...
جنگ، صلح، فلسفه
واکاوی فلسفی جنگ و صلح
در گفتوگو با استاد جان جک کولگن*
مصاحبهگر: آناستازیا شولهوف**
برگردان: سیدامین موسویزاده
شولهوف: درس مطالعات صلح شما، فلسفههای جنگ و صلح، یک دروهی فلسفی است. اما رشتهی فلسفه چهگونه میتواند در واکاوی صلح و جنگ موثر باشد؟
کولگن: دربارهی تدریس خودم از نظریههای جنگ و صلح امیدوارم که دانشجو را در مواجهه با پرسشهایی مانند «چرا ملت ما باید به این جنگ برود؟»، «چرا باید شرکت کنم؟»، و «اگر درگیر شدم باید چهگونه رفتار کنم؟» به اندیشهی انتقادی تجهیز کند. فیلسوفان میکوشند تا به گونهیی انتقادی در بارهی دلایل غایی انجام کار بیندیشند. هنگامی که ما درمییابیم که مردمانی فهیم در برخی مواردی اختلاف دارند، میکوشیم تا دریابیم که چه چیز دیدگاههای آنان را متفاوت کرده است.
شولهوف: اغلب مضامینی از قبیل دفاع از خانواده و ادای دین به میهن به عنوان دلایل یک جنگ بیان میشود. با چنین دلایلی چهگونه میتوان استدلالی فلسفی را اقامه کرد؟
کولگن: من معتقدم که شما نخست در برابر آن چه برایتان نزدیک و عزیز است تکلیف دارید؛ مانند دفاع از خانواده. در شرایطی مانند جنگ، شما باید این تکلیف را پیش از تکلیفتان نسبت به دیگران قرار دهید، دیگرانی که اغلبشان را حتا نمیشناسید. اما تکلیف شما به عزیزان و نزدیکان همیشه نسبت به تکلیف شما به دیگران اولویت ندارد. برای نمونه نباید جان یک نفر دیگر را به خاطر نجات پدرتان بگیرید. ما در زندگی خود میکوشیم تا بفهمیم چهگونه باید میان تکلیفمان به خانواده و دیگران توازن ایجاد کنیم. برای این کار من رویکردهای مختلفی اخلاقی را مطالعه کردهام و دریافتهام که هر کدام حرفهای بسیاری برای گفتن دارند، اما من با همهی آنها نمیتوانم موافق باشم، و بنا بر این برخی را میپذیرم و برخی دیگر را نادیده میگیرم.
شولهوف: بسیار خوب. این نشان میدهد که چهگونه یک شخص میتواند تصمیم بگیرد که در یک جنگ برای خود یا کسانی که دوستشان دارد مبارزه کند. نظرتان در بارهی میهنپرستی چیست؟
کولگن: مشکلی که من در آغاز درس خود به آن برخوردهام همین است: میهنپرستی چیست؟ این یعنی که شما باید از هر آن چه که حکومت، به نام کشور تصمیم میگیرد حمایت کنید؟ همگان موافقاند که ما باید سربازانمان را هنگامی که در معرض خطر هستند حمایت کنیم. اما من از داشنجویان میخواهم که در این معنا تامل کنند. برخی از مردم میگویند که برای حمایت از سربازان باید از ماموریت آنان، هر چه که باشد، حمایت کرد. زیرا اگر شما آن را نکوهش کنید، روحیهی سربازان درهم میشکند. اما آیا این چیزی است که میهنپرستی «واقعی» باید انجام دهد؟ در سوی دیگر آیا میهنپرستی به ما این اجازه را نمیدهد، یا حتا ما را متعهد نمیکند که بپرسیم هنگامی که جنگی در جریان است، حکومت چه کار میکند؟
شولهوف: ما چهگونه باید آن چه را که قرار است انجام دهیم داوری کنیم؟ آیا فلسفه میتواند در این امر ما را یاری دهد؟
