...
به دورهیی تاریک پا میگذاریم
گفتوگوی تمدنها در مصاحبه با ادگار مورن*
برگردان: سیدامین موسویزاده
نظریهیی گفتوگوی تمدنها را سیدمحمد خاتمی نخستین بار مطرح کرد که با استقبال نهادهای بینالمللی روبهرو شد و در سپتامبر ۱۹۹۸ سازمان ملل متحد در بیانیهیی سال ۲۰۰۱ را «سال گفتوگوی تمدنها» نامید. متاسفانه پس از پایان دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی، ظرفیت این نظریه از سوی دولت ایران مغفول واقع شد و حتا در سال ۱۳۸۹ روز گفتوگوی تمدنها، ۳۰ شهریور، به دلیل «منقضی شدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص» از تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران حذف شد. این در حالی بود که مرکز گفتوگوی تمدنها نیز در دیماه ۱۳۸۶ طی حکمی از سوی محمود احمدینژاد، با همهي امکانات و نیروی انسانی در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام شده بود.
به رغم اين نامهربانيهاي داخلي، این نظریه همچنان به حیات سیاسی و فرهنگی خود در عرصهي بينالمللي ادامه میدهد به گونهیی که به عنوان نمونه خوزه لوئیز رودریگز ساپاترو نخست وزیر سابق اسپانیا سخنرانی اردیبهشت ماه سال جاری خود را با همین عنوان ارایه داد. [1]
گفتوگوی حاضر را در سال 1383 سوفی بخاری، روزنامهنگار فرانسوی، به سفارش یونسکو با ادگار مورن در بارهي گفتوگوي تمدنها انجام داده است.
بخاری: آيا ميتوانيد برای مفهوم «گفتوگوی تمدنها» یا معنای «تمدن» به ويژه در مقابل «فرهنگ» تعریفي ارايه كنيد؟
مورن: بنا بر يك تعريف سنتي كه در جامعهشناسي آلماني سدهي نوزدهام ارايه شده است، فرهنگ را چيزي ميدانيم كه به يك قوميت، ملت يا اجتماع تعلق دارد؛ به عبارت ديگر فرهنگ همان آيينها، باورها، آداب، رسوم، جشنها، خدايان و اساتير است. در حالي كه تمدن چيزي است كه از يك فرهنگ به فرهنگ ديگر منتقل ميشود. براي مثال پرورش سيبزميني از سرزمين امريكا به اروپا و سپس ديگر نقاط جهان منتقل شد، درست مانند استفاده از گاوآهن كه در يك گوشه آغاز شده و سپس در همه جا پخش شده است. به عبارت ديگر تمدن فني و مادي است و اين چيزي است كه ميتواند منتقل شود.
با اين وجود انديشهي گفتوگوي تمدنها واژهي تمدن را بيشتر در معناي فرهنگ به كار ميبرد زيرا به مجموعهيي از ويژگيهاي متمايز و ظاهرا امتزاجناپذير اشاره دارد. هنگامي كه ما از گفتوگو ميان تمدنها در معناي معمول سخن ميگوييم، به طور ساده به تمدن غربي، چيني، اسلامي، مسيحي، ايراني، آفريقايي و مانند آن ميانديشيم. اما اگر من از تمدن چيني حرف بزنم، به تائو يا كفسيوسگرايي ميانديشم كه هر كدام خود ميتوانند به گردش درآیند. يا براي مثال تمدن اسلامي كشورها و جمعيتهايي را دربرميگيرد كه حتا اگر آشكارا در نقاط ديگر جهان پراكنده شوند فرهنگهاي مختلفي دارند. به طور خلاصه تمدن و فرهنگ مفاهيمي مبهم و موضوعاتي غيرقطعي هستند.
با اين وجود، نظر من همان معنای یونسکو است که »ما متفاوتایم، باورها و دینهای متفاوتی داریم، اما ویژگیهای خاص ما مانع از گفتوگو کردن ما نخواهد بود.»
