...

...


فراز و فرود اندیشه در سال95

اندیشمندان از چه گفتند و درباره چه نوشتند؟


سیدامین موسوی‌زاده

روزنامه‌نگار

سخت می‌شود دریایی را در کوزه‌ای جا داد. اما رسم مطبوعاتی چنین است که در ویژه‌نامه‌های آخر سال، گذشته را مرور کنند؛ حتی اندیشه و مردمانش را. شاید برای هر کدام از این نام‌ها بتوان به اندازه کل این متن، مطلب نوشت. و بسیار نام‌هایی که از قلم افتاده‌اند. این گزارش دریافت من است از جهان اندیشه در سالی که گذشت و طبعاً بضاعت من ناچیز است.


رضا داوری اردکانی

ما و توانایی آینده شدن

داوری اردکانی جایی میان فیلسوف مردمی و فیلسوف حکومتی ایستاده و با اینکه اغلب کسانی که در این حوالی می‌ایستند، هیچ یک از دو طرف را به خود جذب نمی‌کنند، اما وی هر دو را به سوی خود می‌کشد. سال 95 سال خوبی برای داوری اردکانی بود: دومین دوره‌ جایزه‌ای که به نام او نامگذاری شده است، برگزار شد و نیز پس از اینکه در واپسین روزهای سال 94 کتاب گفت‌وگوهای او با عنوان «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» منتشر شد، در دی‌ماه 95 گفت‌وگوی بلند حسین کلباسی اشتری با او به صورت کتاب «گاه خرد» درآمد که به قول خود او «مجالی است برای به سخن آمدن خرد یا سخن گفتن از خرد.» در نشست رونمایی این کتاب در اندیشگاه فرهنگی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، بیژن عبدالکریمی و علی‌اصغر مصلح و سیدجواد میری و قاسم پورحسن و حسین کلباسی سخنرانی کردند و خود او در بخشی از سخنرانی‌اش گفت: «پرسش از اینکه ما کجای تاریخ هستیم پرسش بی‌اهمیتی نیست. تاریخ محقق ما هستیم. ما توانایی برای آینده شدن داریم و آینده خود ما هستیم. اینکه بدانیم آیا آمادگی برای محقق شدن چیزی که در آینده قرار است بشود را داریم یا نه، بسیار مهم است. آینده، معلوم و قابل تصرف نیست، ما قرار است آینده شویم و می‌توانیم متمکن زمان شویم. ما باید درباره آینده تأمل کنیم و ببینیم چه می‌توانیم بکنیم.»

او در خردادماه نیز در همایش «فلسفه در جهان عاری از فلسفه» در مورد «آینده» گفته بود: «اگر من بخواهم علم را با سلایق خودم دستکاری کنم، نمی‌توانم ماندگار شوم. در چند سال گذشته، مسأله‌ای با عنوان «اسلامی کردن علوم انسانی» در کشورمان مطرح شده است. علوم‌انسانی اسلامی نیاز به عالَم اسلامی دارد. اگر این طرح را داده‌ایم باید این سؤال را مطرح کنیم که علم را می‌توان با اعتقاد میزان کرد؟ ما در وضعیتی قرار داریم که انگار می‌خواهیم علوم‌انسانی جدیدی تأسیس کنیم. استادان علوم‌انسانی و علوم‌اجتماعی در شرایط کنونی باید به این فکر کنند که می‌توانند علوم‌انسانی را متحول کنند؟ این نکته را نباید فراموش کرد که علوم‌اجتماعی مربوط به جامعه آینده است و باید این جامعه آینده ساخته شود.»

او در آذرماه یک سِمَت جدید گرفت: از سوی پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی داوری اردکانی در کنار محمدرضا بهشتی و غلامرضا اعوانی، به‌عنوان اعضای شورای سیاستگذاری «طرح جامع اعتلای علوم‌انسانی معطوف به پیشرفت کشور» انتخاب شدند. همچنین در واپسین روزهای حیات آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، در مراسم تجلیل از تلاشگران برتر کیفیت، داوری اردکانی، نشان زرین و لوح تقدیر دریافت کرد.


