...
نگرهیی فلسفی از محبوبیت فوتبال
چرا جامجهانیِ بد وجود ندارد؟
سیمون کریچلی*
سیدامین موسویزاده
انجمن فوتبال نامی مناسب برای فوتبال است.[1] این نام به سازمان رسمی این بازی در انگلستان در سالهای 1860 بازمیگردد. حقیقت این که ما واژهی نخست را از قلم میاندازیم نشان میدهد که ما نکتهی کلیدی را دربارهی این ورزش فراموش کردهایم. فوتبال تجربهیی از همبستگی و الگوهای مشارکتی بازی های توپی و همچنین عادتهای جامعهپذیری را بر روی طرفداراناش باقی میگذارد. فوتبال یعنی گفتوگو با دوستان، هوادارانِ دیگر، و غریبههای ظاهرا تصادفی که همسایه یا همشهری و یا هممیهن شما هستند و برایشان بازی و صحبت دربارهاش مهم است. قدر مسلم مثل هر جای دیگری اراذل و اوباشی وجود دارند که آسیبهای شگرفی را به نام این بازی رقم زدهاند. اما اینان یک اقلیت کوچکاند و هواداران واقعی را بازنمینمایاند. درست است که هواداران هنگامی که دربارهی فوتبال حرف میزنند بسیار پرشور و برانگیختهاند، اما معقول و نجیب هم هستند. همهی ما با رفتار جنونآمیز و وحشی طرفداران برخی تیمها سروکار داشتهایم. اما یک نفرت واقعی در این جا وجود ندارد، البته شاید به استثنای احساس من دربارهی من منچستریونایتد.
فوتبال دربارهی پول نیست. هر چند هماکنون دهها میلیون یورو با تجارت بازیکنان جابهجا میشود. دربارهی ساختوسازهای بیکیفیت در قطر و برزیل، مقامات حکومتی بیمسئولیت، و مدیریتِ غلطِ نیروی کار هم نیست. دربارهی نشانهای تجاری حامی رسمی فوتبال هم نیست. و البته دربارهی فیفا هم نیست، سازمانی سراسر فاسد که سببلاتر بسیار مشکوک آن را اداره میکند؛ کسی که رابرت موگابهی دنیای ورزش است. و آن چیزی هم نیست که در تلهویزیونهای ملی و محلی با زرق و برق به جای یک کارزار نمادین نیاکانی نشان میدهند. اگر همهی اینها درست بود، جهام جهانی تنها بازتابی از روزگار ما میبود، با زشتترین و زیباترین حالت. و نیز دنبالهیی بود برای جنگیدن؛ این بار با وسایلی دیگر. (در برزیل فرصت واقعا خوبی برای ناآرامیهای سیاسی عمده در مخالفت با سرمایهگذاری دولت در ورزشگاهها در عوض زیرساختهای بنیادین و خدمات اجتماعی، وجود دارد که این میتواند چیزی نزدیک به یک جنگ داخلی را نشان کند.) با همهی اینها این مسابقات هنوز هم خیلی لذتبخش و پر و پیمان است.
نخبگان دوست دارند بگویند که فوتبال یک جور هنر است و واقعیت هم این است که لذت ناشی از آن به شدت زیباشناختی است. از نظر من همان گونه که در جای دیگر نوشتهام [2] محصولِ ملغمهی ایرلندی-انگلیسی فوتبالِ لیورپول، بالهیی برای طبقهی کارگر است که در آن در هر حرکت استادانه و هر صحنهیی از بازی، زیبایی فوقالعادهیی وجود دارد. اما گاهی فوتبال در تیکیتاکای بارسلونا در اوج خودش میرسد. بازیکنان بارسا با گرفتن مالکیت توپ، حریف را ویران میکنند، سپس بیامان توپ را حرکت میدهند و پس از آن بیدردسر توپ را به مقصد میرسانند. گاه فوتبال در نیروی فیزیکی و سرعت حملهی بایرنمونیخ خودش را نشان میدهد؛ آن گونه که بارسلونا را در نیمهپایانی لیگ قهرمانان سال گذشته 4-0 درهمکوبیدند (در قیاس با 3-0 که همیشه به عنوان یک برد خوب مطرح میشود). این درست مانند هنر است که یک جنبش جایش را به جنبشی دیگری میدهد. در واقع بخشی از پیشبینی برای هر جامجهانی این است که کدام مکتب در جهان فوتبال ظهور خواهد کرد.
اما از این اساسیتر، جذابیت بازیکنان واقعا بزرگ است. کسانی که به آسانی و با حرکاتی ظریف توپ را نگه میدارند و حرکات آرامشان با شتابها و چرخشهای ناگهانی و قدرتهای انفجاری مهارشده گسیخته میشود. هنگامی که این را یک بازیکن به تنهایی انجام میدهد، تکاندهنده است ولی هنگامی که چهار یا پنج نفر در آن دخیلاند، مانند برزیل 1970 و 1982 و اسپانیا در 2010، نفسگیر خواهد بود.