بخاری: در مورد تمدن «گفتوگو» به چه معنا ست؟
مورن: از دیدگاه من تمدنها یا فرهنگها گفتوگو ندارند. تنها افراد میتوانند به گفتوگو بپردازند؛ همهی کسانی که بخشی از یک فرهنگ هستند، آزادند و میتوانند وجود دیگران را به رسمیت بشناسند. با استفاده از اختلافات به عنوان سرآغاز، آنان میتوانند بیندیشند که ما زمینه و زبانی مشترک یافتهایم. به عنوان مثال «ما همگی به دنبال صلح هستیم.» اگر جهان مسیحی سدههای میانه را در زمان جنگهای صلیبی در نظر بگیرید، گفتوگو با مسلمانان یا یهودیان ممکن نبود. امروزه نیز گفتوگو با یک بنیادگرای متعصب امکان ندارد زیرا برای او دیگران همگی «سگهایی کافر» هستند. به محض این که دیگری را مجرم یا کافر بدانیم، گفتوگو غیرممکن خواهد شد.
بخاری: آيا امروز غرب آمادهی گفتوگو ست؟
مورن: در حال حاضر یک امپراتوری خیر و یک امپراتوری شرّ توسط طبقهی حاکم امریکا تعریف شده است؛ در حالی که در نگاه القاعده این دقیقا برعکس است. هر کدام ادعا میکنند که خود نمایاندهی خیر و دیگری نمایندهی شرّ است. اما این وضعیتهای دوگرایانه [2] گفتوگو را غیرممکن میکند.
با این حال برخی از غربیها که تمدنهای دیگر را مطالعه کردهاند بر آن هستند که اسلام را نمیتوان به بنیادگرایی فروکاست، بلکه اسلام دینی بزرگ است که نقشی برجسته در تمدن گذشته ایفا کرده است؛ به ویژه در دوران بغداد، خلافت، و اندلس. وانگهی آنان اشاره میکنند که اسلام تنها تمدن بزرگ سدههای میانه بود و نیز تفاسیر مختلفی از اسلام وجود دارد و حتا در قلب جهان اسلام سکولاریسم هوادارانی دارد. به محض این که شما تنوع در فرهنگ یا تمدن داشته باشید، مردمانی دارید که آمادهی گفتوگو هستند. عموما آنان کمتر ذهنهایی کاملا پیرو یا کاملا متفاوتاندیش دارند و گاه حاصلی چند نژادی از تمدنهای مختلف هستند.
بخاری: گفتوگو چیست؟
مورن: گفتوگو زمانی رخ میدهد که هر فرد بتواند اندیشهی خود را تنظیم کند و استدلالهای خود را تهیه کند و شخص دیگر از انجام همین امور منع نشده باشد.
بخاری: شرایط گفتوگو کدام است؟
مورن: نخست باید دیگران را به عنوان یک مخاطب با حقوق برابر با خود به رسمیت شناخت. گفتوگوی واقعی زمانی است که شما منزلتی مشابه را برای دیگری قایل شوید. گفتوگو میان ارباب و برده ممکن نیست. گفتوگو برابری را فرض میگیرد که این دیدگاهی نسبتا تازه در فرهنگ اروپا است. اروپای غربی با فتح امریکا استعمار و استثمار جهان را آغاز کرد و به تجارت برده و بردهداری مشغول شد که خود طولانیترین و خشنترین سلطه در تاریخ است. با این وجود در همان اروپا در اوایل این فتوحات، ذهنهای متفاوتاندیش برخی از مفاهیم کلیدی را پدید آوردند تا گفتوگو مقدور شود. مانند بارتولمه دلاس کاساس [3]، کشیش اسپانیایی، که میگفت بومیان امریکایی مردمی همانند دیگران مردمان هستند و میشل دو مونتین [4] که یادآور میشد که ما دیگر تمدنها را «بربر» مینامیم. این تفکرات با مونتسکیو دنبال شد که با نگاه یک ایرانی به بررسی فرانسه پرداخت و به شیوهی یک انسانشناس، فلسفهی حقوق بشر را مطرح کرد [5] به عبارت دیگر اروپای غربی به طور همزمان هم میزبان استیلا بود و هم تفکراتی دربارهی رهایی. و با چنین اندیشههایی بود که مردم مستعمرات توانستند نسبتا به رهایی دست یابند.