داریوش شایگان

زیست دو شقه‌ای

در تیرماه دولت فرانسه نشان عالی دولتی این کشور، «لژیون دونور» را به داریوش شایگان، فیلسوف و متفکر ایرانی اهدا کرد. این نشان در محل سفارت فرانسه در تهران به داریوش شایگان اعطا شد. او در پیام خود در این مراسم چنین آورد: «از همان کودکی حس می‌کردم در دو زمان مختلف زندگی می‌کنم: یکی درخشان در گذشته ولی متحجر که به سختی خود را با دنیای امروز تطبیق می‌داد؛ دیگری پویا، متغیر و سخت تزلزل‌پذیر. هر چقدر استادان قدیم با کلام فاخر خود سیراب‌مان می‌کردند و نحوه بودن‌مان را مشخص می‌ساختند، استادان غربی به همان نسبت ضد هم سخن می‌گفتند، بدعت می‌گذاشتند، از نفی عقاید یکدیگر ابایی نداشتند و فرضیه‌های متهورانه مطرح می‌کردند. پس من در تقاطع دو زمان متضاد قرار گرفته بودم و تنش‌های اجتناب‌ناپذیر و تناقضات برق‌آسا از همین‌جا نشأت گرفت، بی‌آنکه بتوانم این دو زمان را از یکدیگر تفکیک کنم. حالا که گذشته را مرور می‌کنم و سیر پرجنب و جوش زندگی‌ام را از نو می‌سنجم، به گمانم این نخستین شکافی بود که وجودم را دو شقه کرد.»

او چندی پس از دریافت این نشان، در مصاحبه با یکی از روزنامه‌ها خود را نه یک «فیلسوف» که یک «متفکر آزاد» نامید. او در همین مصاحبه فردید را ملغمه‌ای عجیب نامید که می‌خواست با نگاه شعبده‌بازانه‌اش از فراز قرون، آسمان را به ریسمان گره بزند. «البته من به او مدیونم: او به من آموخت تا از خلط مباحث اجتناب کنم، شکاف‌های تاریخی را در نظر آورم و از کیمیاگری‌های فلسفی که در آن شمنیسم متافیزیک و عرفان و زبانشناسی به‌هم می‌ریزند و با هم گلاویز می‌شوند تا معلوم نیست چه ‌آش درهم‌جوشی پدید آید فاصله بگیرم. در واقع من به سیاق لقمان که ادب را از بی‌ادبان آموخت، از او تصویر منفی‌شده و کاملی از آنچه نباید بکنم را فراگرفتم.» او در پاسخ اینکه چرا این همه روشنفکران مسحور او شدند، می‌گوید: «چون ذهن آنها هم قاراشمیش بود. هنوز هم ذهن ما قاراشمیش است.»


محمد سروش محلاتی

اسلام و مقتضیات زمان

سروش محلاتی، سال را با یک کتاب تازه آغاز کرد؛ کتابی که عنوان کتاب مطهری را با خود داشت: «اسلام و مقتضیات زمان». این کتاب مجموع 20 سخنرانی او بود که در آن کوشیده بود پاسخ دهد که آیا برای سازگاری دین و تحولات زندگی بشر باید دین را متغیر قرار دهیم تا با تغییراتی که در زمان اتفاق می‌افتد همراهی کند یا باید در برابر تغییرات ایستاد تا ثبات دین حفظ شود؟ او امسال نیز فقه‌سیاسی را به منزله اصلی‌ترین کار خود در نظر گرفت و سعی کرد حدود آن و نسبت جمهوری اسلامی با آن را کشف و تحلیل نماید. او در گفتارها و سخنرانی‌های خود مسائلی مانند حق و حقوق در فقه، حرام‌زدایی از حرم (پیشنهادی به تولیت محترم آستان قدس)، امکان یا امتناع مذاکره با دشمن در سیاست انقلابی امام حسین(ع)، رابطه ولایت عرفانی و ولایت فقهی در نظریه امام خمینی(ره)، طرح امنیت اخلاقی از منظر فقهی را مورد توجه قرار داد.