کولگن: قطعا میتواند. اما همان گونه که معلوم است، فیلسوفان در چهگونگی روند آن با هم اختلاف دارند. شخصِ من پیآمدگرا هستم. از آن رو که ما میکوشیم کنشها و روشها را از نظر پیآمدهایی که به دنبال دارند داوری کنیم. این داوری در بسیاری از موارد، از جمله قطعا در مورد جنگ، پیآمدها را بر روی شمار زیادی از انسانهای اغلب غریبه دربرمیگیرد. همچنین به این معنا است که ما دربارهی آن چه برای آنان و انسانهایی مانند آنان مهم است داوری میکنیم. آیا زندگیتان برای شما مهم است؟ آیا مقدار مشخصی از دارایی و رفاه است که برای شما اهمیت دارد؟ برخی برای خوشی و برخی برای تفریح؟ یا یک شغل مناسب؟ شغلی که نه تنها برای شما بلکه برای انسانهای دیگر نیز مفید باشد؟ شما باید فهرستی از ارزشهای پایه بنویسید. اگر میخواهید در بارهی چهگونگی «زیستن با دیگری» بحث کنید، این کار را باید انجام دهید. باید ببینید که آیا او به همان ارزشهای شما پایبند است یا خیر؟ و آن گاه شما میتوانید به چهگونگی دستیابی به این ارزشها بیندیشید. عمدهی کاری که فیلسوفان انجام میدهند این است که تعهداتی را که مردم میسازند مشخص کنند، به عبارت درآورند، و به طور مناسب بیان کنند.
شولهوف: چندی پیش مقالهیی در بایگانی آموزش عالی[1] منتشر شد با عنوان: «رباتها در جنگ: پژوهشی در مسایل اخلاقی» [2] این مقاله خط دیگری از استدلال فلسفی را نشان میدهد که به جای پیآمدها، حقها را واکاوی میکند.
کولگن: درست است. این متن که من هم در تدریس خود در فلسفهی جنگ و صلح از آن بهره گرفتهام، پرسشهایی اخلاقی را دربارهی جنگ از منظر حقوق – حقوق بشر- مطرح میکند تا نشان دهد چرا برخی از دولتها دارای حقوقی مانند حق حاکمیت و قلمرو هستند. نویسنده استدلال میکند که مردمان یک ملت از حقوق بشر برخوردار نیستند مگر این که حقوق دولت آن را ملتهای دیگر به محترم بشمرند.
شولهوف: آیا عدالت حقی انسانی است که تنها در هنگام صلح میان دولتها میتوان از آن برخوردار بود؟
کولگن: عموما این موضوع برای صحبت دربارهی مفاهیم متفاوت صلح به کارگرفته شده است. به طور ساده «صلح» در معنای سلبی یعنی عدم خشونت. صلح لزوما وجود همگاهنگی و همکاری و چیزهای خوبی از این دست نیست. و قطعا وجود عدالت نیز نیست. در برخی از مکانهای صلحآمیز جز حاکم همه برده هستند. پرسش شما پرسش خوبی است زیرا من را به توضیح این نکته رهنمون میکند که هنگامی که ما دربارهی صلح و فوقالعاده بودن آن صحبت میکنیم، در ذهن جامعهیی را داریم که در آن هر کس با دیگری عادلانه رفتار میکند. جامعهیی که در آن مردم فراتر از عدالت به سوی شفقت و همدردی میروند شوربختانه عدالت بارها و بارها نقض میشود. این جایی است که تفکر جنگ مقدس[3] وارد معرکه میشود. جنگ مقدس جنگی است که عدالت را برقرار میکند یا بازمیگرداند. عبارتی فنی که باورمندان به جنگ مقدس به کار میبرند این است که آنان از حقوق بشر «دفاع میکنند». جنگ مقدس به منظور دستیابی به صلحی است که هر کس از حقوق خود برخوردار باشد و همه به حقوق دیگران احترام بگذارند. گفتن این که قوم هوتو عامل قتل عام قوم توتسی در رواندا است [4] برای ما چه معنایی دارد؟ ما هیچ پیوندی با رواندا نداریم و مسوول مراقبت از از توتسیها نیستیم، اما در این جا حقوق بشر در مقیاسی وسیع نقض شده است. از آن جا که جهان میتواند در قبال آن کاری انجام دهد، پس باید این کار را بکند.