بخاری: بر سر راه گفتوگوی تمدنها در جهان امروز چه موانعی وجود دارد؟
مورن: این که چیزی که برای یک نفر مقدس باشد و برای دیگری مقدس نباشد مشکلآفرین است. به عنوان مثال یک مسلمان و یک مسیحی و یک یهودی نمیتوانند دربارهی عروج عیسا، ده فرمان موسا، یا نزول فرشتهی وحی بر محمد گفتوگو کنند. اما ما میتوانیم آن چه برای دیگری مقدس است را بازشناسی کنیم و به گفتوگو بپردازیم، از این رو باید گفت در مسیر شناخت دیگران پیش میرویم.
کسانی که گفتوگو میکنند اقلیت هستند، اما وجود دارند. اگر چه بسیار اندک باشند اما دور نیستند.
بخاری: چه تفاوتی میان گفتوگو و مذاکره وجود دارد؟
مورن: مذاکره چانهزنی در بارهی منافع برای رسیدن به توافق است. در حالی که گفتوگوی حقیقی فهمیدن دیگران است. برای فهم دیگری، نخست باید بکوشیم او را در تمامیت خود بشناسیم؛ باورهای او، آیینهای او، آداب او، و تمدن او را بشناسیم که پیشفرضهای فضیلت یا تعالیم مشخص هستند. ما باید درک کنیم که دیگری شخصی مانند خود ما ست یعنی یک فرد مستقل که شایستهی احترام است. پس از آن شما نیاز به انگیزهی ذهنی برای علاقه و همدلی دارید. بدون این هیچ درکی وجود نخواهد داشت. امروز ما در شرایطی از دوگرایی و جنون جمعی قرار داریم که مانع از همدلی و در نتیجه مانع از درک میشود. ما در دورهیی هستیم که زمینهی درک به خاطر جنگ و پیامدهای آن از دست رفته است.
بخاری: چهگونه میتوانیم این انگیزه را برای همدلی تقویت کنیم؟
مورن: به عنوان مثال آلمان و فرانسه یک قرن و نیم با یکدیگر جنگیدند. در مدارس فرانسه این گونه آموزش داده میشد که آلمانیها ددخو هستند و در آلمان این که فرانسویها بیارزشاند. پس از جنگ دوم جهانی تصمیم گرفته شد تا کتابهای تاریخ بازنگری شود و چشماندازی گستردهتر جایگزین نگاه جامعهمحور گردد. اما در سوی دیگر امروزه در اروپای غربی ما به تاریکنگری به بخشهای معینی از تاریخ هنگام مطالعهی آن سرزمینها ادامه میدهیم. برای مثال ما فراموش میکنیم که امپراتوری عثمانی تا مجارستان و یوگسلاوی سابق پیش رفت و در طول سدهها نقشی تمدنساز را ایفا کرد. شما باید پسزمینهیی در تاریخ داشته باشید تا بتوانید با دیگران همدلی کنید.
به عبارت دیگر پیش از گفتوگو بسیاری از شرایط باید تحقق یابد. برخی افرادی که نقشی کلیدی در حکومت یا جامعهی مدنی دارند میتوانند روند تولید کتابها و راهنماها را به منظور کمک به درک دیگران تسهیل کنند. شرط گفتوگو درک متقابل است.