سروش محلاتی، خردادماه در نشست آزادی و کرامت انسانی در گفتمان سیاسی امام خمینی(ره) در دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه تهران اینگونه اعتراض کرد: «بیش از 35 سال است که می‌نشینیم و نشست علمی ترتیب می‌دهیم و درباره کرامت انسانی صحبت می‌کنیم. آیا وقت آن نرسیده که بعد از گذشت چهار دهه وضع فکری جامعه در این زمینه مشخص شود و به جای بحث‌های کلی تحت عنوان کرامت انسانی به مصادیق جزئی‌تر و مباحث تحقیقاتی در این زمینه بپردازیم؟» اما شاید در سالی که گذشت، هیچ یک از سخنرانی‌های صریح او به اندازه مقاله‌ «تأملی بر مبنای حکومتی آیت‌الله بروجردی» جنجال‌برانگیز نشد. او این مقاله را به درخواست یک نهاد حوزوی نگاشته بود ولی آنان پس از تأیید علمی و پذیرش با رتبه عالی از چاپ آن در مجموعه مربوطه به دلیل آنکه «خلاف مصلحت» است عذرخواهی کردند و سرانجام از روزنامه جمهوری اسلامی سردرآورد.

اما معمای سال 95 سروش محلاتی، کتاب «بازگشت از بهشتی، بازگشت به بهشتی» است که با‌وجود ثبت شدن در اداره کتاب، هنوز از سوی بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های آیت‌الله شهید دکتر بهشتی منتشر نشده است و شاید آن را برای رونمایی در نمایشگاه کتاب کنار گذاشته باشند!


محمد مجتهد شبستری

تبعید شده به فضای مجازی

استاد محمد مجتهد شبستری نیز  سال پرماجرایی داشت؛ از ماجراهای لغو سخنرانی‌هایش تا دعوت او از مراجع برای مناظره.

 به دنبال سلسله جلسات لغو شده، شبستری در وب‌سایت خود از مشروط شدن سخنرانی‌‌هایش به مناظره، انتقاد کرد و از مراجع تقلید دعوت کرد تا با وی وارد مناظره شوند که البته هیچ یک از مراجع به دعوت وی پاسخ مثبت ندادند جز آیت‌الله جعفر سبحانی که ایشان هم دکتر محمد محمدرضایی را به عنوان نماینده خود معرفی کرد. او که در تارگاه خود ارتباط فعالی با مخاطبانش دارد، در آذرماه در یادداشت کوتاهی در گله از مختصات فضای مجازی می‌نویسد: «سبب اینکه در مناسبت‌های گوناگون می‌کوشم مضمون سخنان و آرای خودم را به صراحت مرزبندی و متمایز کنم این است که متأسفانه فضای مجازی مرتبط با گفتمان دینی در ایران معاصر، در چند سال اخیر بسیار آشفته شده است. بدرستی معلوم نمی‌شود کدام سخن از آنِ کدام شخص است و نقد علمی هر صاحب‌نظر چگونه باید پیش رود و نقد وارد بر او چیست، تا نقد سخنان دیگر به حساب سخن او نوشته نشود یا سخن او تحریف نگردد. تغییر نظرها و مسیرهای فکری و احیاناً اقتباس‌های صاحبنظران از یکدیگر هم بدرستی آشکار نمی‌شوند. این وضعیت آشفته و مشوش صددرصد به ضرر تفکر علمی و معنوی ـ دینی است. چون حسب و نسب افکار و آرا و تاریخ آنها عملاً تحریف می‌شود و تعقیب دقیق خط سیر تطور فکری گفتمان دینی معاصر ایران پس از سال ۱۳۵۷ را ناممکن می‌کند و کار اهل تحقیق را مشکل می‌سازد.  او که امسال را با درسگفتار «آموزه‌ها و رویکردهای معنوی زیستن» به پایان برد، همچنان هرمنوتیک و بویژه کاربرد این فن در فهم قرآن را به‌عنوان کارویژه خود

در نظر دارد.


