.

.

سرمایه به مثابه‌ی ارگانیسمی ست که برای بقا و رشد خود محیط را چنان سازمان می‌بخشد که بتواند از هر پدیده‌ی آن، درون‌دادی برای خویش…

سرمایه به مثابه‌ی ارگانیسمی ست که برای بقا و رشد خود محیط را چنان سازمان می‌بخشد که بتواند از هر پدیده‌ی آن، درون‌دادی برای خویش فراهم سازد. این ارگانیسم محیط را بر مبنای نیاز خود تصرف و تغییر داده و در تلاش است تا از هر ساحت آن برای بازتولید و رفع نیازهای انباشت پیشرونده‌ی خویش، بهره برد. غریزه‌ی اصلی در این ارگانیسم سود و ارزش اضافی‌ست. ارزش اضافی حاصل استثمار نیروی کار و در حقیقت یگانه درون‌داد این سیستم است. ارزش اضافی، آن بخشی از نیروی کار است که مجانا به تصاحب سرمایه درآمده و سایه‌ی آن مدام وسیع تر می‌گردد تا آنکه هستی صاحب حقیقی نیروی کار یعنی کارگر را با خطر نیستی روبرو می ‌سازد. بعبارتی دیگر این ارگانیسم تا آنجا پیش می‌رود که از شدت عطش، یگانه درون‌داد خویش را و همراه با آن خویشتن خویش را در شرف نابودی قرار می‌دهد. این در حقیقت همان تضاد درونی این سیستم است که با رشد خود ناچار نابودی خویش را و جهان را رقم زده و تسریع می‌گرداند. نئولیبرالیسم متأخر ترین وهله‌ی این عطش و تباهی‌ست. ارزش اضافی از نیروی کار است اما تحقق آن تنها در بازار صورت می‌پذیرد. بنابر این به موازات رشد و انباشت سرمایه، حاکم سازی پیشرونده‌ی منطق بازار بر تمامی شئون انسانی و غیر انسانی مهم ترین مکانیسمی‌است که این ارگانیسم از آن بهره می‌برد تا خویشتن را تأمین و جهان را مطابق با مصرف خویش سازد. بر همین مبنا سرمایه با منطق بازار هر بار ساحت جدیدی را می‌بلعد؛ عشق و روابط میان‌فردی را می‌بلعد و چون عطش دوباره بر وی پدیدار میگردد آموزش را و بهداشت را می‌بلعد. تا آنجا می‌بلعد که هیچ از انسان و جهان باقی نگذاشته و سپس در کمال ویرانگری خود مرگ خویشتن را به سوگ می‌نشیند. بحران های فرا انسانی همچون برخورد شهاب سنگ ها با زمین و یا شیوع ویروسی مسری و ناشناخته نیز هر چند می‌توانند از خارج از این ارگانیسم بر جوامع انسانی عارض گردند اما در نهایت این سرمایه است که از دل همین بحران ها نیز مصرف خویش را بیرون کشیده و بر دامنه‌ی بحرانی آنان می افزاید. ساده تر آنکه هرچند برخی از بحران ها ممکن است مستقیماً برخواسته از تضاد طبقاتی نباشند و لیکن دلالت‌های طبقاتی اساسی و مهمی را برای جامعه‌ی طبقاتی بهمراه می‌آورند و بالطبع راه را برای تحلیل طبقاتی خود می‌گشایند.

اما سرمایه همه‌ی این ها را نه با دستان نامرئی خود بلکه به واسطه‌ی کارگزاران انسانی خویش محقق می‌سازد. سرمایه‌داران کارگزاری فنی و به همین صورت نهادهای سیاسی نیز کارگزاری ایدئولوژیک آن را بر عهده می‌گیرند، همانطور که خونخوار ترینِ نیروهای نظامی، امنیت پیرامونی آن را. چندی پیش و در میانه‌ی بحران ویروس کرونا در کشور متن کوتاه و مفلسانه‌ای با عنوان «شیوع کرونا و نظم بازار آزاد» از کانال تلگرامی «مجمع اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران» بیرون آمد که بیشتر بیانگر ماهیت این دست تشکل‌های سیاسی دانشجویی است‌. این نوچه‌های شیک و پرچم در دست گرفته، در حقیقت مفلوک ترین کارگزاران ایدئولوژیک این ارگانیسم اند، که گنداب تباهی را معطر پرده می‌پوشانند. ما در ادامه‌ی این متن با بررسی این مطلب کوتاه، می‌کوشیم تا عمق خام اندیشی و فضاحت این دست جریانات را برای خوانندگان خود بازنماییم.

