس هفتم و اون دوستم رفت

کلاس هفتم ک بودم دوست خاصی نداشتم

تقریبا با همه حرف میزدم

کلاس هشتم ک رفتم اون اکیپ دوستم گلناز کلا ولم کردن

حتی دیگه باهام حرفم نمیزدن

و اینجوری بود ک من ر یه صندلی تکی گوشه کلاس میشستم!

نرگس اومد گف بیا پیش من و صندلینو برد پیش خودشو دوستاش

با هم خوب شدیم

خیلی خوب

با دوستاش دعواش شد و موند پیش من

انقد رابطمون خوب بود کل بچه های کلاس تعجب کرده بودن

ولی گمونم چشم خوردیم/:

دعوامون شد شدیدا اخر همون سال

سال بعدشم کلاس نهم هم کلاسی بودیم ولی دیگه حرف نمیزدیم اصلا کارمون شدع بود دراوردن حرص همدیگه

منم مثل سال هفتم

دوست نزدیکی نداشتم ولی چند نفر بودن بیشتر با اونا حرف میزدم ک از شیشم میناختمشون

(ب جز مدرسه چند تا دوست خارج از مدرسه داشتم که تو مسجد نزدیک خونمون میدیدمشون و با دو تا شون صمیمی شدم و خیلی جاها با هم رفتیم مامانامون همو میشناختن یکی هانیه یکی فاطمع )

انتخاب رشته کردیمو مدرسها کلا عوض شد

رفتیم ت یه مدرسه کلاس دهم ک تقریبا هر کیو میشناختم اونجا بود!!

از دوستایی ک ت مسجد پیدا کردم و هر کی ک تو اون چند سال ت همدان باهاش اشنا شدم

و خب

ت هر کلاس چند تا اشنا داشتم و در نتیجه رفت و امدم ب کلاسا کل مدرسه میشناختنم!

با یکی دوست شدم اسمش کیمیا بود همون ارمیم کرد(هنوزم باهاش دوستم)با چند نفر دیگه دوست شدیم و ی اکیپ هفت نفرع بودیم ک همههههه جا با هم بودیم

ولی دو تا دو تا صمیمی تر بودیم

من با کیمیا بودم

و خونه همدیگه میرفتیم حتی

دهمم ک تموم شد با کلی اشک و گریه با دوستام خدافظی کردم و برگشتیم تهران

رابطم با همه دوستام‌ قطع شد چون گوشیم‌ نداشتم اون موقع و واقعا تنها شدم

تنها تر از قبل

حال روحیم جدا خیلی بد شده بود و تو خونه حبس بودم تا چند ماه(تا وقتی مدرسه باز شه)و ت اون مدت حالم خیلی بد شد

مدرسع ک‌باز شد....

مثلما هیچکس تمایلی نداشت ک با یه تازه وارد دوست شه

اولین کسی ک‌باهاش اوکی شدم ریحانه بود(هنوزم‌باهاش دوستم)و چون ارمی بود دوست شدیم با اینکه یسال ازم کوچیکتره رابطمون خیلی خوبه

با اقبالی دوست شدم اونم تازه وارد بود ولی چون تامبوی بود سریع کلی طرفدار پیدا کرد و از اونجایی ک من باهاش میگشتم منم میشناختن خیلیا

و بمرور با دوستای جدیدش دوست شدم منم

و بعدم با بغل دستیم رابطم ب مرور خوب شد(بیتا ک هنوزم دوستیم) ولی فقط چند ماه گذشتع یود ک کرونا شروع شد و مدرسه ها بسته شد

منی ک‌مودم دوباره داغون شده بود و مثل قبل نمیتونستم بیرون برم*

تازه اون‌ موقع ها بود ک گوشیمو خریدم ولی سیمکارت نداشتم اولا فقط باهاش رمان میخوندم و ران میدیدم تا اینکه با معجزه فیکشن اشنا شدم

با گوشی مامانم دان میکردم و میریختم ت گوشی خودم

با همون گوشی مامانم رفتم ت ارمی چت و یمدت بعدم ارمی منحرف و کم کم پام ب گپا باز شد

سیمکارتو انداختم گوشی خودم و منی ک دیگه لش بودم ت گوشی/:

همچنان مدرسه ها مجازی بود و من کل دوستا و سرگرمیم ت گوشی بود

دورم بشدت شلوغ بود و درکی از ادمای فیک و مجازی و هیچی نداشتم

کلاس دوازدهمم مجازی بود

و دو تا از همکلاسیامو‌ت اون مدت کشوندم ت کیرول

از همکلاسیای تهرانم الان فقط با دوتاشون در ارتباطم یکی فاطمه یکی بیتا

و چند تا هم از دوستام ک ت مجازی اشنا شدم ولی دیگه رابطمون خیلی مجازی نیس

ایلین،تیما،مانیا،دخترم و گاهی ستایش و ریحانه

ت رو جزو اینا نگفتم چون کلا فرق داری ت....

ت دوستم نیستی..


اینا دقیقا کلللللللل کسایین ک میشناسم و باهاشون در ارتباطم

Report Page