مصطفی ملکیان

مطلق‌گرای اخلاقی

ملکیان امسال نیز مثل چند سال گذشته سالی پر از گفت‌وگو و درسگفتار را پشت سر گذاشت. او فروردین را با مباحثه‌ای با سعید حجاریان در خصوص سیاست و سیاست‌زدگی در مجله «اندیشه پویا» آغاز کرد و در خردادماه با اهالی «کرگدن» در مورد «شوق زندگی و میل مبهم خودکشی» گفت‌وگو کرد؛ موضوعی که در آبان ماه و در آخرین روز برگزاری کنگره کشوری روانپزشکان در تهران نیز آن را پی گرفت. جنجال و مصطفی ملکیان نسبت چندانی با هم ندارند. اما عجیب بود که در خردادماه او  در یک سخنرانی تبلیغاتی در نشست رونمایی یک کتاب اقتصادی در یک کارگزاری بانک حاضر شد و به تشریح «عقلانیت اقتصادی» پرداخت و تعجب بسیاری را برانگیخت. در تیرماه محمدعلی کرباس‌فروشان در دین‌آنلاین گفت‌و‌گویی قدیمی را منتشر کرد و نظرات ملکیانِ پانزده سال پیش درباب «روشنفکری دینی» را بازتاب داد. همان‌طور که خود «به صرف یک فنجان اسپرسو» با مریم شبانی در میان گذاشته بود، قرار نیست او همیشه «بادیگارد آرای خود» باشد و از همین‌رو تفاوت محسوسی میان نظرات قدیمی ملکیان امروز و دیروز در باب روشنفکری دینی دیده می‌شود.

ملکیان به عادت مألوف خود امسال نیز بسیار به مثنوی پرداخت و بجز دوره چهارم کلاس‌های «روان‌درمانگری در مثنوی» در سخنرانی «شب مثنوی و قرآن مجید» در شهریور و در همایش «مهر مولانا» در مهرماه نیز به این مقوله پرداخت. او در آذرماه این موضوع را به مقوله دیگر مورد علاقه‌اش پیوند زد و در پنجمین همایش نظام اخلاقی مولانا با عنوان «غواص بحار» به این پرداخت که آیا برای اخلاقی زیستن، نیاز به متخصص داریم یا نه؟ او چند روز پیش از این نیز در مشهد و در نشست رونمایی از کتابِ «امکانِ دیگرگزینی» اثر تامِس نیگل و ترجمه جواد حیدری، فلسفه اخلاق را به روایت فیلسوف محبوبش تشریح کرده بود. و باز در همین آذر گفت‌وگوی او با «نگاه آفتاب» در خصوص نسبت حقوق بشر و اخلاق فضیلت منتشر شد که در آن خود را «مطلق‌گرایی اخلاقی» خوانده بود.


یوسف اباذری

همیشه جنجالی

نام دیگر یوسف اباذری را می‌توان «جنجال» گذاشت. امسال او با فاشیستی خواندن شعارهای تجمع مقبره کوروش خبرساز شد. او که در همایش «عقلانیت و اعتدال در جهان معاصر» در آبان‌ ماه به مناسبت روز جهانی فلسفه در مؤسسه پژوهشی حکمت و ‌فلسفه ایران سخنرانی می‌کرد اینچنین گفت: «آنچه مرا وحشت‌زده کرد شعارهایی ضد عرب و ابراز نفرت به اعراب بود. فاشیسم همیشه همین‌طور مشروع می‌شود. شاید کسانی که در آن جمع بودند خود نمی‌دانند که چه عمل فاشیستی مرتکب شده‌اند، شاید خود آنان هم‌اکنون از منتقدان ترامپ باشند نئولیبرالیسم و فاشیسم تا به خود بیایید بر سر شما هوار می‌شوند.» او در این سخنرانی چند پاره، اتفاقات فاشیستی جهان امروز، از داعش تا ترامپ را برشمرد و میان لیبرالیسم و فاشیسم ارتباط برقرار کرد و در انتها با طعنه به فیلسوفان پرسید: «می‌توان کسانی را مثال زد که در جریان انقلاب جنسی از تجربه‌ای به تجربه دیگر می‌روند تا ملال و اضطراب خود را بپوشانند و نمی‌توانند. ما جامعه‌شناسان چون درباره آسیب‌های اجتماعی یا همان نتایج منطقی سیاست و اقتصاد نئولیبرال تحقیق می‌کنیم با این پدیده‌ها و ربط آن با متافیزیک آشناییم. شما هم به این سوی متافیزیک سر زده‌اید؟»