در این متن کوتاه نویسنده سراسر کوشیده است تا به هر طریقی که ممکن و ناممکن است به دفاع از نظم بازار و خصوصی سازی بهداشت بپردازد. در بند سوم متن می‌نویسد که «برخلاف باور موجود این دولت بزرگ و قدرتمند نیست که می‌تواند باعث کنترل بیماری شود بلکه برعکس با پنهان‌کاری و عادی نشان دادن اوضاع در بحرانی کردن اوضاع نقش فعالی داد...» سپس انتظار داریم که در ادامه حداقل اشاره‌ای را به دلیلِ حتمیتِ ملازمتِ شفافیت با قوانین درونی نظم بازار بخوانیم که ناگهان با جمله‌ای بی‌ربط روبرو میگردیم «...اما در مکانیزم بازار چون هدف بقا است و بقای هر فرد بستگی به آلوده نشدن فرد دیگری دارد، افراد با کنش‌های فردی سعی در کنترل بیماری دارند.»

نویسنده به طور ضمنی دو چیز را در برابر هم قرار می‌دهد: اولی دولت و دومی بازار آزاد را. این همان دوگانه‌ی کاذبی است که تنها با تکرار مکرر آن، حقیقتش جلوه داده‌اند. گو در یک طرف دولت کنترل‌گر مار بر دوشی نشسته که حقایق را می‌پوشاند و آزادگان را طعمه‌ی ولع خویش می‌سازد، اما در سوی دیگر بازار آزادی است که در آن خبری از اقتدار نیست، همه چیز شفافیت کامل دارد، هیچ پوششی در میان نیست و همگان در عریانی محض‌اند. از این هذیان‌ها و توهمات که در گذریم می‌بینیم که در هر جامعه‌ای در هر حال دولتی حاضر است. ما همواره دولتی را می‌یابیم که با توجه با جایگاه طبقاتی خود در خدمت منافع طبقه‌ی خویش است. حقیقتاً دولت بازار دولت تحت ولایت متولیان بازار است که تلاش می‌سازد تا همه چیز را به نفع بازار تغییر داده و در این میان هرچه که نظمبازار را به خطر می اندازد سرکوب، واپس‌رانی و انکار کند. و اما چگونه ادعا شده‌است که در مکانیزم بازار هدف بقای افراد (انسان‌ها) است! در بازار مگر نه هدف تجلی ارزش اضافی و کسب سود است؟ مگر نه که بازار مکانی است که بموجب آن، کالاهای گوناگون بر اساس ارزش‌شان با یکدیگر مبادله می‌گردند؟ از این میان ناگهان بقای انسانی سر از کجا بر آورد! چگونه منطق سود با شفافیت، با بقای انسانی و با تلاش فردی جهت جلوگیری از ابتلای دیگران به بیماری پیوند خورد! از این دست تداعی‌های جرینگی را اگر در مقابل روان‌درمانگری تازه وارد هم بگذاریم بی درنگ اسکیزوفرنی حاد را در نویسنده تشخیص می‌دهد. کنش فردی چگونه می‌تواند مانع از ابتلا به بیماری گردد! گویا پای سوپرمنی از هالیوود در میان است. این تداعی‌ها و هذیان‌ها مختص به نویسنده نیست، سال‌هاست که چنین اراجیفی در رسانه‌های رنگارنگ جهان سرمایه‌داری آژیته می‌شوند و چون اصولی یقینی افکار عمومی را تخدیر ساخته‌اند.

بقای ارگانیسم سرمایه در گرو منطق بازار است و بازار هر چیزی را که با خصوصی سازی می‌بلعد، فدایکسب سود می‌گرداند. در بهداشت بازاری و خصوصی، اصل بقا و سلامتی انسانی می‌بایست قربانی کسب سود گردد و از این جهت است که بهداشت خصوصی ویرانگری محض است.

در ادامه با استدلال تکان‌دهنده‌ی دیگری از سوی نویسنده مواجه می‌گردیم: «کافیست به آمار میزان شیوع کرونا در کشورهایی که میزان دخالت دولت در آن کمتر و مالکیت خصوصی قدرتمند در همه‌ی زمینه‌ها از جمله بهداشت در آن جریان دارد نگاهی بیندازیم...» در ادامه به بیان نمونه‌هایی از کشورهای کاپیتالیستی همچون هنگ کنگ، سنگاپور، استرالیا، نیوزیلند، بریتانیا،فرانسه و ... می‌پردازد و چنین نتیجه می‌گیرد که عامل شیوع کم ویروس کرونا در میان این کشورها مالکیت خصوصی و بهداشت خصوصی فراگیرتر است! بماند که جمعیت هنگ کنگ (حدود هفت و نیم میلیون نفر) با جمعیت چین (این کشور را مثال می‌زنیم چون کانون شیوع کروناست) قابل مقایسه نیست و الا نسبت شیوع کرونا در هنگ کنگ نیز قابل ملاحظه است، اما گویا نویسنده عمداً کره‌جنوبی، ایتالیا و ژاپن را از یاد برده است! و یا شاید هم معتقد است که در این کشورها عوامل متافیزیکی خاصی در کار اند که اثر گذاری عامل بازار را در دفاع از کرونا مهار کرده اند! البته چین نیز برای این آقایان جای نگرانی ندارد. این کشور امروز یکی از مهم‌ترین شرکت‌کنندگان، تأمین‌کنندگان و تنظیم‌کنندگان بازار جهانی است که با این روند از خصوصی سازی که سال‌هاست در پیش گرفته در آینده‌ای نه چندان دور به قل‍ّه‌ی بهداشت خصوصی نیز دست خواهد یافت.

