...

...



ساعت از ۹ شب گذشته بود و جونگ کوک هنوز برنگشته بود.تهیونگ با جام شراب تو دستش، خیره به ساعت رو مبل نشسته بود و با هر جرعه ای که از شرابش میخورد، سرش رو به مبل تکیه میداد و چشم هاش رو میبست. عقربه ساعت روی ده قرار گرفت و صدای تیک باز مانند در خونه، نشون از ورود جونگ کوک بود. 
تهیونگ نیشخند زد : کجا بودی؟
و اما جونگ کوک در حالی که دستش رو برای حفظ تعادلش به دیوار گرفته بود، بدون توجه به پسر عصبانی، به سمت اتاق حرکت میکرد. تهیونگ با حرص باقی مونده شرابش رو خورد. میدونست دعوا کردن سر جواب ندادن تلفن کار خیلی بچه گانه ای بود و تهیونگ بیش از حد واکنش نشون داده بود اما قرار نبود بیبیش تا این ساعت بیرون از خونه بمونه. با نیشخند عصبیش بلند شد و به سمت پسر مست رفت.
ته: کی گفت تا این موقع بیرون باشی بیبی؟
جونگ کوک باز هم بدون توجه به راهش ادامه داد. وزن پاهاش انگار دو برابر شده بودن.تهیونگ که بی توجهی دوست پسرش رو دید با حرص دستش رو گرفت و به سمت خودش برش گردوند. خیره به چشم های خمار از مستی کوک حرف زد : جواب منو بده...حق نداری تا این موقع بدون من بیرون باشی کوک
کوک: مگه این حرف خودت نبود؟ ...چون نتونستم تماستو جواب بدم بهم تهمت زدی تهیونگا
بعد دستش رو کشید: ولم کن عوضی
تهیونگ محکم تر دستش رو گرفت و به سمت اتاق کشیدش. روی تخت کینگ سایزشون پرتش کرد و بلافاصله روش خیمه زد.
اروم و خیره به چشم های خمار و کمی اشکی رو به روش حرف زد : ببخش ددیو...اون موقع عصبی بودم و وقتی جوابمو ندادی ...هوووف ببخشید بخاطر حرفایی که به بیبی خرگوشم زدم..
جونگ کوک سرش رو بر گردوند و هیچی نگفت. ته اروم خندید و گردن در معرض دید کوک رو بوسید: بخشیدی دیگه ها...
جونگ کوک لبش رو گاز گرفت تا لبخندش رو کنترل کنه. عذر خواهی مرد مغرورش، قند تو دلش اب کرده بود. با اینکه خیلی ناراحت شده بود از حرف هاش ولی الان هیچ کدوم رو یادش نبود.
تهیونگ لبخند کنترل شده کوک رو دید.از گردنش شروع به بوسیدن کرد تا گونه هاش. به لبش هم بوسهکوتاهی زد.
ته: الان...جبران کنم؟
کوک: چجوری؟
تهیونگ مماس با لب کوک حرف میزد : با یه سکس خشن...همینجور که دوس داری؟
جونگ کوک لبش رو گاز گرفت. پیشنهاد ددیش بی شرمانه اما دلچسب بود. با اینکه فقط دو روز از اخرین عشقبازیشون اونم در وان حمام ،گذشته بود اما دلش دوباره هوس یکی شدن با ددیش رو کرده بود. انگشت اشارش رو به ارومی روی لب های سرخ شده از شراب هیونگ کشید: قبوله...ددی
تهیونگ با نیشخند نوک انگشت های جونگ کوک رو بوسید. به لباس مشکی که تنش بود و سفیدی پوستش رو چند برابر میکرد، نگاه خبیثی انداخت. لبش رو به لب جونگ کوک رسوند و بوسه خشنی رو شروع کرد.همزمان دو طرف لباس براق و دکمه دار کوک رو گرفت و کشید. جونگ کوک با شنیدن صدای جر خوردن لباسش، چشم هاش رو تا اخرین حد باز کرد. تهیونگ بدون توجه کام های عمیقی از لب دوست پسرش میگرفت. دستش رو نوازش وار به شلپار کوک رسوند و به عضوش چنگی زد که باعث شد کوک ناله اعتراض امیزی کنه.
با نیشخند بدون توجه به کمبود اکسیژن شش هاش، لب های پسر زیرش رو گاز میگرفت. بع عضوش فشاری وارد کرد و دستش رو به زیپ شلوار جذب کوک رسوند. ما بین بوسه خشنشون غرید: نگاش کن چی پوشیده...فقط برای من حق داری شلوار جذب بپوشی توله...
و بوسه خشنش رو به گاز های دردناک تبدیل کرد. مطمئن بود تا فردا لب های بیبیش کبود میشه. شلوار و باکسر کوک رو پایین کشید و بلند شد. خیره به نفس نفس زدن های کوک، لباس های خودش رو هم در اورد. جونگ کوک رو گرفت و به شکم بر گردوند. بالشت سفید رنگشون رو زیر شکم کوک گذاشت تا باسنش بالا تر بیاد. نیشخندی به تصویر جلوش زد. جونگ کوک هنوز نفس نفس میزد و سعی میکرد تهیونگ رو ببینه . تهیونگ خم شد و بوسه عمیقی به گردن کوک زد. خودش رو تنظیم کرد و یضرب و بدون اماده کردن کوک، خودش رو واردش کرد. از تنگی و داغی دورش لبش رو گاز گرفت و از حیغ بلند دوست پسرش لذت برد. بدون صبر شروع به ضربه زدن کرد و هرلحظه صدای جونگ کوک بلند تر میشد.
کوک: لنتییی....تهیونگگگ...ااییی
ته: بیبی خشن خواست
ضربه هاش رو عمیق و محکم وارد میکرد و اسپنک های محکمی به دو لپ باسن بیبیش میزد. جونگ کوک به ملافه زیرش چنگ میزد و بلند تر ناله میکرد.
تهیونگ خودش رو بیرون کشید و دوست پسرش رو برگر دوند. سرش رو برد تو گردنش و شروع به مکیدن کرد. همزمان خودش رو وارد پسرش کرد و محکم تر از قبل ضربه زد. جونگ کوک از درد و لذتی که با هم به جونش افتاده بود ، میلرزید و ناله هاش رو ازاد میزاشت. 
کوک: تهه...ااه...من....دا..رم...اممم
کوک نزدیک بود اما ته دستش رو دور عضو متورم کوک پیچید و انگشتش رو نوک عضوش قرار داد: بیبی نمیتونه بیاد...باید تنبیه شه
کنار گوش کوک زمزمه کرد و به سراغ سینش رفت. اونقدر اون دو نقطه قهوه ای رنگ رو مکید تا مطمئن شه کبود میشن. جونگ کوک از درد عضوش زیر تهیونگ وول میخورد.