سیدجواد طباطبایی

فیلسوف سیاست

آذرماه جشن‌نامه جواد طباطبایی با عنوان «فیلسوف سیاست» منتشر شد؛ کتابی که قرار بود در تولد هفتاد سالگی او منتشر شود و یک سالی دیرتر بیرون آمد. در دی‌ماه به مناسبت انتشار همین کتاب نشست «تأمل درباره ایران» با عنوان «ایران همین جا است که ایستاده‌ایم» برگزار شد و طباطبایی به طرح بحثش درباره نهاد دانشگاه در ایران پرداخت و اینکه این نهاد هیچ نتوانست نسبت به تولید علم و اجتهاد در حوزه علوم‌انسانی اقدام کند. او با اشاره به بحث بومی‌سازی علم گفت دانشگاه ایران وقتی می‌تواند دانشگاه در معنای درست خود باشد که یک موضوع مهم داشته باشد و آن ایران است. او اضافه کرد دو طرح مفصل من که به جایی نخواهد رسید این است که اولاً ایران چیست؟ و دوم اینکه غرب چیست؟ اگر بتوانیم محل نزاع این دو را تحلیل کنیم تازه به این مرحله می‌رسیم که مختصات شروع تولید علم چیست.

افزون بر این نشست، «ایران فرهنگی» و «زبان ملی» دغدغه همیشگی سید جواد طباطبایی است و به قول داوود فیرحی او توانسته مسائل امروز را به پرسش‌های فلسفی بدل کند و به تعبیری «ایران‌پرستی فانتزی» را به «ایران‌شناسی فلسفی» ارتقا دهد. او این مسیر را در اغلب یادداشت‌ها و سخنرانی‌های خود در سال 95 دنبال کرد؛ از جمله در آذرماه در مجله ایرانشهر به نقد برنامه وزارت علوم و فناوری در آموزش زبان «ترکی آذری» به دانشگاه‌های سه استانی که ساکنان آنها به این زبان تکلم می‌کنند پرداخت و در تحلیلی مفصل این اقدام را فاجعه خواند.

«آفاق فلسفه در سپهر سیاست» که باز مجموعه گفت‌و‌گوهای سید جواد طباطبایی است در مرحله تدوین است و شاید در هنگام انتشار این نوشتار، منتشر شده باشد.


علی‌اصغر مصلح

دعوت به زیستن با تعارضات

از «فیلسوف فرهنگ» توقع آرامش می‌رود؛ حتی اگر از مسائل روز

و پرتنش سخن بگوید. مصلح در اوج تنش‌های جامعه برای برگزاری بازی فوتبال ایران و کره جنوبی در روز تاسوعا کوشید در یادداشتی در روزنامه ایران از این تعارض‌های فرهنگی تبیینی فلسفی به دست دهد: «نمی‌توانیم نپذیریم که در دنیای معاصر، مردم و ملت‌ها به زیستن با اجزا و عناصر ناساز خو گرفته‌اند. زمان زیستن در عوالم یکدست به پایان رسیده است. مردم از کنار هم قرار دادن عناصر فکری-رفتاری متعارض حتی اگر رنج ببرند، پرهیز نمی‌کنند. زمان ما، زمان زیستن با تعارضات است. مردم زمان ما به اقتضای زیستن در عالم متکثر و متنوعی که محصول تاریخ‌های مختلف و متعارض است، با هم تلاقی پیدا کرده‌اند و درصدد جمع میان تعارض‌های گذشته و حال خویش‌اند. باید بپذیریم که دیگر ملتی با فرهنگی ناب و یکپارچه که ریشه در تاریخ واحدی داشته باشد، وجود ندارد. اما سؤال مهمی که در این شرایط پرسیدنی است، میزان توان فرهنگ‌ها و ملت‌ها برای جمع تعارضات و ایجاد تألیف و سنتز میان آنها است.» او همچنین در یادداشتی به مناسبت انتخاب ترامپ چنین نوشت: «انتخاب ترامپ علاوه بر همه دلالت‌هایش، نشانه استعدادهای بروز خشونت و خودمطلق‌بینی و نفی دیگران در همه فرهنگ‌ها است. مواجهه با این خطر شاید در آینده باعث نزدیکی بیشتر خردمندان مهرورز و طرفداران صلح و دوستی در درون جوامع و فرهنگ‌های مختلف به یکدیگر شود.»