اعتقاد بنیادین نویسنده به شفافیت گزارش‌گری ها و آمار ارائه شده توسط دولت‌های سرمایه‌داری در اقصی نقاط جهان البته که قابل توجه است. برای مثال آمریکا خداوندگار بزرگ بازار آزاد، همچنان که دو ماه از حمله‌ی موشکی به پایگاه الاسد می‌گذرد آمار واضحی از تلفات خود نداده است. هر روز با قطره چکان آماری خود سخن تازه‌ای می‌گوید. ما نمی‌توانیم همچون نویسنده به شفافیت کامل دولت‌های سرمایه‌داری در ارائه‌ی آمار نرخ شیوع ویروس کرونا در کشورهایشان ایمان سرمدی داشته باشیم، بخصوص اینکه کرونا شدیداً می‌تواند سود دهی بازار و نظم آن را درگیر سازد. از سوی دیگر در اواخر سال ۲۰۱۷ و هفته‌ی اول سال ۲۰۱۸ میلادی در آمریکا، آنفلوآنزا و سینه پهلوی ساده، در عرض شش ماه جان بیش از چهل و چهار هزار شهروند این کشور را گرفت که این تنها می‌تواند ناشی از ناکارآمدی سیستم بهداشت خصوصی و پوشش ناعادلانه‌ی بیمه و انگیزه‌ی سودجویی این شرکت‌ها باشد. توجه داشته باشید که این رقم یازده برابر بیشتر از تعداد سربازان آمریکایی است که در جنگ عراق کشته شدند. این یعنی اینکه سیستم بهداشتی خصوصی ایالات متحده در مرگ شهروندانش در عرض شش ماه مؤثرتر از جنگ هشت ساله‌ی این کشور در عراق عمل کرده است! (مراجعه کنید به https://www.zerohedge.com/news/2018-01-27/flu-far-worse-were-being-told-10s-1000s-are-dying)

نویسنده در ادامه با پاسداشت ارزش‌های فردگرایانه سویه‌ی دیگری از استدلالات متوهمانه‌ی لیبرالی را آشکار می‌سازد. وی می‌نویسد «هیچ قدرت و ساختار مرکزی مسئول ساختن واکسنی برای بیماری نبوده بلکه این نبوغ فردی و نوآوری دانشمندان، پزشکان (پاستور_فلمینگ و ...) و فداکاری افراد بوده که واکسن‌ها را ساخته اند، بیماری‌ها را درمان کرده‌اند و از شیوع بیماری جلوگیری کرده‌اند.» عجیب است! پیشرفت‌های علمی و پزشکی که محصول تاریخ و تجربه‌ی تاریخی بشری اند را تماماً به نبوغ فردی نسبت دادن عجیب است! اگر بحث هوش و نبوغ شخصی در میان است باید پرسید که چرا دستورالعمل های بهداشتی بقراط و امثال او در دوران باستان دیگر امروز به کار گرفته نمی‌شوند؟آیا این محصول هوش و نبوغ شخصی والاتر پاستور و یا پزشکان معاصرتر است و یا پای تجربه‌ی اجتماعی و تاریخی در میان است؟ طبیعی است که دستاوردهای انباشت شده‌ی بشری که هربار در مواجه با مسائل نوین، ناگهان راه‌حل‌های نوینی را ابداع می‌کند، می‌بایست خود را در هیئت اشخاصی همچون پاستور متجلی سازند، نه یک فرد بستری در آسایشگاه ناتوانان ذهنی. نبوغ فردی تنها تا بدین آستانه عامل مؤثری است و نه بیشتر. نویسنده می‌بایست سراغ آن نابغه‌هایی که هرچه ابداع می‌کنند تماماً مبتنی بر دنیای فردیشان است را در بخش بیماران اسکیزوفرنیک آسایشگاه‌های روانی بگیرد. پاستور در خانه‌ی خود و با بدن خود واکسیناسیون را بنیان نگذاشته است.شرکت‌های خصوصی فعال در زمینه‌ی بهداشت و دارو بارها پیش آمده است که داروهایی را مؤثر جلوه داده و به خورد مصرف‌کنندگان می‌دهند که اثر بخشی‌شان کمتر از دارو نماها نبوده‌اند. مثال بارز در این زمینه تجویز و تولید انبوه ریتالین برای درمان ADHD است. جالب اینجاست که هزینه‌ی تحقیقات در این زمینه‌ها را نیز اکثراً خود این شرکت‌ها تأمین می‌کنند. نویسنده باز هم از انگیزه‌ی سود در بازار چشم پوشیده و آن را از اگاهی واپس‌رانده است!

