....

....


زندگی در بوم

نگاهی به پیوند انسان و محیط‌زیست در جهان دیروز و امروز

سیدامین موسوی‌زاده

در جست‌وجوی آرامش

روزگاری درکتاب‌های جغرافی می‌خواندیم که در شمال‌شرقی آب‌های مازندران، دریاچه‌ای به نام خوارزم (یا آرال) وجود دارد. این دریاچه‌ی زیبا با گستره‌ای نزدیک به هفتاد هزار کیلومتر مربع، چهارمین دریاچه‌ی بزرگ جهان به شمار می‌رفت و در آن کشتی‌رانی و ماهی‌گیری رونق داشت. اما سال‌های پایانی دهه‌ی شصت خورشیدی، سال‌های تلخی برای این دریاچه بود. در اثر سوءمدیریت‌های زیست‌محیطی و برداشت‌های بی‌رویه، درون‌ریزِ آب دورودخانه‌ی آمودریا وسیردریا به صفر رسید و در نتیجه، دریاچه‌ی خوارزم خشک شد؛ به طوری که اکنون جز آب‌گیرهای پراکنده و یک بیابان وسیع چیزی از آن به جای نمانده است و پیش‌بینی می‌شود تا سال 1395 به کلی نابود شود.[1] این فاجعه‌ی زیست‌محیطی که خسارات و اثرات ناشی از آن چندان کمتر از انفجار چرنوبیل نبود، در کشوری روی داد که درست در مقابل دنیای سرمایه‌داری قرار داشت.

بسیاری بر آن‌اند که سرمایه‌داری، عنصر اساسی در تخریب محیط‌زیست است. اما هم‌چنان که آمد، بزرگ‌ترین فاجعه‌ی زیست‌محیطی جهان امروز، در غیاب عنصر کاپیتالیسم رخ داده است. هر چند با گسترش جهان سرمایه‌محور، فجایع محیط‌زیستی مانند مه‌دود عظیم لندن در سال 1332، [2] نیز گسترشی روز‌افزون یافته، اما واقع این است که در جهان‌های موازی هم‌چون جوامع سوسیالیستی و هم‌چنین جوامع سنتی و دین‌مدار مانند ایران نیز فجایعی از این دست در حال وقوع هستند؛ از مانند وقایعی که بر سر دریاچه‌ی خوارزم و ارومیه رفت و می‌رود.

در نگرش سرمایه‌دارانه، کسب انتفاع مالی بر همه چیز تقدم دارد. در این میان، اقتصاد مجاز است نه تنها طبیعت، که انسان‌های دیگر را نیز زیر پا بگذارد.

نگاه سوسیالیستی که تولید و اقضائات تولید اقتصادی توسط انسان را بر همه چیز مقدم می‌کند، ابایی ندارد تا در صورت نیاز طبیعت را به نفع انسان کنار بگذارد.

جامعه‌ی دین‌مدارِ نوین، با تکیه بر اشرف مخلوقات بودن انسان (این مفهوم در تمام ادیان با واژه‌ها و عبارات گونه‌گون وجود دارد؛ در ادیان توحیدی با عین عبارت و در ادیان چرخه‌ای با برتر بودن کالبد انسانی نسبت به دیگر موجودات) راه را برای تصرفِ طبیعت به نفع انسان باز می‌کنند.

از این رو شاید بتوان در صحت انتساب این گزاره به یک پارادایم خاص، چه سرمایه‌داری و چه سوسیالیسم و چه دین، شک کرد. شاید در این زمینه می‌بایست مفاهیم دیگری را رصد کرد و برای کشف ژنِ معیوب تمدن امروز، که رفته‌رفته سرمایه‌های زیست‌محیطی بشر را می‌بلعد و نابود می‌کند، ژنوم تمدنی بشر را باید ژرف‌تر کاوید.