 

علی پایا

عقلانیت نقاد

علی پایا در خرداد ماه کتاب «فلسفه تحلیلی از منظر عقلانیت نقاد» را از سوی نشر طرح نقد منتشر کرد. این کتاب در برگیرنده 23 مقاله مختلف درخصوص چهار عنوان عام بود: «فلسفه تحلیلی به‌طور کلی»، «فلسفه علوم‌اجتماعی و انسانی»، «فلسفه اخلاق و فلسفه سیاسی» و «رئالیسم علمی». رویکرد نقادانه علی پایا در این کتاب مبتنی بر یکی از گرایش‌های اصلی در درون سنت تحلیلی موسوم به «عقلانیت نقاد» است. او پیش از این در فروردین با همین رویکرد مقاله «از قرآن چه و چگونه می‌توان آموخت؛ یک بررسی از منظر عقلانیت نقاد» را به انگلیسی در مجله‌ پژوهشی «مطالعات اسلامی» پی گرفته بود و نیز در اردیبهشت ماه در مقاله «رویکرد عقلانیت نقاد به دین» در مجله اندیشه پویا همین رویکرد را دنبال کرده و کوشیده بود مدلی را برای فهم دین پیشنهاد دهد.



کریم مجتهدی

غربی شرقی

«دوره می‌دانم می‌دانم‌ها تمام شده و کافی است. موقع آن رسیده که بگوییم چه می‌دانیم. به عقیده من اراده بر دانایی اولویت ندارد. متأسفانه یک سری دانشجوها فقط از من سؤال می‌پرسند و فقط می‌خواهند که من حرف‌هایشان را تأیید کنم در حالی که دانشجو باید اراده واقعی برای دانستن بکند.» این را کریم مجتهدی خردادماه گذشته در همایش «فلسفه و عرفان اسلامی در عالم معاصر» در دانشگاه علامه طباطبایی گفت. این استاد فلسفه غرب امسال نیز تأکید همیشه خود بر زبان فارسی را مؤکد کرد و در گفت‌وگو با خامنه‌ای دات آی آر گفت: «در شرایط فعلی زبان فارسی در خطر بزرگی قرار گرفته است و روز به روز از سلامت و صلابت آن متأسفانه کاسته می‌شود. یک عبارت معروفی است که مرحوم خانلری برای دفاع از زبان‌فارسی نوشته است.

به عقیده‌ او اگر انگلیسی‌ها در براندازی زبان فارسی در هندوستان موفق نشدند، ما در ایران به دست خود در این کار موفق شده و زبان فارسی را ضعیف کرده‌ایم. منظور اینکه در هندوستان، زبان فارسی زبان دیوانی بود و انگلیسی‌ها می‌خواستند به جای آن انگلیسی را رایج کنند. خانلری می‌خواهد بگوید که ما در ایران زبان فارسی را داریم از بین می‌بریم.» بنا به اعتقاد او استفاده از لغات بیگانه باید قدغن

 شود.

او همچنین در خردادماه در همایش ملاصدرا اظهار کرد: «من بیشتر متخصص فلسفه غرب هستم ولی مدافع فلسفه غرب نیستم، فلسفه صدرا، سهروردی و... می‌توانند آینده فرهنگ ما را تضمین کنند اما نباید از فلسفه غرب بی‌اطلاع بود.»