شولهوف: آیا آموزش صلح، در واقعیت صلح را به ارمغان میآورد؟
کولگن: من نمیتوانم به راه دیگری برای کمک به تحقق صلح فکر کنم جز این که آن چه را در این باره میدانم آموزش دهم. آیا غیر از این است اگر همگان به دقت در بارهی روش صلح جهانی بیندیشند و این هدف را به ارزشهای شخصی خود پیوند بزنند، جنگهای بسیار کمتری درخواهد گرفت؟ مسلما ظلم و مانند آن نیز کمتر خواهد شد. من در کلاسم میکوشم که نوری اندک را بتابانم. این همهی چیزی است که میتوانم انجام دهم.
شولهوف: بنا بر این شما به ارزش آموزشی روشنگر که ذهن را رها میسازد باور دارید.
کولگن: در واقع بله. افزون بر این که اندیشیدن در بارهی مسایل بسیار انتزاعی تنها بخشی از آن است. قدر مسلم در این مورد، ادبیات بسیار مهم است که در آن موقعیتهای حقیقی جهان را در شکل نمایشی و زندگی غیرمستقیم تجربه میکنیم. مطالعهی تاریخ، مطالعهی چیزی است که ما دربارهی چهگونگی کار جوامع میدانیم. اگر بخواهید شهروندی خوب باشید و زندگی رضایتبخشی داشته باشید شما به انبوهی از آگاهیها از رشتههای گوناگون نیاز دارید. فیلسوفان تنها پیونددهندگانی بزرگاند؛ چرا که ما میکوشیم تا هر کس را با هر کس دیگر و هر چیز در جهان پیرامون او پیوند دهیم.
پانوشت:
* John (Jack) Kultgen. استاد بازنشستهی دانشگاه شیکاگو. در آغاز به فلسفهی علم و نیز متافیزیک وایتهد علاقه داشت اما سپس توجه خود را به فلسفهی اخلاق معطوف کرد. در این زمینه به مسایل اخلاقی جنگ و صلح و بهویژه اخلاق در تولید سلاحهای هستهیی پرداخت. مهمترین کتابهای او عبارتاند از: «مسایل مردمسالاری: فلسفهی صلح» 2006؛ «درهی تاریکی: تاملاتی در اخلاق بازدارندگی هستهیی» 1999؛ «استقلال و مداخله» 1995؛ «اخلاق و حرفهییگری» 1988
** دانشجوی دکترای جامعهشناسی در دانشگاه میسوری-کلمبیا
1. The Chronicle of Higher Education. مجلهیی برخط و معتبر در حوزهی اخبار و اطلاعات دانشگاهی که در واشنگتن مستقر است.
2. "Robots at War: Scholars Debate the Ethical Issues" by Don Troop. See: http://chronicle.com/article/Moral-Robots-the%20Future-of/134240/?cid=wc&utm_source=wc&utm_medium=en
3. Just War. نظریهی جنگ مشروع، جنگ عادلانه یا جنگ مقدس، آموزهیی است متعلق به سدههای میانه و متضمن جنبههای فلسفی، اخلاقی و نظریات کلیسای کاتولیک رومی. طبق این دیدگاه جنگ تحت شرایطی جایز و مشروع است و کشور زیاندیده که حق مشروعِ دفاع یا تعقیب را دارد میتواند به جنگ متوسل شود و میتوان خشونت و درگیریها را از طریق معیارهای فلسفی، مذهبی و سیاسی تحت نظم و قاعده درآورد.
4. اشاره به نسلکشی رواندا در سال 1373 (1994). دو قوم هوتو و توتسی که تا قبل باز شدن پای استعمارگران آلمانی و بلژیکی همزیستی مسالمتآمیزی داشتند، دچار اختلافات طبقاتی فراوانی شدند تا آن جا که تندروهای قوم فرودست هوتو در پی یک رشته ماجرا دست به کشتار وحشیانهی قوم توتسی زدند. در این ماجرا بین هشتصدهزار تا یک میلیونوصدهزار تن کشته و مثله شدند و به دویست تا پانصدهزار زن و دختر تجاوز شد. سازمانهای بینالمللی به بهانهی عدم دخالت در امور داخلی رواندا هیچ واکنشی به این جنایت صد روزه انجام ندادند.