❄❄

❄❄


باورم نمیشه فراموشم کردی!؟


فلش بک _پنج سال پیش

بعد از حل اخرین مسئله ریاضی تعظیمی کردم و سرجام نشستم زنگ اتمام مدرسه ..سریع وسایلامو جمع کردمو با لبخند گشادی به سمت دکه کنار خیابون که هر هفته لوازم طراحی قشنگی میاورد دوییدم ..

به پول پس اندازم زل زدم و بعد به فروشنده دادم لوازمارو برداشتم و تا خواستم برم دستم به صورت وحشیانه ای کشیده شد

_کجا دختر خانم!؟پولشو نداده کدوم جهنمی میری ها!؟دختره دزده هرزه!!!!

+چی..چی میگید آقا من..من پولشو دادم به اون خانم مسن!

_ببند دهنتو ...اهای مردم..دزد..بیاید دزدی تو روز روشن

+عای ..دستم...مچمو داری میشکونی..ولم کن من دزد نیستم

_دختره دزد هرزه

(دسش رو برد بالا تا بزنه تو گوشه ا/ت ولی دستی مانعش شد)

 چشامو بستم و سرمو با دست ازادم پنهان کردم تا نزنه تو گوشم

׫دستتو بکش»

_تو کدوم خری هستی..اگه نکشم چی میشه!؟

پسر مچ مردو پیچوند تا مچ ظریف ا/ت که بخاطر اون مرد کبود شده بود از دستش خارج بشه ..ا/ت ای رو که از ترس میلرزید رو پشت خودش کشید

×پولشو داد به اون خانم ..خانم !!

خانم مسن کم شنوا رو صدا زد 

~اوه دخترم هنوز نرفتی؟چیز دیگه ای لازم داری؟

×ایشون پول وسایلاشو با شما حساب کرد!؟

~بله پسرم اتفاقی افتاده

پسر بعد از این حرف با خشم نگاهی به مرد عوضی زد که ظاهرا پسره خانم مسن بود

_پولشو داد مامان!؟باشه بفرمایید...هوی پسر..دستمو ولکن باشه پولشو داده..کری!؟...میگم دستمو ولکن...

׫زانو بزن ازش معذرت خواهی کن»

ا/ت با تعجب از پشت قامت بلند پسر نگاهی بهش انداخت 

_چی..هه ..من معذرت بخوام!؟...نخوام چی میشه..گمشو عوض...

حرفش با مشتی که پسر تو دهنش خوابونده بود خفه شد ..پسر ا/ت رو یه گوشه گذاشت و مشغول کتکاری شد ...تقریبا جمعیت زیادی داشتن نگاه میکردن به مردی که زیر دستای پسر جوون له شد 

پسر یقه مرد رو که رو زمین پهن شده بود رو کشید وگفت

×معذرت خواهی میکنی یا ادامه ی اگه نکنی چی میشه رو نشونت بدم!؟

مرد خیزان سمت دختر لرزان رفت و زانو زد 

~.غلط کردم فقط دست دوست پسرتو بگیر برو تا ابرومو نبرده ...من غلط کرد هرزه خودمم ..دزد خودمم...

׫این شد»

و با دستای خراشیده شدش بخاطر کتکاری دست ا/ت رو اروم گرفت و با برداشتن کیسه خریدش از اونجا دور شدن...ا/ت همچنان میلرزید ولی دم نمیزد 

....

+خوبی..؟ببینم صورتتو ...وایستا تا بیام 

ا/ت رفت و با جعبه کمک های اولیه سوپرمارکت روبروی پارک و دوتا ابمیوه برگشت

خم شد تو صورت پسر و تازه متوجه قیافه جذاب و بی نقص پسر شد ...با چشم تو چشم شدن پسر تو فاصله نیم متری دست از زل زدن برداشت و مشغول پانسمان لب پسر شد ...فاصله گرفت و اینبار دستان کشیده و بی نقص و خراشیده شده پسر رو پانسمان کرد ولی لرزشش دور از چشم پسر نمیموند...پسر برای اینکه لرزشش رو کم کنه میخواست کاری کنه که از قضایای دقایق پیش دور بمونه و بهش فکر نکنه 

...

_خیلی خوشگلی.

+با منی؟

_اسمت چیه؟

+ا/ت

_اسم منم جیسونگ عه

+چه اسم کیوتی

اوه سوتی دادم نباید میگفتم

_مثل تو

+چی!؟

پسر داشت موفق میشد پس بیشتر پیش رفت

سرش رو برد نزدیک تر ولی دختر از تعجب عقب کشید..اروم بینیش رو به چتری های دختر نزدیک کرد 

_بوی سیب سبز میدن...من عاشق سیب سبزم..ترشه..سفیده ..خوشبوعه..خوشگله..و خوشمزه ام هست ...البته هنوز نچشیدمش 

و بلافاصله لب هاشو روی لب های دختر گذاشت و هیچ تکونی نمیخورد ..دختر دیگه نمیلرزید ولی قلب پسر ..لرزیده بود..اروم دل کند از اون لب های کوچیک دختر 

_دیگه نمیلرزی!

+چر..چرا بوسیدیم

پسر وا نمیداد و نمیخواست بده

_وقتی گفتم سیب یه لحظه هوس کردم 

و به روبرو خیره شد و با خودش گفت

_وقتی پسم نزد یعنی بدشم نیومده..؟

دختر کیسه خریداشو برداشت فضارو عوض کرپ و یکی یکی خریداشو با ذوق به پسری که صورتش رو به دستش تکیه داده بود وبه شیرینی دختر خیره بود نشون میداد ..

(ساعاتی بعد)

جیسونگ همونطور که ته ابمیوه رو با نی میکشید رو به دختر گفت

_چی میکشی ..منم ببینمممممم

ا/ت از کیوتیش خندید و طراحیش رو روبه جیسونگ گرفت

+دارم مطب ارزوهام رو میکشم

_مطب؟

+اهممم مطب دندانپزشکی

_واووو دندانپزشکی.. پس میام خودت دندونامو درست کنی

+جدی!؟؟وای باشهههههه

و شروع کرد به کشیدن جیسونگ خیالی توی طراحیش

نزدیکای شب بود ..رفته بودن تا از طراحی کپی بگیرن که یکیش دست ا/ت باشه و یکیش دست جیسونگ تا حقیقی شدن این اتفاق این نشونه رو داشته باشن

باهم قول انگشتی دادن

(پایان فلش بک)


نظراتت😍😂

Report Page