 


سروش دباغ

یک سر و هزار سودا

سروش دباغ همچنان در تورنتو و انواع مؤسسات و دانشگاه‌های کانادا و امریکای شمالی مشغول به فعالیت است؛ فعالیت پردامنه‌ای که از روشنفکری دینی و تفسیر قرآن و مولوی‌پژوهی تا فلسفه و مسائل سیاست روز را دربرمی‌گیرد. در تیرماه تفسیرهای او از قرآن در مرکز اسلامی ولیعصر تورنتو ادامه یافت و از پاییز تا زمستان، بنیاد سهروردی در تورنتو میزبان سخنرانی‌های حافظ‌پژوهانه و مولوی‌شناسانه او بود. او امسال بررسی جریان روشنفکری دینی را با «آل احمد، آشوری و شادمان‌شناسی» و «ملکیان‌شناسی» ادامه داد و در فلسفه غرب درسگفتارهایی در مورد اسپینوزا و کی‌یرکگارد ترتیب داد. اما مطابق انتظار گفتارهای او در روشنفکری دینی از دیگر فعالیت‌های او دامنه‌دارتر بود و در تمام سال در مراکز مختلف کانادا و حتی تهران (از راه دور) ادامه یافت و موضوعاتی مانند «مسلمان سکولار»، «مواجهه عقلانی با واقعه کربلا»، «حقیقت ایمان دینی»، «اسلام و خشونت» و «مرگ‌اندیشی و مرگ‌آ‌گاهی» را دربرگرفت. سروش دباغ با همه این مشغله‌ها از ابتدای فروردین با مطبوعات ایران نیز در تماس بود و فقط با روزنامه ایران سه گفت‌وگو انجام داد. او در بخشی از یکی از گفت‌وگوهایش در مورد «گفتمان اعتدال» می‌گوید: «درباره آینده دولت «تدبیر و امید» نظرات متفاوتی ابراز شده است. به‌طور مشخص می‌توان پرسید آیا این گفتمان برای توسعه کشور مهم و مؤثر است؟ پاسخ من مثبت است. تصور می‌کنم در قیاس با مواضع بدیل که در دولت‌های نهم و دهم به چشم می‌خورد و احیاناً منتقدان دولت از آن دفاع می‌کنند، دولت «تدبیر و امید» حامل مناسبی برای گفتمان توسعه و نهادینه‌ شدن ساختارهای مدرنیستی متناسب با قد و قواره‌های کنونی ایران است.»


داوود فیرحی

اصلاح نظام حکمرانی

بهمن‌ماه 93 بود که داوود فیرحی از اتمام نگارش شرحی بر اثر مهم محمدحسین غروی نایینی «تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله» خبر داد. اما این کتاب 620 صفحه‌ای ابتدای 95 سرانجام به دست علاقه‌‌مندان رسید. فیرحی در «آستانه تجدد» کوشیده است با توضیح واژگان در کنار متن و شرح و تحشیه‌ تنبیه‌الامه اندیشه‌ مکنون در آن را بازنماید و امکانات و تنگناهای این اثر مهم را در راستای رابطه‌ دین و دموکراسی و به‌طور کلی، دین و دولت مدرن آشکار سازد چرا که به گمان او مرحوم نایینی، امروز در دو غبار زمان و تغییر ایدئولوژی خوابیده است. این دو غبار باعث شده ما در درک فضای ذهنی نائینی دچار مشکل شویم. فیرحی در طول سال کوشید بررسی‌های «فقه سیاسی» خود را با تکیه بر مسائل روز پیگیری کند. تببین اندیشه‌‌های علامه جعفری و شهید بهشتی، بنیادهای فکری جریان تکفیری، تحزب در ایران و... از جمله مسائلی است که او امسال به آن پرداخت. فیرحی در بخشی از سخنرانی خود در نشست «مبانی حاکمیت و الگوهای دولت در فقه معاصر شیعه» اینچنین گفت: «بحث از پیشرفت وقتی مشخص می‌شود که ما اندیشه شفاف داشته باشیم. باید تجربه تاریخی خود در حوزه فکر را بررسی کنیم. قدمای ما گفته‌اند که پیشرفت با قانون ملازمه دارد و قانون را باید اصلاح کرد. قانون اصلاح نمی‌شود مگر اینکه نظام حکمرانی را اصلاح کرد.»


