🌌

🌌


خب شخص بیمار اسمتون رانجو..رن..رنجون بود درسته

با سرش تایید کرد و کلاه هودیشو عقب کشید و خنده هیستریکی کرد

_خوشم نمیاد اسممو اشتباه بگن ...

+عامم...عذر میخوام..یکم صحبت کنیم و بعد یه چکاب کوچیک انجام میدم..خب به حرفای جلسه پیشمون فکر کردین!؟

_اهم.. یاد گرفتم از این به بعد حرفامو توی دلم قفل نگه دارم و هیچ وقت با هیچ کلیدی بازش نکنم 

+ولی این درست نیست من اینجام که کلیدشو باز کنم...با دوست داشتن 

گاهی اوقات آدم یه چیزی رو "دوست" داره، 

مثلا رنگ آبی رو "دوست" داره، 

موسیقی اروم دوست داره 

یه وقتی هم هست که آدم یه چیزی رو "خیلی دوست "داره، 

مثلا ”دوست داشته “شدنو ”خیلی دوست “داره

_اما چی قراره برا آدم قدرِ این اهمیت داشته باشه که آخرش بفهمه اون چیزی که تو سختیا به کارش میاد نه کلمه‌هاست نه نوشته ها

فقط کسیه که دستشو بگیره

+مگه کسی دستتو ولکرده؟...نگفتی عاشق شدی...

از اینکه فهمیدم کسی رو دوست داره دلم گرفت..ولی اون بیمار منه و من پزشک اون..ولی بیشتراون پزشک قلب بی قرارم بود..حتی از سردی نگاهش انرژی میگیرم

_اهم...منو زیاد نمیشناسه

+مگه میشه یکیو ندیده عاشقش بشی؟! 

-آدم گاهی وقتا عاشق دست خط یکی میشه

عاشق صداش،

 عاشق حرفاش

عاشق موهاش

لبخندی زدم که بغضم ناپدید شه 

+درسته ...خب من یه چکاب بکنم

سمتش قدم برداشتم و گوشی رو رو قلبش گذاشتم

صدای قلبش از باکس موزیکال دلنشین تر و شیرین تر بود ..دلم نمیخواد گوش ازش بردارم

_دوس داری...اگه بخوای میتونم بدمش به تو 

+عامم..نه..ع..فقط میخواستم دقت بیشتری کنم 

نیشخندی زد ..از همون نیشخند هیستریکا که رگامو مچاله میکرد..کی عاشقش شدم..

_ حال قلبِ من بده همیشه. اما همونم خوبه کنارت

شاید خیلی سرد و بی روح باشه اما قلبش سرشار از شیرینی و گرمیه باغ پرتقاله

سعی کردم حرفشو نادیدع بگیرم..موهامو پشت گوشم دادم و گفتم

+به نظرم مشکلی نیست ..قرصایی که استفاده میکردی رم استفاده نکن

چشاشو بست...دست کرد تو موهاش ...سرشو بالا اورد و تو چشام نگا کرد...این بیمار..منه روانپزشکو بیمار میکرد..چم بود ....نیشخندی زد و گفت 

_دختر...داری دیوونم میکنی!!

تا اومدم به خودم بیام بلند شد وبا فاصله کمی ازم ایستاد مچمو گرفت ومنو سمت خودش کشید و تو گردنم خم شد.برخورد نفساش تو صورتم خود ضعف بود با لکنت گفتم 

+خب تو که حرف نمیزنی، بگو کجات درد می‌کنه لااقل..

زل زد تو چشمام، زبونش و کشید رو لبش با یه صدای گرفته گفت:

 _یا من احمقم که دوست دارم یا 

تو احمقی که دوست داشتنمو نمیفهمی

‌چی داشت میگفت... یعنی کسی که عاشقش شده من بودم...

رشته افکارم با قرار گرفتن لباش زیر گوشم بهم ریخت

+رنجو..رنجون شی..یکی میاد و تو این وضعیت میبینتمون

تو چشام زل زد 

_خوشم میاد وقتی اسممو اینجوری کیوت صدا میزنی ..”رنجون شی“

لبخندی زد ..که..تاحالا ازش ندیده بودم خدایا پشت اون قیافه سرد و هیستریک یه پسر بچه شیرین خوابیده بود 

_یه بار دیگه بگو اسممو

شیطنتم گل کرد

+اسمت...اسمت چیه من نمیدونم

_بگو دقیقه پیش یه چیزی گفتی

اولش ر بود؟

_رنجون

+رانجون؟!

_یا دختر...نمیترسی اینجا تنهاییا..

+ناچ رانجووین 

دستشو پشت گوشم گذاشت و لباشو رو لبام کوبید 

_من راحت از کسایی که اسممو اشتباه بگن نمیگذرم

+چی...چیکار میکنی الان یکی درو باز میکنه

انگشت شصتشو رو لبم کشید و لبخند شیطونی زد

 وای چقد شیرین و شیطونه 

_مهم نیست

+دوست دارم

_من ادم رویاهات نیستم اینو میدونی

+چرا دقیقا خودشی..پسری که همه ی جذابیتاش.شیطنتاش..خنده های شیرینش برای خودمه ..من عاشق رنجون سردی شدم که خنده هاش همرو به سرما میکشه ولی رنجون کیوتی که این تو خوابیده فقد برای منه..حس قدرت میده بهم

_بدن فنچ و کوچیک توام به من حس قدرت میده

Report Page