...
فریادِ زنانچند روز پیش ویدیویی منتشر شد که دو زن با حجاب در مترو در حال سخنرانی و موعظه بودند. آنها در واگن زنانهی مترو رو به مسافران ایستادهاند و زنان را از چند حکم شرعی/فقهی دربارهی آداب حجاب و قوانین مالکیت مردان بر بدن زنان آگاه میکنند. احکامی دربارهی آرایش کردن، لاک زدن و... در یک کلام احکامی دربارهی محافظت از بدنی که از آن تو نیست؛ حرفهای آنها جدید و عجیب نیست. احکامی که از سال سوم دبستان تا کنون بارها و بارها از سوی دستگاههای ایدئولوژیک شنیدهایم و در اثر تکرار میتوانیم آنها را نشنیده بگیریم. پندها و دستوراتی که در مدرسه، کتابهای دینی، تلویزیون، دانشگاه، بیلبوردهای شهر و در و دیوار همان مترو هزاران بار عرضه شده است.
اما چرا این دو زن مترو را انتخاب کردهاند. این زنان میتوانند بودجههای کلان برای تبلیغ عقیدهی خود داشته باشند، میتوانند از تمام فضاهای شهری به نفع تفکر خود استفاده کنند (که احتمالا این امکانات را هم دارند: در جایی از ویدیو شنیده میشود که شماره تلفن مرکز (سازمان) خود را به مسافران میدهند، بنابراین به احتمال قوی به دستور یک نهاد یا سازمان به قطار آمدهاند و یا حداقل وابسته به نهادی هستند). وقتی تمام رسانههای رسمی و فضاهای آموزشی در انحصار تفکر آنهاست و هزاران تریبون پرقدرتتر و اثرگذارتر دارند چرا به واگن یک قطار نیاز دارند؟
روز هشت مارس ویدیویی منتشر شد از دخترانی که در قطار رو به مسافران زن سرود برابری را میخوانند و روز جهانی زن را به آنها تبریک میگویند. حرکتی که از دل یک ناممکنی مبارزهی جمعی بیرون آمده بود، حرکتی در امتداد مبارزهی دختران خیابان انقلاب، سرکوبی تجمع مقابل وزارت کار و... وقتی راه مبارزهی جمعی سد میشود، مبارزهی خلاق سر بیرون میآورد و به هر شکلی و در هر وضعیتی که شده اعتراضش را به فریاد درمیآورد. آن ویدیو امید به مبارزه و پویایی فرمهای اعتراض را در دل زنده میکرد. حرکتی که میشد مانند حرکت دختران خیابان انقلاب تکرار شود و به فرمی از اعتراض و بروز بدل شود. اما تکرار نشد و در عوض تفکر ارتجاعی که ذاتا ناتوان از بروز خلاقانهی خود است برای مصادرهی آن خیز برداشت. تفکر ارتجاعی هرگز نمیتواند خود را در فرمی نو و بدیع نشان دهد. او تناقضی درونی با امر نو دارد. به همین دلیل و از سر انسداد تفکرش است که همیشه به تکرار مذبوحانهی کنش دیگران میافتد تا بتواند خود را زنده نگه دارد و این نمایش تکرار اگر به نهادهای قدرت هم وابسته باشد توان مصادره را نیز خواهد داشت.
حضور این دو زن مرتجع را در موقعیتهای مشابه هم دیدهایم: زنان بسیجی که بر روی سکوهای پست برق ایستادند و حتی زنان حزباللهی که در روزهای خیزش زنان در اسفند پنجاه و هفت به خیابانها ریختند، و همهی این حرکتها تلاشی برای از معنا تهی کردن مبارزه است. اما مبارزه خنثی نمیشود، از معنا تهی نمیگردد و لوث نمیشود تا وقتی رو به آینده دارد و الگوهای مبارزه را خود میسازد و خلق میکند. با دیدن این ویدیو، ویدیوی سرود خواندن دختران در هشت مارس به یادمان میآید و عصبانی میشویم اما تا وقتی مبارزهی فمینیستی پویا و در حال بازتولید و گسترش شکلها و میدانهای مبارزه است، تفکر ارتجاعی نه امکان مصادرهی آن میدان ها را دارد و نه حتی توان لوث کردن آن فرمها را؛ تنها باید مدام به یاد خود بیاوریم که به شکلهای جدیدی از مبارزه نیاز داریم و به یاد بیاوریم که اگر حرکت ویدا موحدی تکرار نمیشد اعتراض او پرفورمنسی بیش تعریف نمیشد و به یاد بیاوریم که مبارزه تا وقتی استمرار نداشته باشد و ابتکار عمل را دست نگیرد، هر لحظه بیم آن میرود که مصادره شود.