ته با یه ضربه محکم، خودش رو درون سوراخ بیبیش خالی کرد . اروم موند تا کامل خالی بشه در همون حال لب کوک رو کوتاه بوسید. خودش رو بیرون کشید و بلند شد.عضو کوک حسابی متورم شده بود. روی تخت دراز کشید و به تاجش تکیه داد. جونگ کوکی که بی حال از درد عضوش ناله میکرد رو به ارومی بلند کرد و بین پاهاش و تکیه به سینش، خوابوندش. 
تمام اندام پسرش تو دیدش بود. به لب باز شدش بوسه ای زد و دستش رو نوازش وار به عضوش رسوند. دستش رو دور عضو کوک حلقه کرد و دوباره ناله کوک رو در اورد. 
کوک: تهیونگییی...
ته: جونم بیبی بد...
تهیونگ عضوش رو مالش میداد و فشار ارومی بهش وارد میکرد تا ناله از روی لذت پسرش رو بشنوه. کنار گوشش بوسه میکاشت و سرعت مالش عضوش رو بیشتر میکرد. جونگ کوک با یه ناله بلند تو دست تهیونگش خالی شد و بی حال تر از قبل به سینه ته تکیه داد. 
تهیونگ کامل دراز کشید و سر جونگ کوک رو روی بازوش گذاشت. اروم صورتش رو نوازش میکرد: دیگه بدون ددی بار نرو 
جونگ کوک اروم به صورت دوست پسرش که در فاصله کمی باهاش قرار داشت نگاه میکرد. 
کوک: فک نکنم بتونم راه برم فردا
ته: تو بغل خودم میمونی پس
هردو لبخند ارومی زدن. ته پتو رو کشید روشون و جونگ کوک رو به خودش نزدیک تر کرد. جونگ کوک از تغییر حالت های دوست پسرش، خوشش میومد. هردو در ارامش وجود دیگری به خواب رفتن...

Report Page