****

****

MOBINA


کلاه هودیش رو روی سرش کشید و سرش رو جلوی تهیونگ گرفت اما اون پسر لجباز هنوز هم نگاهش نمیکرد.

ناامید جلوی تهیونگ نشست و بهش که مشغول دیدن ویدیو های مختلف تو گوشیش بود خیره شد.

-کیم تهیونگ!

خودش رو جلو کشید و ماهیچه های پای تهیونگ رو که جلوی پاهاش جمع شده بودن گرفت. سرش رو جلو کشید و با مظلومانه ترین حالت ممکن، به چشمهاش که جای دیگه ای رو نگاه میکردن زل زد.

-ته ته!.. بهم بی توجهی نکن... این اصلا عادلانه نیست که به صفحه گوشی بیشتر از من نگا کنی!

اما تهیونگ هنوز هم بدون هیچ حرفی به صفحه گوشیش خیره شده بود.

جونگ کوک اخمی کرد. از جاش بلند شد و چند قدم از تهیونگ فاصله گرفت اما دوباره برگشت و پشت دوست پسرش نشست.

پاهاش رو دو طرف پسر دراز کرد و دستهاش رو دور کمر تهیونگ گره زد.

-تو نمیتونی اینقدر بهم بی توجهی کنی فقط چون با چن تا پسر غریبه گرم گرفتم!

نگاهش به پوست سفید تهیونگ افتاد و تازه یادش اومد که 15 ساعته نبوسیدتش!

پس بدون در نظر گرفتن دلخوری های گذشته، لبهاش رو روی پوست گردن تهیونگ گذاشت و اروم اما عمیق بوسیدش.

با یه دستش تهیونگ رو نزدیک تر کرد و با دست دیگش، شروع به لمس کردن بازوش کرد. بینیش رو روی پوست گردن پسر تکون داد و دوباره بوسیدش.

-دیگه انجامش نمیدم ته قول میدم

+همه 7 بار گذشته هم همینو گفتی!

تهیونگ بالاخره حرف زد اما جونگ کوک سکوتش رو ترجیح میداد. نمیدونست باید چی بگه اون فقط زیادی لاس میزد... همین!

-اما با این حال من دلم هنوز برات تنگ شده بیبی بوی

جونگ کوک برای چندمین بار، محکم و با صدا گردن پسر رو بوسید و سعی کرد مهربون تر رفتار کنه؛ هر چی نباشه، رفتار های دوست پسرش رو خیلی خوب میشناخت.

+اگه یکم بیشتر به کارت ادامه بدی قول نمیدم شب برات ددی بازی در نیارم جئون جونگ کوک!

تهیونگ یک نفس گفت و نوشیدنی که جونگ کوک براش خریده بود رو از روی زمین برداشت تا مزش کنه.

باید اعتراف میکرد جونگ کوک مثل همیشه میدونست چی باید براش بخره تا رضایتش رو جلب کنه.

جونگ کوک راضی از نتیجه کارش، محکم پسر رو از پشت بغل گرفت و سرش رو جلو کشید و گونه تهیونگ رو بوسید.

-سوراخ من همیشه برای کیم کوچولو امادس

تهیونگ با خنده بازوش رو تو شکم جونگ کوک کوبید، مطمئن بود جونگ کوک حاضر نمیشه همچین کاری انجام بده اما فردای اون روز، کسی که از شدت درد باسن نمیتونست راه بره، جونگ کوک بود...

 

Report Page