آزادی فردی نیز همان فانتزی متوهمانه‌ای است که نویسنده‌ی عزیز لیبرالمان از آن دم می‌زند. شرکت‌های خصوصی که افراد را زنجیر به سودشان می‌کنند و از نبوغشان در این جهت بهره می‌برند کدام آزادی را تضمین می‌کنند؟ مگر نه تنها لجام گسیختگی عطش سرمایه به ارزش اضافی و سود را؟

نویسنده در ادامه به عدم مشارکت دولت‌های سوسیالیستی در ساخت واکسن ها و امثالهم می‌پردازد و ما را به یاد رقابت‌های عصر جنگ سرد می‌اندازد. گو آنکه تازه از پای رادیوی صبحگاهی آمریکا در پنجاه شصت سال پیش برخواسته است! کوبا نیز بابت تحریم‌های همه جانبه از سوی ایالات متحده ترجیح داده تا بر پیشگیری و مراقبت تمرکز کند و اتفاقاً در این زمینه باوجود تحریم‌های همه جانبه بسیار موفق‌تر از دیگر کشورها عمل کرده است. علاوه بر این در میان ۳۰ دارویی که دولت چین برای مبارزه با ویروس کرونا تست کرده است، داروی «اینترفرون آلفا-2ب» (Rekombinantes Interferon Alfa-2B) عملکرد موفق قابل توجهی داشته است. این دارو که پیش از این نیز برای درمان بیماری‌های ایدز، بیماری‌های عفونتی ناشی از غده‌ی بدخیم مجاری تنفسی و همچنین بیماری های هپاتیت از نوع BوC بطور موفقیت آمیزی مورد استفاده قرار گرفته است، در سال ۱۹۸۶ به وسیله‌ی محققین کوبایی در مرکز تحقیقات ژنتیک و بیوتکنولوژیک این کشور تولید شده است. هم اکنون در شرکت مشترک کوبایی-چینی در ایالت «جی لین» چین، مقادیر زیاد و انواع فراوانی از این دارو تولید و مورد استفاده قرار می‌گیرد. وزیر خارجه‌ی کوبا نیز در این رابطه در توئیتی نوشته: «کوبا در در پنجاه و شش سال گذشته بدون هیچ وقفه‌ای در بیش از ۱۶۴ کشور و با ارسال بیش از ۴۰۰۰ پزشک و واحدهای پزشکی در چهارچوب کمک‌های انسانی بلاعوض در تحقق قول و گفته‌ی فیدل "ما در عمل و نه با جملات زیبا به این (مسائل مهم) جواب می‌دهیم" عمل کرده است.» این درحالی است که داروی مشابه آمریکایی «رمدیوزر» که با تبلیغات وسیعی به عنوان داروی معالج کرونا معرفی شد، در تست‌های بالینی بر روی بیش از هفتصد بیمار در شهر «ووهان» همچنان نتیجه‌ی نهایی مثبتی به بار نیاورده است. تلاش مقامات بهداشتی چین برای ثبت این دارو در چین نیز بر خلاف داروی کوبایی، به بهانه‌ی دفاع از «مالکیت فکری» دارو مورد مخالفت شدید ایالات متحده قرار گرفته است. در حقیقت این شرکت‌های داروسازی آمریکایی هستند که پیشاپیش به شدت نگران از دست رفتن انحصار سود این دارو اند. نویسنده‌ی لیبرال ما ادعا می‌کند که تا به حال ندیده است که دولت‌های سوسیالیستی از جمله کوبا در نوآوری‌های پزشکی و یا ساختن واکسنی مشارکت داشته باشند! این مورد در کنار موارد قبلی احتمال ابتلای نویسنده‌ی عزیزمان به انحرافات بینایی را به طرز معناداری بالا می‌برد.

در انتها به این نویسنده و امثال ایشان تذکر می‌دهیم که قرار دادن ونزوئلا در جرگه‌ی سوسیالیسم با هفتاد و پنج درصد اقتصاد خصوصی شده چیزی جز انحراف اذهان و شیادی نیست...

توییت وزیر بهداشت کوبا


Report Page