در جست‌وجوی مقصر

اما عنصر مشترک در پیدایش این سوانح چیست؟ شاید نزدیک‌ترین پاسخ را بتوان در حوالی واژه‌ی نوینگی یا مدرنیته یافت. اما درست آن است که نوینگی بیش از آن که یک معنای یک مفهوم باشد، توصیف یک دوره است. و واضح است که برآمدن یک دوره‌ی جدید از تاریخ به خودی خود نمی‌تواند منشا این تغییر و تحول باشد، بلکه باید در مفاهیمی که در این دوره به عنوان آموزه‌های نظری و عملی پذیرفته شده‌اند، جست‌وجو کرد و آن قسمتی را که در تعارض با زیست‌محیط می‌نماید، رصد کرد. باید دید چه چیز درتمام این نگرش‌های متفاوت و گاه متعارض، مشترک است و باعث می‌شود بشر با قبول هر کدام ازاین تفکرات و نگرش‌ها، با طبیعت دشمنی بورزد؛ طبیعتی که در تمام ادیان ما مبشر است و در تمام بنیادهای علم‌محور، چشمه‌ی زاینده‌ی تولید و سرمایه. چه چیز انسان را بر سرِ آشوب با خودش برآورده است؟

واقع این است که باید اندکی ژرف‌تر نگریست. این تعارضات روش‌شناسانه و این تفاوت‌های جهان‌بینانه، همه در نقطه‌ای اشتراک دارند و آن نوع نسبت‌سنجی انسان است با طبیعت. انسان در جوامع مختلف تمدن نوین، خود را نه در کنار طبیعت، که در برابر آن یافته است.

در تمدن‌های کهن، انسان خود را در کنار طبیعت، در آغوش طبیعت و حتی در پیش‌گاه طبیعت می‌دید. حتی مظاهری از طبیعت که با انسان ناساز بود نیز، از احترام، و نه ترس، برخوردار بود. به عنوان نمونه در تمدن‌های آریایی، جانوران درنده‌ی وحشی مانند گرگ و شیر را با نام عام دد می‌شناختند. این واژه که با واژه‌ی داد (عدل، تناسب) از یک ریشه بودند، بیان‌گرِ نگاه عمیق این مردمان به طبیعت بود. آنان به رغم آسیب‌هایی که جانوران درنده برای دام‌هایشان و حتی خودشان همراه داشت، این حیوانات را متعادل‌کننده‌ی طبیعت می‌دانستند و نام عام آن‌ها را نه از ریشه‌های خشونت و کینه، که از آرامش و تناسب وام گرفته بودند. از این رو هرگز به کشتار گروهی این جانوران به ظاهر زیان‌آور دست نمی‌زند و یا بچه‌های آنان را نمی‌کشتند؛ هر چند این به معنی عدم مقابله با خطرات مستقیم آن‌ها نیست.

نمونه‌ی دیگر را می‌توان در سنت دیرینه‌ی آیش در کشت‌وکار جست‌وجو کرد. [3] در همه‌ی سنت‌های کشاورزی، پس از چند دوره‌ی منظم کشت، زمین را برای بازآرایی و بازسازی، یک دوره وامی‌نهادند. این سنت نه فقط برای این بود که دوره‌های بعدی با مرغوبیت بیش‌تری به بر بنشیند، بلکه مردمان باستان بر این بودند که نباید تمام زمین را برهنه کرد. و گر نه استفاده از کود برای باروری و آبستن‌سازی، سابقه‌ای دیرین دارد. نمود دیگر این احترام و پرهیز از برهنه‌ کردن مادر طبیعت را می‌توان در فصل میوه‌چینی باستانی یافت که همواره بخشی از بار را به عنوان سهم طبیعت بر دار باقی می‌گذاشتند. این سنت هنوز در جوامع روستایی گوشه و کنار جهان، و از جمله ایران دیده می‌شود.

اما چه شد که این تغییر بنیادی عملی و نظری در انسان پدیدار شد؟ چه چیز در تمدن نوین پذیرایی این معنا را در جامعه‌ی انسانی به عهده داشت؟

در جست‌وجوی علت

با گذشت چند سده از دوره‌ی پیامبرانی، گوهر ایمان در نزد بشر به قشر تشرع فروکاسته بود و نحله‌ها و فرقه‌های عرفانی و صوفیانه نیز نه تنها کمکی به این معضل نکردند، که مفهوم ایمان را متناسب با مقتضیات هر جامعه و پیروان هر دین، تراریختند و دیگرگون ساختند. نتیجه‌ی این تحولات، شکاف هر چه بیش‌تر انسان‌-خدا و در نتیجه گسترش غرگی و عصیان در ذهن و زبان و کردار بشر بود.