با این حال جذابیت اجزای دیگری نیز دارد. و آن پرورش حالتی معین است که برخی آن را ایمان به این باور میخوانند که جذابیت در شکل فیزیکیاش در لحظات مهم تقسیم میشود. این در بازیکنانی پیدا میشود که باور دارند بدنهایشان در زمان دقیقی که آنها لازم دارند عمل خواهند کرد. این چیزی است که ما آن را خویشتنداری مینامیم. اما این در هواداران نیز وجود دارد، کسانی که شاید سخت بشود آنها را خویشتندار یافت، کسانی که در حقیقت شاید برافروخته و فریادکشان دستهایشان را تکان میدهند، اما با این حال کسانی که مقید به چیزی بزرگتر هستند با این اعتقاد که چیزی جذاب و جادویی در هر حرکت توپ در حال رخ دادن است. منتقدان میگویند که فوتبال کسالتآور است، اما این انفعال است که به اتفاق مجال بروز میدهد. گاه پوچ است اما سرانجام به افزایش ضربآهنگ و سرعت میانجامد. شما باید همیشه و پیوسته توجه کنید تا این لحظات را از دست ندهید و این به شدتِ تجربهی مشاهده معطوف میشود. من خاطرنشان کردهام که هوادار مشتاق، به تعبیر اسپینوزایی، صرفا به دنبال حداکثر کردن شدت وجود است. چنین هواداری به روشی اشراقی-عرفانی [3] از خودش برای فوتبال دست میکشد. برخی ادعا کنند که این شکل از هواداری مستلزم نگرشی فلسفی است. باید بگویم که من به تدریس فلسفه مشغولام اما این هم میتواند درست است.
از اين رو هر چهار سال جامجهاني سرميرسد كه به ويژه در مراحل گروهی در دو هفتهی آغازین، هر کس میتواند بنشیند و به طور معقول «شدت» خود را در سراسر روز حداکثر کند، با بلندشدن تنها برای خوردن چیزی یا استراحت دادن به پاها. یک بازی پایان مییابد و یکی دیگر یک ساعت بعد آغاز میشود؛ لذتی از پس لذت دیگر. اکنون هواداران میدانند که تیمهای کمی هستند که به احتمال زیاد همیشه میبرند. برر خلاف تیمهای بزرگ ورزشی آمریکا – بسکتبال آماتور، لیگ ملی راگبی، و انبیای و غیره- که در هر کدام داستانهای سیندرلا یا دستکم قهرمانان غیرمنتظره وجود دارد، جام جهانی فوتبال به واقع تمایل دارد از یک فیلمنامه پیروی کند که از مرحلهی حذفی آغاز میشود. از زمان آغاز این جام در سال 1930 تنها هشت کشور برندهی این رقابتها شدهاند، و یک دیددار پایانی بدون برزیل (پنج قهرمانی)، ایتالیا (چهار)، یا آلمان (سه) یک چیز عجیب به حساب میآید. محل برگزاری این جام حتا باعث میشود که نتیجه بیشتر پیشبینیپذیر شود. در هر یک از هفت دورهیی که جام جهانی در قارهی امریکا برگزار شده (دیدارهای پایانی فراموشنشدنی در ورزشگاه رُزبول کالیفرنیا در 1994 و دو بار در مکزیکوسیتی در 1970 و 1986) تیمهای امریکای جنوبی برنده شدهاند. شیلی بسیار خوب به نظر میرسد و اوروگوئه مثل یک تیم باشگاهی منسجم و انعطافپذیر بازی میکند. اما سرگرمکنندهتر این است که فکر کنیم کدام میبرد: برزیل، اگر که بتواند فشارها را تحمل کند و یا آرژانتین، انتخاب من.
در طول این مسیر حاشیههای بسیاری در کنار مستطیل سبز وجود دارد: وقتکشی، تاکتیکهای بدبینانه، و نمایشهای دفاعی مورینویی. پیروزی برای شمار بسیار اندکی خواهد بود و بیعدالتی منصفانه و رنج شکست برای باقیِ ما. اما چیزهای دیگری هم وجود دارد: چیزهایی غیرمنتظره، شگفتآور، و حتا شاید جادویی ممکن است رخ دهد. این جذاب خواهد بود. و ما دربارهی آن بسیار سخن خواهیم گفت.
پينوشتها:
* سیمون کریچلی، Simon Critchley. (متولد ۲۷ فوریه ۱۹۶۰ در هرتفوردشایر) فیلسوفی انگلیسی است. از او تا کنون چند اثر به فارسی منتشر شده است: فلسفهی قارهیی (خشایار دیهیمی)؛ در باب طنز (سهیل سمی).
1. فوتبال نخست در این جمله در متن football است و دومی soccer.
2. در کتاب «آدمها با توپها: هنر جامجهانی 2010» Men With Balls: The Art of the 2010 World Cup
3. تعبیر نویسنده روش تنترهیی است. تانترا یا تنتره مذهبی است که بیشتر در تبت رواج دارد. روشهای تانترایی، اشراقهایی است که در آن فرد در پی تحقق وحدت خود با جهان مریی است. آموزههای تانتراگرایی آمیزهیی است از هندوگرایی و بودایی و ادیان بغانی و آیینهای جادویی و شبهعرفانی. برای رسایی متن اشراقی-عرفانی جاگزین این واژه شد.