نعمت‌الله فاضلی

روایتگر بیم‌ها و امیدها

فاضلی نبض جامعه را خوب می‌شناسد و از همین رو سر بزنگاه‌ها خوب می‌نویسد و تحلیل می‌کند. او در سخنرانی آبان ‌ماه خود در سلسله نشست‌های «بیم‌ها و امیدها» در پژوهشگاه علوم‌انسانی و مطالعات‌فرهنگی با اشاره به اینکه «حوزه علوم اجتماعی نتوانسته است درباره امید نظریه‌پردازی کند» بیان کرد: «مهم‌ترین سرکوب، سرکوب اقتصادی نیست بلکه سرکوب فرهنگی است. جلوگیری از رسمیت‌یافتن سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی گروه‌ها یأس اجتماعی را به وجود آورده است. مفهوم امید اجتماعی می‌خواهد سیستم، ساختار و سوژه را به هم وصل کند. معتقدم از مشروطه تا الان شرایط شناسایی امید در جامعه ما رشد پیدا کرده است، توسعه تکنولوژی، آموزشی، تحولات اقتصادی و توسعه ارتباطات جهانی مواردی بوده‌اند که امید را به گروه‌های تهیدست داده‌اند و اینها را اصلاً سیستم نداده است.» دیگر نوشتاری که در سال گذشته از فاضلی قابل تأمل بود یادداشتی است که او درباره آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در روزنامه ایران نوشت. در ابتدای این نوشته آمده است: «هاشمی رفسنجانی در تاریخ معاصر ما تنها یک نام نبود و نیست. او را باید نوعی ساختار متحد دانست که بخش مهمی از آرزوها، انتظار‌ها، نیروها و ایده‌های جامعه و مردم ما برای شکل دادن فرهنگ و جامعه‌ای جدید بود. هاشمی رفسنجانی در کلیت جامعه معاصر ما یکی از نمادها یا نشانه‌هایی بود و هست که مردم ما برای رسیدن به جامعه جدید که گاه آن را جامعه معاصر، گاه تجدد یا حتی مدرن می‌نامیم ظهور کرد.»


غلامحسین ابراهیمی دینانی

هستی و پرسش

دینانی سال نو را با یک کتاب نو آغاز کرد. فروردین‌ ماه کتاب «پرسش از هستی یا هستی پرسش» از او منتشر شد. او در بخشی از کتاب آورده است: «گسترش هستی شبیه و همانند ندارد؛ چنانکه گسترش آگاهی و علم نیز رقیب و هماورد نمی‌شناسد. اگر کسی بتواند برای علم و آگاهی رقیب و هماوردی در نظر بگیرد، باید آنچه رقیب و هماورد علم و آگاهی شناخته می‌شود، در حیطه آگاهی درآمده باشد. البته در آن صورت نه تنها رقیب و هماورد آگاهی نیست، بلکه در حیطه آگاهی قرار می‌گیرد و از اقسام آن به شمار می‌آید. بنابراین آگاهی، رقیب و هماورد ندارد.» او که در این سال نیز همچنان حضور در برنامه معرفت از شبکه چهار سیما را پیگیری می‌کند، در همایش روز ملی بزرگداشت ملاصدرا در خرداد ماه گفت: «منشأ شرور در عالم هستی جهل است و اگر جهل نبود شری نیز در عالم هستی نبود. نرسیدن به حکمت به نوعی از جهل است. ایران کهن‌ترین تاریخ تمدنی جهان را دارد یا در ردیف مهم‌ترین تمدن‌ها قرار می‌گیرد. فرهنگ تمدنی در ملت ایران وجود دارد و بوکوحرام از ایران بیرون نمی‌آید. خیلی خوب است که امروز فلسفه رایج شده اما مشکل این است که دقیق خوانده نمی‌شود.»

 



Report Page