در سوی دیگر پیشرفت‌های عظیم و پر سرعت فناورانه، کشف سرزمین‌های جدید، ایجاد کارگاه‌ها و کارخانه‌های تولید انبوه، گسترش معادن، و مهار بیماری‌های مختلف، بشر را در مقابل خدا/ طبیعت مغرور کرد. در واقع مفاهیمی چون اومانیسم/ انسان‌گرایی نه باعث این معانی، که خود در دنباله‌ی این سلسله تغییرات و به عنوان بروزی از این غرور کاذب پدیدار شدند.

بشر آن چنان مجذوب خود و دریچه‌ی کوچک خود شده بود که کم‌کم خود را در جایگاه خدایی گرفت و فناوری و آسایش ناشی از فناوری را به عنوان بدیل طبیعت و آرامش ناشی از طبیعت قرار داد. بشر که تا دیروز بنده‌ی خداوند وکودک طبیعت بود، غوره نشده ایستاد و هم‌چون جوانی نورس در برابر مادر پیر خود طغیان کرد. هر چند دیری نگذشت که عواقب این خودگرایی را در جنگ‌های جهانی و سرانجامِ فن‌پرستی را در فجایع مختلف زیست‌محیطی بر جان خود دید.

گفتنی است که در این رقابت خانمان‌سوز، همه‌ی اقوام و همه‌ی مسلک‌ها دست به دست هم داده بودند. چه این غرور، غروری فراگیر بود و کافر و مسلمان و آریایی و سامی را به یک‌سان درگیر خود کرده بود. بشر خدایی و فن‌پرستی در اقسام و انواع گوناگون در جوامع مختلف رشد کرد و هم‌چون دمل بزرگ شد. حتی جوامع به ظاهر دینی نیز از این مصیبت مصون نماندند و با حفظ پوسته‌ای از شریعت به تخریب معنای دین و ماوای دنیای خود پرداختند. و تکبر گناهی بود که شیطان دوست داشت؛ چه پرچم عصیان او نیز از غرور دوخته شده بود.

غرور او که از سویی از دوری او از خداوند پایه دارد و در سوی دیگر در سرمستی و سرخوشی ناشی از فناوری استوار است، انسان را در برابر طبیعت طاغی کرده است و او می‌کوشد تا هر چه بیش‌تر طبیعت را در اختیار خود بگیرد و به نفع خود مهار کند.

با گسترش شهرنشینی و با گسترش شهرها و با صنعتی شدن سبک زندگی شهری، طبیعت ‌هر روز بیش از پیش برای انسان تهی‌ از معنا شد. پیرامون، در سایه‌ی دنیوی‌سازی از جمال خداوندی جدا شد و اتحاد و یگانگی دیرینه‌ی انسان-طبیعت به کل مایه‌ی‌ خود را از دست داد. بشر یا به عبارت بهتر بشر-خدا خود را جدا از طبیعت ‌می‌داند و با آن بیگانه ‌شده ‌است؛ بیگانه‌ای ‌که ‌نه تنها فاقد هر گونه ‌تقدس‌ است؛ که شایسته‌ی تسخیر و بردگی است. آغوش طبیعت که روزگاری حکم مادر را برای بشر داشت، امروز نقشی روسپی‌وار یافته و صرفا به عنوان بستری برای التذاذ و انتفاع آدمیان‌ مورد بهره‌برداری ‌قرار گیرد؛ بی هیچ ‌مسوولیت‌ و تکلیفی ‌درباره‌ی او احساس‌ کند.

هیاهو و غوغای جشن و زرق و برق سور ناشی از پیروزی‌ انسان بر طبیعت ‌آن چنان کرکننده و کورکننده بود که حتی مذهب‌مداران را ‌نیز که واپسین سنگر مدافعان طبیعت می‌توانستند باشند کاملا تحت تاثیر قرار داد به طوری که حتی بسیاری از آنان ناخودآگاه به جبهه‌ی یاغیان پیوستند و مام‌انگاری طبیعت و احساسات‌ روحانی ‌به ‌طبیعت‌ رنگ باخت و تقلیل یافت. نه کلیساها و کنیسه‌ها، نه حوزه‌های‌ اسلامی، و نه معابد بودایی هیچ کدام واکنش قابل‌ قبولی نسبت به این تجاوزها و تعدی‌ها نشان ندادند. و هم این سکوت، سپس‌تر، زمانی که زیان تخریب طبیعت بر همگان آشکار شد، باعث شد که یاغیان، دین‌مداران را متهم به تئوریزه‌کردن تجاوز به طبیعت کنند. لین وایت در سال 1969 در مقاله‌ای با عنوان «ریشه‌های تاریخی بحران محیط‌زیستی معاصر» [4] سه دین ابراهیمی اسلام، مسیحیت و یهودیت را در مضان این اتهام قرار داد.

