...

...


گوشیو تو دستاش گرفته بود و به شماره رو به روش خیره بود

هرزگاهی نفس عمیقی میکشید و بغضشو پس میزد

دستشو رو صفحه گوشی برای بار اخر نزدیک کرد ، روی شماره زد و وقتی صدای زنگ خوردن گوشیو شنید ذوق زده اونو رو اسپیکر گذاشت

گوشیو اورد نزدیک گوشش تا یبار دیگه ،، فقط یبار اون صدارو بشنوه 

با وصل شدن گوشیو شنیدن صداش ، لبخند بزرگی رو لبش نشست

شاید این واقعی ترین لبخندی بود که تاحالا زده؟ 

با شنیدن لحن سردش پشت گوشی چند ثانیه خشکش زد

+ بفرمایید

- م‍...منو یادت نیست؟

صدای نیشخند عصبیش از پشت گوشی واضح بود

+ فقط بگو چرا بهم‌زنگ زدی ؟

هان که توقع این لحنو نداشت اب گلوشو قورت داد تا بخاطر بغضش صداش نلرزه

- ببخشید نمیخواستم بهت زنگ بزنم ..هیونجین

+ مهم نیست

هر لحظه حس میکرد ممکنه تماسشون قطع شه و این شماره اشم تو لیست سیاه گوشیش قرار بگیره

- هیونجین قطع نکن

لعنت بهش ، اره میخواستم زنگ بزنم و از عمد زنگ زدم بهت ، میخوام باهات صحبت کنم، صداتو بشنوم خنده هاتو بشنوم، من میدونم که شرایط خوبی بین ما نیست اما دلم برات تنگ شده. خیلی زیاد تر اون چیزی ک تو مغز لعنتی تو میگذره

اصا تو منو به یا...

حرف تو دهنش خشک شد ؛ چرا باید اینارو به کسی میگفت که هیچ اهمییتی بهش نمیده؟ 

تماسو قطع کرد و تا ساعت ها بعد همونجا نشسته بود و فقط صدای اعلان های پیام هایی میوفتاد رو گوشی که شاید نشونه از بین رفتن غرور هیونجین بود؟

Report Page