🎨📷

🎨📷

Gilda☕


قلم آغشته به رنگ رو روی بدن برهنه ی پسر می کشید و از ستون فقراتش به لگنش امتداد می داد.

کشیدن اون رنگ آبی روی تن شیری پسرش، مثل ترسیم زیباترین قطعه ی هنری دنیا بود وقتی که هر بار مقداری از اون زیبایی روی پوست پسر کامل تر می شد.


_چه حسی داره؟! 


+سردی قلم مو یا بازی دستای هنرمندت روی‌ پوست تنم؟!


لبخندی زد و با لگنش فشار ریزی به باسن گرد پسر وارد کرد، بی قراریش رو احساس می کرد وقتی که هر بار با خم شدن بدنش و برخورد عضوش به اون جسم گرد چه طوری اه ریزی از دهن پسر بی طاقتش خارج می شد و جونگکوک رو مشتاق کامل کردن اون رنگ ها روی بدن بی نقصش می کرد.

عشق بازی بین ملافه ی سفید، در حالیکه دورشون پر از رنگ و بدنی که با نقاشی رنگ شده! چه حسی می‌تونست داشته باشه ؟!

قلم مو رو آغشته به رنگ زرد کرد و روی کتفش طرحی رو کشید. 


_هر بار که طرحی رو می کشم به این فکر میکنم چرا بعد از تموم شدنشون، حس می کنم که تو از همه ی اثرهای هنری دنیا زیباتری؟!


تهیونگ غرق جملات مردش، چنگی به ملافه ی سفید زیرش زد و چشم هاش رو از روی لذت بست، سردی قلم مو روی پوست کمرش و گرمی پاهای مرد روی عضلات پایین تنش، تضادی بود که داشت اتیشش می زد.


 _اگه من زیبام، چون تو خلقم کردی، تو با عشقت باعث شدی زیباترین لبخند رو داشته باشم.


کمی خم شد و با اینکار عضوش به باسن پسر کشیده شد و تهیونگ با ناله ی ریزی، پلک هاش‌ رو بیشتر بهم فشار داد.

دستش رو ستون بدنش کرد و بالا تنه ی برهنش رو نزدیک بدن پسر کرد.

برای کشیدن طرح ستاره ها نیاز به دسترسی بیشتری داشت.

پس سرش رو خم کرد و از نمای نزدیکی شروع به کشیدن طرح کرد.


با هر حرکت قلم، بازدمش به گردن لخت پسر می خورد و تهیونگ بی قرار تر، چنگ بیشتری به ملافه ی سفید رنگ می زد.

بوی رنگ با عطر جونگکوک قاطی شده بود و همین برای گرم شدن پلک هاش کافی بود.


_هر بار ازم راجع به زیباترین اثری که خلق کردم می پرسن!


قلم رو دوباره به رنگ آبی آغشته کرد تا پس زمینه ی نقاشی رو تکمیل کنه، بعد از آغشته کردن قلم؛ بدن خم شدش رو صاف کرد و ادامه داد :


_و من هم هر بار یک جواب میدم، زیباترین اثر هنری من یک آدمه که فقط خودم می تونم ببینمش.


نقاشی رو به اتمام می رفت و نفس های تهیونگ با هر حرف مردش کشدار تر می شد؛ جوریکه دلش می خواست بچرخه و بدن مرد رو بین پاهاش قفل کنه و کاری کنه تا خود صبح بین رنگ ها و ملافه های مورد علاقشون عشق بازی کنن.


_دیوونم نکن 


جونگکوگ با لذت به طرح کامل شده ی نقاشی روی پوست شیری پسر خیره شد و راضی از شاهکار خلق شدش، بوسه ای خیس به پشت گردن پسر زد و بعد از دیدن واکنشش، لبخند کجی روی لبش نشست.

شاید حالا وقت بازی بود


_اینبار چه رنگی ؟!


تهیونگ غرق خیسی بوسه ی پشت گردنش، بی اهمیت به رنگ مورد علاقه اش «آبی» تنها یک رنگ رو انتخاب کرد.


_س...سفید


ابرویی از انتخاب متفاوت پسر بالا انداخت و با همون لبخند کج لب هاش کمی از وزنش رو از روی پاهای پسر کم کرد و سمت پالت رنگ سفید رفت.


_انتخاب خاص و قشنگی بود بیبی 


زبونی روی لبش کشید و قلم مو رو به رنگ سفید آغشته کرد، اونقدر اینکار رو کرد که قطره های رنگ از قلم در حال ریختن بود و جونگکوک بی اهمیت به بهم ریختن فضای دورش، دستش رو به کش شلوار پسر رسوند و اون رو به سمت پایین کشید.

حالا باسن سفید و گرد پسرش درست مقابل صورتش قرار داشت.

سیلی آرومی به لپ باسنش زد و بعد از شنیدن صدای ناله ی ارومش؛ قلم رو از روی باسنش به روی پشت رونش کشید.


سردی قلم و رنگ باعث لرزی توی تن تهیونگ شد


_اه..سرده کوک


کارش رو تکرار کرد، جوریکه تمام پاهای پسر با رنگ سفید نقاشی شده بود و هیچ فرقی با ملافه ی سفید زیرش نداشت.

سر قلم رو به بدنش رسوند و از قفسه ی سینش به سمت نافش امتداد داد.حالا بدن خودش هم با رنگ سفید نقاشی شده بود.


_ترکیب رنگ سفید روی پوست شیریت در حالیکه به شکم روی ملافه های سفید خوابیدی، خیلی کشندست‌ بیبی.


شلوارش رو از پاهاش خارج کرد و با خم شدن‌ روی بدن تهیونگ، از پشت گردن تا مهره ی کمرش رو با بوسه هاش مهر کرد، جوریکه رد قرمز‌ بوسه هاش به جنگ اون همه رنگ رفت‌.


_عشق بازی بین رنگ ها در حالیکه زیباترین تابلوی دنیا بغلمه، یکی از موندگار ترین و پر بحث ترین اثرهای دنیا میشه.

Report Page