در جست‌وجوی چاره

خوش‌بختانه ‌امروزه دست‌کم در حوزه‌ی نظری، اندیشه‌وران متوجه آسیب‌های ناشی از نگرش‌های انسان به طبیعت در چند سده‌ی اخیر شده‌اند و بر این که اولین چیزی که در این تخریب و تعدی‌ها در معرض خطر گرفته خود انسان است، همگان اتفاق نظر دارند. هر چند متاسفانه هنوز این اندیشه‌ها در حوزه‌های عملی چندان تسری نیافته‌اند.

اما نقش بازدارنده‌ای که عامه‌ی جامعه‌ی بشری می‌توانند در این جلوگیری از تخریب طبیعت و حفظ و پاس‌داشت محیط‌زیست داشته باشند.

اما تغییر نگرش عامه از چه راهی ممکن خواهد بود؟ به نظر می‌رسد تنها راه بازگشت به گوهری است که گم‌شدن آن آغاز همه‌ی فجایع بود.

امروز بشر به خاطر کژتابی‌های نحله‌های طاغی که آسیب‌های اجتماعی و انفرادی فراوانی را برای نوع بشر به دنبال داشت، گرایشی دوباره به معنویت پیدا کرده است. هر چند که باز در غفلت نهادهای دینی در اقصا نقاط جهان، برخی از این گرایش‌ها با معنویت‌هایی تحریف‌شده ارضا شده است؛ اما هم‌چنان تشنگی بشر به مفاهیم دینی افزون‌تر می‌شود. انسانِ امروز، عواقب تلخ فن‌پرستی و معنویت‌زدایی ‌از محیط طبیعی‌ خود را چشیده است و هر چند هنوز غرور ناشی از بشرخدایی از ذهن و زبان او زدوده نشده، اما این ظرفیت در او تقویت شده که به ‌سوی خداوند بازگردد.

اینک نوبت نهادها و مردمان دین‌مدار است تا سکوت پیشین خود را جبران کنند و با بازخوانی ‌معنویت دینی و عرضه‌ی‌ متناسب‌ آن با زمان‌، بشر امروز را که ‌به ‌گناه ‌خویش‌ معترف ‌است‌، به‌ آغوش‌ محبت‌ بپذیرند و با استناد به ‌منابع ‌و متون ‌اصیل ‌دینی‌، قداست‌ را به ‌طبیعت ‌بازگردانند. به‌ یقین ‌اگر بشر همراه ‌با باورهای ‌دینی ‌به‌ جهان‌ محیط خویش‌ بنگرد، هیچ‌ گاه‌ چنین ‌تخریبی ‌صورت ‌نخواهد گرفت.

تنها بازگشت ‌دوباره به‌ نگرشِ معنوی ادیان ‌است که می‌تواند انسان را دوباره به آغوش مهربان طبیعت بازگرداند. و خوش‌بختانه مادر همیشه آن قدر مهربان هست که ناخلفی‌ها و گستاخی‌های فرزندانش را ببخشد.

مادر سلام!

پی‌نوشت‌ها:

1. Philip P. Mickin (1988). "Desiccation of the Aral Sea". CIESIN, Coulmbia University. Retrieved January 6, 2013.

2. زمستان 1332/1952. مه‌دود لندن که در دنباله‌ی وارونگی هوا پدید آمده بود، یک هفته آسمان لندن را بلعید و بیش از سیزده هزار نفر را به کام مرگ فرستاد.

3. آیش در کشاورزی نوین نیز امتداد یافته؛ هر چند با نگاه و رویکردی نفع‌گرایانه و بهره‌ورانه.

3. LYNN WHITE, JR. The Historical Roots of Our Ecologic Crisis. Department of History University of California, Los Angeles, California. From: JASA 21 (June 1969): 42-47


Report Page