بخاری: آیا شما با هانتینگتون موافقاید که پس از جنگ سرد برخورد بین تمدن غربی و تمدن اسلامی گریزناپذیر بود؟
مورن: خیر. این قابل اجتناب بود. اما من میگویم که این برخورد امروز در جریان است، حتا اگر تا کنون واقعا رخ نداده باشد. چندین عامل آن را نشان میدهد. برای مثال تا زمان مداخله در عراق، پدیدهی کامیکازی [6] محدود به گروهی کوچک از مبارزان فلسطینی در جهاد اسلامی بود. اما کنون در عراق در حال گسترش است، جایی که گونهی دیگری از رفتارهای کامیکازی، نزدیک به آن چه در ژاپن در طول جنگ جهانی دوم وجود داشت رخ میدهد. حتا کسانی که بنیادگرا نیستند آمادهاند تا جان خود را برای کشور خود فرا کنند.
به محض این که ما درگیر تشدید جنگ، سرکوب تروریسم و ترور نظامی شویم، دور باطلی از نفرت، تحقیر، عدم پذیرش و انزجار برمیخیزد و شاید در یک لحظه جنگ میان تمدنها آغاز شود که باید با آن مبارزه کنیم.
بخاری: چهگونه میتوان با آن مبارزه کرد؟
مورن: با واژهها، خرد و وجدان. ما میدانیم که چه اصولی را باید رعایت کنیم: درک دیگران و به رسمیت شناختن حقوق آنان. برای آنان نیز مانند ما دورههایی وجود دارد که در آن گفتوگویی هر چند اندک وجود دارد.
با این حال من گمان میکنم ما داریم به دورهیی تاریک پا میگذاریم.
پانوشت:
* Edgar Morin. فیلسوف و جامعهشناس پیشرو فرانسوی. متولد 1921 در پاریس. در تاریخ، اقتصاد و حقوق مدرک دانشگاهی دارد و به خاطر تنوع کارهایش شهرت دارد. او در مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه، CNRS، مشغول به فعالیت است. در سال ۱۳۸۲ به ایران نيز آمد و در دانشگاه شهید بهشتی سخنرانی کرد. از كارهاي مهم ترجمهشدهي او ميتوان به اثر بنام و بزرگ «روش» اشاره كرد كه در شش جلد توسط علي اسدي و امير نيكپي به نشر سپرده شد. «درآمدی بر اندیشهي پیچیده/ افشین جهاندیده»، «آموزش برای دوران جهانی/ عباس باقری» از ديگر آثار اوست.
1. http://www.cd-n.org/index.php?peace-and-dialogue-among-civilizations-1
2. Manichaeism
3. Bartolome de Las Casas. (نوامبر ۱۴۸۴- ۱۸ ژوئیه ۱۵۶۶) کشیش، نویسنده و اسقف چیاپاس اسپانیایی. او که از کوچندگان به ینگه دنیا بود با آزار و نسلکشی بومیان امریکا مخالفت کرد و به افشای آن پرداخت.
4. Michel de Montaigne. (۲۸ فوریه ۱۵۳۳–۱۳ سپتامبر ۱۵۹۲) فیلسوف و حکیم اخلاقی و یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان دورهی رنسانس.
5. اشاره به کتاب مشهور نامههای ایرانی از مونتسکیو که در سال ۱۷۲۱ او را به اوج شهرت رساند. این رمان مکاتبات دو نفر ایرانی را که در فرانسه به گشتوگذار مشغولاند منعکس کرده و نظرات آنها را در مورد فرانسه و به طور کلی اروپا، به سبکی طنزآمیز مطرح مینماید و از نمونههای آغازین گفتوگوی فرهنگها ست. این رمان را محمد مجلسی به فارسی بازگردانده است.
6. هواپیماهای بمبافکن انتحاری ژاپنی. در غرب عموما همهی عملیاتهای نظامی انتحاری و استشهادی را کامیکازی میخوانند.