.
🔴بحران, نشان آمادگی🔴شروع متنها با اینگونه تیترهایی شاید تصور غرغرهای معمول که روی سخنش با مسئولان است را داشته باشد، اما باید گفت عملکرد دانشجویان مورد توجه است.
شیوع بیماری کرونا و موضعگیرهای متناقض مسئولان از صدر تا ذیل ایشان، ما را به فکر مجبور خواهد کرد که چرا؟
اگر از سطح متناقض آن بگذریم متوجه میشویم که بعضی رویکردهایی که جان و سلامت مردم در آن ملاحظه نمیشود ریشه در منطقی دارد که سود و ضرر اقتصادی اولویت آن است و دولت قاعدتا پاسدار این منطق خواهد بود. منطقی که تعدیل ساختاری را در این برهه راهگشا میداند،منطقی که نیاز معیشتی را در نظر نمیگیرد و همزمان میگوید در خانه بمانید.
این مطلب برای شرح این واقعیتِ غیرقابل انکار نیست، بلکه تلاشی است برای شناسایی ضعفی که ما فراموش کردهایم در برابر این منطق داریم.
پس به این دلیل در زمین کوچک دانشگاه، باید به دنبال صدایی بگردیم که در چارچوب های صلب دولت قرار نگرفته باشد و رویکرد اول آن جان دانشجویان باشد،
اما آن را نمیبینیم و اگر از لمپنهای مجازی و دانشگاهی که در وقت خالی بودن زمین به صدا درآمده اند و نقش معترض را بازی میکنند بگذریم چه چیزی باید باشد که نیست؟
این جای خالی از آن شورای صنفی دانشگاه است که بتواند به عنوان ''ظرفی'' برای بیان مطالبات و گردهم آوری دانشجویان عمل کند.
و به عنوان سنگری که دانشجو بتواند برای امان به آن پناه ببرد و مسیر اعتراضش را جهت دهد اما وجود ندارد.
اگر قائل به این باشیم که حاکمیت و در صدر آن دولت در هر وضعی اولین فکر آن کم کردن تبعات آن برای خویش است، در این هنگام شیوه برخورد ما با مسئله چگونه باید باشد؟
اکنون برای کم کردن مواجهیمان با عامل آسیب زا باید در فکر ایجاد یکصدایی برای کاهش تبعات باشیم. .
برای این وضعیت آلترناتیو های اصلی به صورت معدود و قلابی به فراوانی یافت خواهد شد.
ما از شیوهی لیبرالی به این مسئله نخواهیم اندیشید و بحث از (گفتگو و آزادی) نخواهیم داشت.
اینجا به یک سازوکار اعتراضی که توان چانه زنی داشته باشد نیازمندیم.
نکتهی قابل توجه در این شرایط این است که نیازمند رویکردی هستیم که جوابگوی شرایط ایجاد شده باشد .
از طرح شعار مضحک((الترناتیو ما شورا))و ادارهی شورایی دانشگاه که بگذریم چون یک شوآف بیش نیست، آن هم به دلایل نبودن بستر مادی و عملی مناسب آن در دانشگاهها.
رویکردی دیگری نیز که در این وضع جوابگو نیست هم باید مورد توجه قرار گیرد.
رویکردی که شیوهی گوشهگیری و سخت جدا شدن و قائل به ''توضیح صبورانه'' نبودن و تعلیم کادرها و سعی در ایجاد یک وفاق نداشتن است.
چون این سبک فعالیت به یک خودارضایی ذهنی میماند
که با توجه به معترض بودن به مشی فردگرایانه(همچون رویکرد کانونها و تشکلها) نهایتا خود نیز در این دام اسیر خواهد شد.
در این هنگام باید متوجه رویکردی شد که ریشه در نهاد اجتماع و طبقات آن دارد که با سنجش وضعیت و منفعت جمعی و نه فرصت طلبی فردی دست به اقدام بزند و با ثابت قدمی و جدیت حرف خود را بیان کند و همچنین سعی در ایجاد و جاانداختن گفتمان خود باشد.نیک میدانیم که این ثابت قدمی به معنی عملی شدن تمامی خواستها نیست اما حداقل وظیفهی خود را انجام داده است.
همانگونه که فعالیت صنفی دانشگاهی مفهومی گنگ در علم اقتصاد داراست، فعالیت طبقاتی در بستر دانشگاه(بین اجزای دانشگاه و نه نفی کالایی شدن آموزش) نیز به همین عارضه دچار است.
اما اگر از نکات تخصصی بگذریم و در سطح فاهمه در نظرشان بگیریم، تعالی منطق طبقاتی از دل تعارضات همین صنف بیرون خواهد آمد.
آنچه در هر گام از فعالیت به هیچ وجه نباید فراموش شود هدف یا علتی است که کنشهای ما را معنادار میکند و به آن سمتوسو میدهد. در واقع، یکی از علل برسازنده و معنادهنده فعالیتهای ما هدفی است که میبایست در آینده محقق شود. این هدف اگرچه به واسطهی فعالیتهایمان و به تناسب آن میتواند بروز یابد اما از پیش،همین هدف است که به عنوان علت، مشخصا این فعالیتها را سببشده و منسجمشان میسازد.
لازم به ذکر است با توجه به دو سویه بودن استفاده از شورای صنفی(یا به قولی سندیکالیسم) در دل دانشگاه، که میتواند ابزاری ارتجاعی و یا مترقی باشد.
آن ظرف موجودی است که در شرایط فعلی این توانایی را خواهد داشت که پیگیر کمتر متضرر شدن دانشجویان شود. و فارغ از پیگیری مطالبات، توان پرورش افراد را داشته باشد تا تعارضات نگاه سودمحورانه در دل دولت سرمایهداری(در رویکرد سوسیالیستی آن) را تشخیص دهند و به نیرویی مترقی تبدیل کند همین بستر خواهد بود.
به نقل از تروتسکی (( آنچه پرولتاریا نیاز دارد رهبری درست است نه ''استقلال'')) .
میتوان آن را به زندگی جاری که ما در آن قرار داریم نیز بسط داد و به مباحث گریبانگیرمان بپردازیم
ما حق داریم به موضوعات مختلف ورود کنیم اما پیش از آن اهداف خود از شرایط و تکنیکهای پیشرویمان را باز شناسیم در این صورت محدود کردن خود برای ارتباط گیری معنی نخواهد داشت.
ضرورت صدای واحد در حالی که شاهد متفرق بودن افراد هستیم نیاز به یک ساختار را بیشتر نمایان میکند.
در این وضعیت که در واقع برای وارد نشدن به یک وضعیت بحرانی است و نه وارد شدن به وضعی به اصطلاح انقلابی، هماهنگی هایی که در این مقطع شکل میگیرد، به تبع خواست صنفی است پس باید سعی در هماهنگ کردن اکثریت حول مسئله خاص داشته باشیم(در اینجا باز نشدن دانشگاهها) .
اگر خود،روند فعالیتهای اجتماعی را پلکانی میپنداریم
زمانی که به وارسی وضعیت در دانشگاه میرسیم اینگونه نباشد که به کمتر از شکل ناب و اعتلا یافتهی انقلابی راضی نشویم.
در انتها باید بیان داشت که تمامی این سخنان برای ایجاد یک انسجام فکری برای انجام عملی است.
پس نباید انتظارتی از آن داشت که همچون تحلیل علمی توان سنجش در هر وضعی را دارا باشد. صرفا برای منسجم کردن ذهنی آشوب زده در شناخت وضعیت است.